افشای جزئیات قتل دکتر ضیایی و همسرش
عامل اصلی قتل پزشک سرشناس و همسرش پس از 10 روز به ارتکاب جرم اعتراف کرد و تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد.
آخرین روزهای اردیبهشت، کارآگاهان جنایی در پی ناپدید شدن پزشک سرشناس به نام دکتر رضا ضیایی و همسرش مینو که دکتری اقتصاد داشت، مظنونانی را دستگیر کردند و در روند تحقیقات فهمیدند همه به خواست مرد جوانی که برای رسیدن به اهداف مجرمانهاش از آنها استفاده کرده، اجیر شدهاند. به این ترتیب، سرکرده آنها که سروش نام دارد دستگیر شد.
در پایان روند دستگیریها مشخص شد مرد جوان برای رسیدن به اهداف خود 10 نفر را که همگی مرد هستند، به شیوههای مختلف تطمیع کرده است. برخی از دستگیرشدگان در کار جعل سند، برخی هم سارق بودند، مهمتر از همه دو پدر و پسری بودند که محل اجساد زن و شوهر سالخورده را به پلیس لو داده و مدعی بودند فقط برای دفن اجساد با سروش همراهی کرده بودند؛ اما سروش مدعی شد قتل دکتر و همسرش کار همان پدر و پسر است.
به این ترتیب هیچ یک از ۱۱ متهم دستگیرشده ارتکاب قتل را نمیپذیرفتند و مظنونان اصلی که پدر و پسر و سروش بودند یکدیگر را به قتل متهم میکردند.
مرد جوان در توضیح ماجرا به کارآگاهان پلیس آگاهی گفت: داییام متخصص گوش، حلق و بینی است و همسرش دکتری اقتصاد دارد، داییام در بیمارستان عرفان کار میکند و خانه بزرگی هم در شمال تهران دارند.
چون بچههایشان در آمریکا زندگی میکنند و تنها هستند، من یا مادرم هر چند روز یک بار با آنها تماس میگرفتیم یا سر میزدیم.
دیروز سرایدار خانه دایی به من خبر داد هر دو آنها به طور ناگهانی ناپدید شدهاند. او گفت چند روز پیش هم سه مرد ناشناس خودرو سانتافه آنها را با خود بردهاند. پس از آن من و بستگان همه جا سر زدیم، اما هیچ ردی از دایی و زندایی پیدا نکردیم. الان نگران هستیم که برای آنها اتفاق بدی رخ داده باشد.
با طرح این شکایت، تیم زبدهای از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی شعبه ۱۱ دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات خود را برای یافتن ردی از زن و شوهر گمشده آغاز کردند.
با به دست آمدن این سرنخ، مرد جوان به نام سعید بازداشت شد و در تحقیقات گفت: من این خانه را به دستور مردی به نام سروش خریدم و قرار بود مدتی بعد بفروشمش.
زمانی که تیم جنایی در مورد نحوه پرداخت پول برای خرید خانه ویلایی از او سوال کردند، مرد جوان مدعی شد: پولها را سروش پرداخت کرده و من از نحوه پرداخت و میزان آن بیاطلاع هستم.
به این ترتیب، شماره پلاک خودروهای مسروقه به تمامی واحدهای گشت اعلام شد و مدتی بعد پدر و پسری که سوار یکی از خودروهای دکتر بودند، دستگیر شدند. پسر جوان در تحقیقات گفت: من راننده تاکسی اینترنتی بودم.
سه سال قبل با سروش آشنا شدم و به عنوان راننده برای او کار میکردم. پدرم زمین کشاورزی داشت و خیلی اتفاقی ۶۰ سکه طلای قدیمی در زیرزمینها پیدا کرده بود.
من به سروش گفتم و قرار شد او سکهها را بخرد اما بعد از گرفتن سکهها برای دادن پولش مدام امروز و فردا میکرد تا اینکه چند روز قبل به من و پدرم زنگ زد و خواست برای حساب و کتاب به خانهاش در سعادتآباد برویم.
او ادامه داد: وقتی با پدرم به خانه ویلایی رفتیم به محض ورود سروش اسلحهاش را به سمتمان گرفت و تهدید کرد اجسادی را که داخل نایلون پیچیده و درون خودرو سانتافه گذاشته دفن کنیم. بعد هم قرار شد برای این کار چهار میلیارد به ما بدهد و گفت سه میلیاردی را هم که بابت سکهها قرار بود بدهد بعد پرداخت میکند. او به ما گفت اجساد متعلق به یک زوج سالخورده است که در ایران تنها زندگی میکردهاند و کسی پیگیر ناپدید شدنشان نمیشود.
پس از اعترافات این پدر و پسر محل دفن اجساد را نیز به کارآگاهان نشان دادند.
با به دست آمدن این نتایج و تجمیع آنها، کارآگاهان در تمامی شاخههای تحقیقات به مردی به نام سروش رسیدند، بنابراین با حضور در خانه سعادتآباد سروش را دستگیر کردند.
سروش ادامه داد: علتش هم این بود که مدام قیمت دلار بالا میرفت و دکتر هم هر بار مقداری به مبلغ معامله خانه اضافه میکرد، هر بار بهانه میآورد و روزی ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار دلار به مبلغ میافزود. در نهایت محضرخانهای پیدا کردم که با سندسازی برایم وکالتنامهای جعل کردند تا به دکتر بگویم اگر سند نزنی، میتوانم با این وکالت سند را به نام خودم بزنم.
او ادامه داد: یک روز که در کارگاه در حال صحبت تلفنی با دکتر بودم، رانندهام موضوع را شنید و از ماجرای درگیری ما باخبر شد. خودش پیشنهاد داد دکتر را بترساند تا سند را به نامم کند. من هم قبول کردم. روز حادثه دکتر به همراه همسرش به خانه سعادتآباد آمد.
در همین موقع رانندهام با پدرش جلو آمدند و اسلحهای را به سمت دکتر و همسرش گرفتند. ناگهان یک تیر به دکتر و یک تیر هم به همسرش زدند و در ازای این کار هم قرار شد خودرو سانتافه دکتر را بردارند.
در بازرسی از مخفیگاه متهمان، ماموران اسناد جعلی و مدارک سرقتی متعلق به دکتر را نیز کشف کرده بودند و متهمان که همگی در بازجوییها به قتل اعتراف کردند، همچنان قتل را گردن دیگری میانداختند.
بخوانید: ابهامزدایی در پرونده قتل دکتر ضیایی و همسرش خانم دکتر صابری
بنابراین به دستور قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، تحقیقات در مورد ادعای متهمان و قویترین فرضیه که ارتکاب همه جرائم با آمریت سروش بود ادامه یافت.
بیشتر بدانید: قتل دکتر رضا ضیایی و همسرش با 2 گلوله در تهران
با این اعتراف متهم اصلی، مرد میانسال به اتهام دو فقره قتل عمد و سرقت مقرون به آزار تفهیم اتهام و قرار قانونی صادر شد.
همچنین پسر این متهم به اتهام معاونت در قتل و سرقت مقرون به آزار در اختیار ماموران اداره آگاهی قرار گرفت و سروش نیز به اتهام معاونت در قتل، سرقت مقرون به آزار و جعل اسناد همچنان در اختیار ماموران آگاهی خواهد ماند تا تحقیقات کامل شود.
گفتوگو با قاتل دکتر ضیایی و همسرش
در ادامه گفتوگو با قاتل دکتر ضیایی و همسرش را بخوانید.
از طریق پسرم که راننده سروش بود با او آشنا شدم. او به من گفت با دکتر و همسرش اختلاف دارد و وعده خانه به من داد.
اسلحه را از کجا آوردی؟
در مورد نحوه قتل توضیح بده.
نقشه قتل را سروش طراحی کرده بود و من فقط انجام دادم. او به من گفت دکتر و همسرش را به زیرزمین خانه ویلایی میآورد و من باید آنجا آنها را بکشم.
همانطور که سروش گفته بود من در دستشویی زیرزمین مخفی شدم، وقتی دکتر و همسرش آمدند نمیخواستند به زیرزمین بیایند اما سروش گفت وسایل پذیرایی در زیرزمین است و آنجا را کلاً تغییر دکوراسیون داده، حداقل آنجا را ببینند و بعد اگر نخواستند، به طبقه همکف بروند. سروش آنها را به سمت زیرزمین هدایت کرد.
همسر دکتر جلو میآمد و دکتر بعد از او، سروش هم نفر آخر بود. آنها در راهپلهها بودند که من از دستشویی بیرون پریدم، چشمم را گرفتم و تیراندازی کردم. گلوله اول به سر همسر دکتر خورد و زمین افتاد، گلوله دوم را هم به دکتر شلیک کردم.
اجساد را چطور از خانه بیرون بردید و در بیابان دفن کردید؟
سروش بعد از قتل از من خواست اجساد را در نایلونهای زباله بزرگی که از قبل تهیه کرده بود بگذارم اما من تنهایی نتوانستم این کار را بکنم. خودش هم نمیخواست کاری کند. برای همین مجبور شدم به پسرم زنگ بزنم و با کمک او بود که اجساد را نایلونپیچ کردیم و به بیابانهای اطراف شهریار بردیم و دفن کردیم.
یعنی طراح قتل سروش بود؟
بله سروش نقشه کشیده بود و همانطور که گفتم، لحظه تیراندازیها هم پشت سر مقتولان بود.
اما سروش گفت شما پیشنهاد حل ماجرا را به او دادهاید.
دروغ میگوید. او من را فریب داد و با وعده دادن خانه به خودم و پسرم، دستم را به خون آلوده کرد.
عاقبت احتکار مسکن
ارث پدر تو رو خورده؟حق تو رو بالاکشیده؟ فیوز مغزنخودی،پاچه اختلاس گرا رو گاز بگیر
هر سه باید اعدام شوند
چششممو بستم وشلیک کردم.تیر اول به سر همسردکتر وتیر دوم به دکتر.! با چشم بسته؟
اون یه قاتل بالفطه مریضه که دروغش تو همین قسمت اعتراف مشخص شده
باید اعدام بشن
چون مقتولین دکتر بودند
و به جامعه و هموطنان خیلی خدمات ارائه میدادن
با نبود اون دکر خیلی از بیمارها متضرر میشن
همشون رو اعدام کنین
اگر این دکتر خانه هزار متری را کوچک تر می کرد شاید اکنون خود و همسرش زنده می بودند.ازقدیم گفته اند هر که بامش بیش برفش بیشتر..خدایش بیامرزد
وقتی که پول ، دشمن جانت میشود....
چقدر ابله واحمق ،اینقدر حماقت از کجا می آید آخر انسان اینقدر نفهم وبیشعور ،وقتی از مملکت نخبگان وباهوش ها مهاجرت کنند ویک عده نادان در جامعه باشند ودیگران راهداینت کنند به مراتب موضوعاتی بدتر از اینها نیز بوجود می آید منتظر باشید
دمش گرم حق گرفتنی است
بالاخره مشخص نشد که منزل مرحوم دکتر ضیایی سعادت آباد بوده یا ولنجک؟
نباید چهره اینا پوشیده شود اتفاقا باید تصاویری با همان شرایط و لیاس عادی از این افراد نشان داده شود که مردم گول ظاهر خلافکاران را نخورند و هر جایی تنها نروند کمی عاقلانه و هوشیارانه و با زیرکی در این جامعه زندگی کنند، خودمان امنیت فردی را رعایت کنیم
عاقبت دیدن فیلمهای در ه پیت همینه
مردک مگه فیلمه احمق بیشتر از آنکه باهوش باشد احمق است
هر دو باید اعدام بشوند