مردی پسرش را مثله کرد و در سطلهای زباله انداخت
متهم یک سال بعد از مفقود شدن پسرش به قتل اعتراف و اعتیاد فرزندش را دلیل این جنایت عنوان کرد.
تحقیقات در مورد این پرونده قتل ابتدا با عنوان ناپدید شدن پسر جوان آغاز شد اما در نهایت ماموران پلیس آگاهی تهران پس از یک سال تحقیق موفق به کشف راز این مفقودی شدند و پی بردند پسر ناپدیدشده به قتل رسیده است.
در بررسیهایی که پس از طرح شکایت زن جوان آغاز شد معلوم شد پسر جوان تا مدتی قبل در تهران و قزوین مغازه آرایشگری داشته اما به دلیل اعتیاد نتوانسته به کار در هیچ کدام از مغازههایش ادامه دهد و هر دو مغازه را از دست داده است.
زن جوان نیز با تایید یافتههای پلیسی درباره برادر ناپدیدشدهاش گفت: پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و پدرم دوباره ازدواج کرده است. برادرم با پدرم و نامادری زندگی میکرد؛ اما اعتیاد باعث از دست رفتن مغازههای آرایشگری او شد و پس از آن دنبال این بود که بخشی از خانه ویلایی و باغی را که در ساوجبلاغ داریم، به مغازه جدیدی برای خودش تبدیل کند. از روز قبل از ناپدید شدنش در خانه ما مهمان بود و قرار بود با پدرم به ساوجبلاغ برود و تکلیف مغازه را روشن کند.
این مرد همچنین در بخش دیگری از اظهارات خود مدعی شد پسرش از شمال با او تماس گرفته است. به این ترتیب تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد و شناسایی دوستانی که پدر از آنها صحبت کرده بود در دستور کار ماموران پلیس قرار گفت اما هیچ سرنخی درباره ادعاهای پدر به دست نیامد و دوستان پسر مفقودشده از سفر او به شمال اظهار بیاطلاعی کردند. همچنین با توجه به ادعای مرد میانسال تماسهای او مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد پسرش تماسی نگرفته و اصلاً سفر شمالی در کار نبوده است.
به این ترتیب بازپرس پرونده و کارآگاهان پلیس با کنار هم گذاشتن اسناد و مدارک به ضدونقیصگوییهای پدر پی بردند. این مرد وقتی در برابر مدارک قرار گرفت پس از یک سال به قتل پسرش اعتراف کرد و گفت: پسرم همیشه بداخلاق بود و با تندی با من صحبت میکرد. روز آخر هم به خانه من در ساوجبلاغ آمد و از آنجا که از وقتی معتاد شده بود رفتارش بدتر شده بود، من را هل داد.
من هم او را هل دادم. او از پاگرد به حیاط افتاد و بعد از آن بلند نشد، وقتی بالای سر او رفتم دیدم تکان نمیخورد و مرده است.
من که قرار بود بخشی از باغم را به پسرم بدهم تا آرایشگاه کند او را کشته بودم، سه روز با جسد در خانه بودم و جنازه کمکم داشت بو میگرفت.
از طرفی نمیتوانستم جسد را به جای دیگری ببرم. آن را تکهتکه کردم و قطعات بدنش را در سطلهای مختلف انداختم. بعد هم گفتم از او اطلاعی ندارم و نمیدانم چه اتفاقی افتاده است.
تکه تکه های جنازه تو سطلل.اشقال ها رو پلیس
پیدا نکرده بود؟ گزارشی نشده بود؟
خیلی احتمالش کمه کسی بفهمه
شایپچد از هزار تا جسد یکیشو ببینن ملت توی آشغالها
منی که دشت و پا میندازم تو سطل زباله تو گونی یا نایلون مشکی میذارم،هیچکسم متوجه نمیشه
خیلی باید بدشانس باشه قاتل کهگیر بیفته
خدامیدونه روزس چند تا جنازه و جنین و بچه و ادم مثلع شده تو آشغالا دفن میشه
مملکتی ساختن در حد امارات و قطر و سوییس واسمون،آخره امنیت
همه چی درست میشه اگر خدا بخواهد اگر........
پلیس نتونست پیدا کنه چون غربگداها و بیحجابها تمام توان پلیس را مصروف خودشان کردهاند و مانع از انجام وظایف پلیس میشوند
احتمالا مدیران شهرداری برای دریافت پول پسماند خاص در ردیف اول خواهان قرار میگیرند
پلیس بهتره وظیفه اصلی خودشو انجام بده و بهونه تراشی نکنه.
ببین چقدر زجر کشیده که اینطور کرده
اکبر خرمدین یه غلطی کرد و ملت همیشه در صحنه دیگه حالا حالا ها ول کن نیستند
آخرالزمان است...
چرا مثله کردی بچه رو ؟؟؟؟؟؟؟
مگه نمیدونی در ایران پدر قصاص نمیشه ؟؟؟
اصلا مرد که باشی همه کمک میکنند آب تو دلت تکون نخوره..
ما ملت امام حسینیم
چه پدری؟؟
ای گرگی بوده یاپدری؟؟؟