ناهید پروری- هوای گرم تابستان به همراه گرد و غبار شدید سبب شده بود حیاط دادگاه خانواده خلوتتر از روزهای بهاری باشد به محض ورود به مجتمع قضایی در سالن ورودی اوضاع حکایت از چیزی دیگری خبر میداد سروصدا و گریه کودکان از یک سو و حرف های مبهم و موج منفی از سوی دیگر در محیط پخش شده بود.
بعد از گذر از طبقه اول در طبقه دوم چهره مردی ژولیده که کنار آب سرد کن ایستاده بود با پیراهن زرد رنگ و عینکی که با بند قرمز به چشم داشت و در حال خوردن ناخن هایش بود توجه مرا جلب کرد مردی به دختر جوان نزدیک پنجره که مانتوی آبی رنگی بر تن داشت خیره شده بود که ناگهان دختری حدودا ۴ یا ۵ ساله با موهای فرفری و لباس گلدار با صدای کودکانه خودش زن جوان را صدا زد و گفت مامان رعنا مامان رعنا من آب میخوام میشه به من آب بدی که سریعا مرد جوان با صدای بلند رو به آن دختر کرد و گفت لیلی جان بیا اینجا بابا بهت آب بدم اما دختر بچه به محض شنیدن این صدا ناگهان ترسید و مادرش را محکم بغل کرد.
زن جوان رو به آن مرد جوان کرد و گفت "محسن حالا شد لیلی جان این جان رو چرا تو خونه بهش نمیگی آنقدر به بچه گیر دادی انقدر با اخم و صدای بلند باهاش حرف زدی که ترس تو وجودش لونه کرده لیلی تو رو دوست ندارد. نگاه کن از ترس چسبیده به من واقعا خجالت نمیکشی محسن چطور پدری هستی تو!!"
شنیدن این حرف ها از دهان مادر لیلی تعجب من را برانگیخت و سبب شد جلو بروم تا ماجرا را جویا شوم
ابتدا تردید داشتم اما بالاخره جلو رفتم و گفتم میتوانم بپرسم مشکل شما چیست چرا میخواهید طلاق بگیرید؟
محسن با نگاهی افسوس بار به همسرش گفت از رعنا بپرس. من هرچه بگویم فایده ای ندارد. رعنا که گفتگوی ما را دید سریعا آمد جلو و گفت: این آقا من را بیچاره کرده از دستش امان ندارم بدبخت شدم مدام فحش می دهد بچه را می ترساند با صدای بلند باهاش حرف می زند "لیلی میترسه بره بهش بگه بابا میفهمی این یعنی چی؟ روحیه لیلی رو با رفتارهای بدش داغون کرده اون درک نمیکنه که باید با دختر بچه چطور رفتار کنه و این درد آور است...
شما بهش بگو با این رفتاراش چه بلایی سر لیلی آورده" رعنا رو به محسن کرد و با لحن تندی گفت "تو یک کودک آزار هستی، تو صلاحیت پدر شدن نداشتی و من اشتباه کردم تو رو به این درجه رسوندم". در همین بین بود که مدیر دفتر قاضی با صدایی خسته از اتاق بیرون آمد و گفت طرفین ساعت ۱۰ اعلام حضور کنند.
وارد اتاق قاضی شدیم قاضی جوان در حال مطالعه پرونده بود و رعنا و لیلی پس از ورود به فاصله چند صندلی از محسن دورتر نشستند بعد از چند دقیقه که مطالعه پرونده تمام شد قاضی مدیر دفتر را صدا زد و گفت: "لیلی جان با عمو برو نقاشی بکش من با مامان و بابات حرف بزنم ببینم چه مشکلی دارند". لیلی با یک مداد و برگه آچار در دستش بیرون رفت و مشغول نقاشی کشیدن شد..
رعنا پس از رفتن لیلی بغض گلویش شکست و مثل ابر بهاری شروع به باریدن کرد پس از چند دقیقه که آرام شد کمی آب خورد و رو به قاضی کرد و گفت: "حاج آقا با محسن همسرم چند سالی بود که همسایه بودیم آشنایی کمی از قبل داشتیم یک روز مادرش به مادرم گفته بود که محسن از من خوشش میآید و اجازه بدهند که برای خواستگاری به منزلمان بیایند خلاصه به خواستگاریم آمدند و بعد از چند بار رفت و آمد و آشنایی سرسفره عقد نشستیم و چند ماه بعدش هم جشن عروسی برپا شد .
آقای قاضی اوایل ازدواج همه چی خوب بود اما بدرفتاری های محسن کم کم شروع شد بد اخلاقی میکرد با لحن تند صحبت میکرد پرخاشگر بود اوایل اهمیتی نمیدادم میگفتم خسته است لابد از روی خستگی و استرس و فشار کاری این حرف ها را میزند اما اینطور نبود رفته رفته بدتر شد و او عادت کرد با این رفتارهای تندوپرخاشگری اهدافش را جلو ببرد.
آقای قاضی اینطور برایتان بگویم محسن کلا ادبیاتش بی ادبی است، فحش می دهد یا تحقیر می کند حتی دست بزن هم دارد این رفتارهای توهین آمیزش برایم قابل تحمل نیست چرا که درخانه پدرم از گل نازک تر نشنیده بودم .
چندین بار قهر کردم و رفتم خانه پدرم و می خواستم طلاق بگیرم اما اطرافیان من را منصرف کردند و گفتند بهش فرصت بدهم بعضی ها نیز میگفتند چون بچه نداریم چنین رفتاری دارد اگر بچه دار شویم محسن رفتارش بهتر می شود .
بنابراین فریب همین حرف ها را خوردم و بچه دار شدیم فکر میکردم وجود فرزند در زندگیمان باعث تغییر رفتار محسن خواهد شد اما برخلاف تصورات ذهنی ام به محض بارداری و به دنیا آمدن لیلی مدام داد و فریاد میزد بهانه گیری میکرد به لیلی اکنون۵ ساله است با عصبانیت حرف میزند.
این رفتارهای پرخاشگرانه محسن من را به ستوه آورده و تصمیم گرفتم به خاطر آرامشمان مابقی عمر را به تنهایی زندگی کنیم.
آقای قاضی همین هفته گذشته که لیلی را برده بودم پیش یک روانشناس کودک میگفت لیلی دچار افسردگی شدید شده چرا که لیلی مدتی است از خودش رفتارهای بدی را نشان می دهد مدام گریه میکند و با من پرخاشگری می کند دقیقا رفتار های پدرش را تکرار می کند روانشناس لیلی میگفت این رفتارهای لیلی از کمبود محبت و تنش هایی که در خانه وجود دارد.
آقای قاضی خانه ما تبدیل به میدان جنگ شده است و اصلا ارامش و آسایشی وجود ندارد".
همزمان دختر کوچولو را باز کرد و بدو بدو آمد داخل و گفت مامان نقاشی که کشیدم قشنگه؟ لیلی در نقاشی همه چیز را سیاه کشیده بود. رعنا نقاشی را به قاضی نشان داد و نگاهی به همسرش کرد و با لحن بدی او را کودک آزار خواند و گفت این نتیجه رفتار توست.
محسن که تا آن لحظه سکوت کرده بود ناگهان بلند شد و گفت: "بس کن دیگه کم دروغ بگو. مگه من یزید هستم اصلا آقای قاضی من کاری نکردم دوست دارم با فرزندم هر جور که دلم می خواهد رفتار کنم به کسی چه ربطی دارد؟"
با همین داد و فریادهای محسن ناگهان لیلی ترسید و رفت گوشه اتاق و دستش را گذاشت روی سرش و شروع به گریه کرد. قاضی با دیدن این رفتار لیلی و مکالمه تند محسن با رعنا، سریعا گفت بس کنید خجالت بکشید سکوت کنید اینجا دادگاه است نه خانه. هر طور دوست دارید رفتار میکنید خجالت بکشید جلو بچه کمی صبور باشید..
رعنا سریعا بلند شد و لیلی را بغل و آرامش کرد بعد از چند دقیقه گفت جناب قاضی شما فقط یک نمونه از رفتارهای همسرم را دیدی این آقا در خانه رفتارش همین است فرزندمان آرامش ندارد اصلا علت اصلی درخواست طلاق من رفتارهای خشونت آمیزش است.
آقای قاضی من درخواست طلاق دارم لطفا به من و بچه ام رحم کنید و حکم طلاق من را صادر کنید .
در همین لحظه محسن از جای خود بلند شد و با گریه و ناراحتی زیاد گفت آقای قاضی این کار نکنید من زندگی ام را دوست دارم.
در این هنگام قاضی گفت این چه دوست داشتنی است که دخترت ازت می ترسد. خجالت نمیکشی؟ چرا اینطور با همسر و فرزندت پرخاشگری می کنی، علت چیست؟
محسن گفت: "جناب قاضی اگر شماهم جای من بودین بدتر از این رفتار می کردی درخانه ما از صبح تا شب جنگ اعصاب بود پدرم اعتیاد داشت و مدام با مادرم دعوا میکرد و کتک کاری من و خواهرم و برادرم میرفتیم تو کوچه یا تو اتاق گریه میکردیم من چیزی ندیدم جز دعوا از کی میخواستم محبت و احترام را یاد بگیرم از پدرم که مادرم را مدام کتک می زد یا از مادرم که مدام با ما بدرفتار میکرد کودکی من همش ترس تنشهای روانی گذشته است".
قاضی با شنیدن این حرف ها رو به محسن کرد و گفت باید رفتارت را تغییر بدهی درست است که تو کودکی سختی داشتی اما این نباید دلیلی باشد برای تو که زندگی همسر و بچه ات را تباه کنی باید برای زندگیت تلاش کنی .
سپس قاضی پرونده این زوج جوان را به واحد مشاوره دادگاه خانواده معرفی کرد و گفت اگر همسرت در مدت زمان تعیین شده از اخلاق و رفتار شما راضی باشد، حکم طلاق را صادر نمیکنم اما اگر رفتار بد تو ادامه پیدا کند بخاطر آرامش دخترت مطمئن باش کم طلاق را صادر میکنم این رفتار های تو مصداق بارز کودک آزاری است پس مراقب رفتارت باش و این رفتارهای بد و غیراخلاقی را اصلاح کن وگرنه راهی جز صدور حکم طلاق نداری..!
نگاه کارشناسی
امیرحسین صفدری کارشناس حوزه خانواده در باره این پرونده گفت : متأسفانه رفتارهای پرخطر و پر از تنش و دعوای والدین در مقابل فرزندان شان بیشک در بزرگ سالی آنها تاثیرگذار است و باید بگویم که بدرفتاری بی شک از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد.
وی افزود: نمونه بارز آن را در همین پرونده مشاهده کردید. متاسفانه چون محسن در زمان کودکی خودش در میدان جنگ روانی پدر و مادرش بوده و محبتی از والدین خودش ندیده چیزی هم یاد نگرفته است و امروز که خودش پدر شده است نمیداند که باید چطور با فرزند خودش رفتار کند و تاثیر آن رفتارهای غلط پدر و مادرش را اکنون مشاهده میکند.
این کارشناس حقوقی افزود: بی شک کودکانی که در دوران کودکی خود مورد تعرض روحی و روانی قرار میگیرند و یا در تنش های روحی بزرگ میشوند در بزرگ سالی خودشان والدینی خشن، پرخاشگر، افسرده و تندخویی میشوند که این مسله ممکن است نسل به نسل منتقل شود.
صفدری گفت: بعضی از زوجین وقتی دچار مشکلات زناشویی می شوند تصور می کنند با آمدن فرزند به کانون خانواده اختلافات زندگیشان کم رنگ می شود این درحالی است که با تولد یک بچه زندگی را هم برای خود و هم طفل معصوم و بی گناه سخت تر میکنند.
این مشاور تصریح کرد: این مرد باید ابتدا درمان و بعد پدر می شد اما متأسفانه بعضی از رفتارهای بد خود آگاهی ندارند و نمی دانند چه پیامد هایی دارد. پدر و مادرها باید بدانند که تحت هیچ شرایطی جلوی فرزندان خود دعوا نکنند چرا که این مسله سبب میشود حرمت ها از بین برود که این مسله به بنیان خانواده آسیب وارد میکند.
صفدری یادآورشد: به صراحت میتوانم بگویم که این رفتارهای محسن برای لیلی حکم کودک آزاری را دارد. کودک آزاری که فقط کتک زدن و یا حبس کردن در اتاق نیست بلکه کودک آزاری های روحی و روانی و یا کودک آزاری ناشی از غفلت والدین مثل بدرفتاری، تحقیر و سرزنش کودک، بی توجهی، عدم محبت، ایجاد یک محیط پر از تنش، دعوای والدین باهم جلوی کودک و... پیامدهای منفی زیادی را برای کودکان دارد و از عوامل اصلی ایجاد اختلالات اضطرابی و روحی و رفتارهای پرخاشگری در کودکان است بی شک اگر محسن این رفتارهای بد خود را اصلاح نکند رعنا و لیلی دچار بحران های عاطفی میشوند که ممکن است پیامدهای غیرقابل جبرانی را برای آنها داشته باشد.
چی می، گیه درمان دارمان می کنه.... تاثیر قرصهای افسردگی افزایش، قتل فرویدی ها در جهلن را می بینیم!!!! علت این اخلاق ها اینه مادرش پر اش می کنه و قرص فلان مصرف می کنه.. بجای دارمان دارمان کردن رفاه داخل خانه را به اندازه جدول جوب فراهم کنید