تلاقی خشم و غرور در کوچه مرگ/ محاکمه علنی نوجوان ۱۷ ساله
محاکمه علنی متهم یک پرونده جنایی در حالی با استقبال گسترده دانشجویان رشته های حقوق و قضا در مشهد برگزار شد که تلاقی خشم و غرور دو فرزند طلاق جنایتی هولناک را در کوچه مرگ رقم زده بود.
نقاب سیاه شب آسمان یازدهم مهر 401 را به آغوش کشیده بود که نوجوان 17 سالهای سوار بر موتورسیکلت وارد کوچه ای در بولوار ابوطالب شد. او با غروری سرکش، چشم به آن سوی کوچه دوخت و نور چراغ موتورسیکلت را روی جوان موتورسوار دیگری انداخت که او را به خوبی می شناخت. در یک لحظه خشم و غرور به تلاقی نشست و کوچه مرگ رنگ وحشت به خود گرفت.
«یونس» موتورسوار 17 ساله که چند روز قبل «معین» را هنگام مشاجره لفظی با یکی از دوستانش دیده بود، حالا کینه ای سرکش از وجودش زبانه می کشید. او نگاهی به انتهای نور کله چراغ موتورسیکلتش انداخت و ناگهان گاز آن را فشرد و در کنار موتورسیکلت جوان 21 ساله قرارگرفت. رنگ چهره از خشمی غرورآلود خبر می داد که دو موتورسوار پیاده شدند و در حالی مقابل یکدیگر ایستادند که در یک لحظه تیغه سرد قمه در تاریکی شب درخشید و بر قفسه سینه جوان 21 ساله فرود آمد.
وقتی «یونس» تیغه کارد را از پیکر «معین» بیرون کشید، خون از درون لباس هایش بیرون زد و او هم از دیدن این صحنه هولناک در کوچه مرگ ترسیده بود، سوار بر موتورسیکلت در خلاف جهت حرکت خودروها وارد بولوار ابوطالب شد و از محل گریخت. از سوی دیگر موتورسوار 21 ساله که به خاطر خونریزی شدید، هر لحظه بیشتر رمق خود را از دست می داد به سختی سوار بر موتورسیکلت شد و تلاش کرد تا کنترل آن را به دست گیرد ولی هر لحظه ای که می گذشت رنگ از چهره اش بیشتر می پرید و توان خود را از دست می داد تا این که در مسافتی کوتاه به کنار خودروی پرایدی افتاد که در حاشیه خیابان پارک بود.
دقایقی بعد اهالی محل و رهگذران با دیدن پیکر خون آلود جوان مذکور، بلافاصله با نیروهای امدادی و پلیس تماس گرفتند و بدین ترتیب جوان 21 ساله در حالی روی تخت اورژانس بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد قرار گرفت که دیگر کاری از دست کادر درمان ساخته نبود و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت تیغه کارد جان خود را ازدست داد.
طولی نکشید که با گزارش این ماجرای تکان دهنده به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، بررسی های قضایی آغاز شد و گروهی تخصصی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) با دستورات محرمانه و راهنمایی های قاضی دکتر صادق صفری موفق شدند سرنخ هایی از عامل این جنایت وحشتناک به دست آورند.
در همین حال با حضور پدر «معین» در مرکز درمانی، سخن از نوجوان 17 ساله ای به نام «یونس» به میان آمد که مرد سپید مو مدعی بود دوستان فرزندش به او گفته اند نوجوانی به نام «یونس»، «معین» را به قتل رسانده است. هنوز تحقیقات مقام قضایی ادامه داشت که پدر «یونس» هم خود را به مرکز درمانی رساند و در حالی که هنوز از رفتار مرگبار فرزندش در شوک بود، به قاضی صفری گفت: پسرم تلفنی با من تماس گرفت و گفت: «دنبال من نگردید! کسی را با چاقو زدم که قصد زورگیری از مرا داشت!» این مرد میانسال ادامه داد: آن لحظه من در منزل همسر جدیدم بودم چرا که مادر یونس از من طلاق گرفته است. اما فقط می دانم که پسرم قصد داشت به همراه یکی از دوستانش به ساندویچ فروشی برود! البته من دوست صمیمی پسرم را نمی شناسم!
در حالی که بررسی های قضایی و پلیسی تا سپیده دم روز بعد به طول انجامید،کارآگاهان نیز، چند پاتوق احتمالی حضور «یونس» را به محاصره درآوردند اما او در آن مکان ها حضور نداشت تا این که بالاخره با تنگ تر شدن حلقه محاصره ،او تصمیم گرفت خود را تسلیم قانون کند.
این نوجوان متهم به قتل در جلسات بازپرسی و بازسازی صحنه قتل، به صراحت ارتکاب جنایت را پذیرفت و گفت: معین هم مانند من فرزند طلاق بود؛ آن شب وقتی او را در تاریکی شب شناختم بی مقدمه به من ناسزا گفت و چاقو کشید . من هم زودتر از او کارد را بر قفسه سینه اش زدم و از محل گریختم.
بنابر این گزارش، پس از تکمیل تحقیقات در شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، کیفرخواست این پرونده جنایی صادر شد و باتوجه به اهمیت و حساسیت آن در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی دقیق قرارگرفت.
مدتی بعد و با فراهم آمدن مقدمات محاکمه متهم، قضات دادگاه تصمیم گرفتند تا جلسات محاکمه وی به صورت علنی و با حضور کارآموزان و دانشجویان رشته های حقوق و قضایی برگزار شود. به همین خاطر چند روز قبل جلسه علنی دادگاه به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی مهدی عرب در دادگستری خراسان رضوی آغاز شد. در این جلسه محاکمه که وکلای مدافع ، اولیای دم و بسیاری از کارشناسان امور قضایی نیز حضور داشتند، پس از اخطار رئیس دادگاه مبنی بر رعایت نظم دادگاه و درخواست صدور حکم قصاص نفس از سوی اولیای دم،متهم پرونده در جایگاه قرارگرفت و پس از معرفی کامل خود ،این گونه به سوالات تخصصی قضات باتجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پاسخ داد.
ماجرای قتل چگونه رخ داد؟
آن شب حدود ساعت ۱۹ بود که به همراه دوستانم در پارک ،مقداری مشروب نوشیدم در همین حال مادرم تماس گرفت که به منزل بازگردم. من هم سوار بر موتورسیکلت حرکت کردم اما نام دوستانم را به خاطر ندارم. من راکب موتور سیکلت بودم و از قبل مرحوم را می شناختم. وقتی وارد ابوطالب ۶۲ شدم او را دیدم که حالت طبیعی نداشت.
هنگامی که نگاهمان به هم افتاد، نمی دانم چرا فحش داد و گفت بایست،من گوش نکردم. ولی با موتور جلوی من پیچید. من هم توقف کردم و از موتور پیاده شدم. دور موتور عقب عقب رفتم و او همچنان فحش می دادکه ناگهان چاقو را از کمرش بیرون کشید؛ من هم چاقویی داشتم که آن روز از مغازه برداشته بودم. در میان همین ناسزاگویی ها یک لحظه ترسیدم و چاقو را بالا بردم می خواستم به بازویش بزنم ولی سر شانه اش خورد از شدت ترس ،سوار موتور شدم اما او برگشت پلاک موتور را نگاه کرد و سپس سوار موتور شد و رفت و من برای این که به سمت او نروم خلاف جهت او حرکت کردم.
چه زمانی با پدرت تماس گرفتی؟
بعد از این ماجرا به پارک بازگشتم خیلی ترسیده بودم تنهایی نشستم و برای یکی از دوستانم به نام حسن موضوع را تعریف کردم. کمتر از یک ساعت در پارک نشستم یادم نیست چه زمانی تماس گرفتم ولی فکر کنم قبل از رفتن به منزل با پدرم تماس گرفتم .
اصلاح می کنم رفتم خانه داخل خانه بودم که یکی از دوستان مرحوم بامن تماس گرفت و گفت معین فوت کرده است.من هم ترسیدم و ماجرا را به پدرم گفتم.
آیا شما سوار شدن و راه افتادن مرحوم را دیدید؟
بلی وقتی در ابوطالب 62 پیچید را دیدم اما بعد دوستش گفت با پراید برخورد کرده و افتاده است.
در پرونده گفتید من به خاطر ترس از اعدام به پدرم دروغ گفتم؟
بلی
پس شما آن لحظه می دانستید اعدام مجازات قتل عمد است؟
بیرون که رفتم دوستانم به من گفتند اگر می دانستم با دست خودم این کار را نمی کردم.
در تلویزیون صحنه اعدام را دیده بودید؟
بلی ولی نمی دانستم برای چه اعدام می شود! و یا چاقویی که در دست داشتم چه عواقبی دارد.
ادامه دهید؟
من آمدم بیرون به پدرم زنگ زدم . ترسیده بودم چاقو را زیر پله ها کنار پمپ آب گذاشتم.
از چه ترسیدی؟
حرف هایی که دور و بری ها می زدند که خدا کند کاریش نشود و الا پلیس می آید و می گیرد و تو به زندان می افتی و امثال آن ها .من هم زنگ زدم به پدرم و به همراه پدرم رفتم و خودم را به پلیس معرفی کردم.
مرحوم را از کی می شناختی؟
توی محله دیده بودم همکلاسی یکی از دوستانم بود . اسمش پیچیده بود به دعوا کردن و زورگیری.
دو نفر همراه شما هم جثه شما بودند؟
نه خیر کوچکتر بودند!
پس با توجه به این که 3 نفر بودید در خیابان اصلی موضوع سرقت و زورگیری منتفی بوده است؟
بله منتفی بوده ولی ترسیدم و به پدرم دروغ گفتم.
چرا مشروب را تنها خوردی؟
بیکار بودم تنها خوردم.
چرا ابتدا گفته بودی چاقوی او را گرفته بودم؟
می دانستم چاقو یک شیء ممنوعه است و ترسیده بودم.
می دانستی چاقو ممنوع است ولی نمی دانستی کسی را بکشی اعدام می شوی؟
بعدش فهمیدم.
آزمایش الکل شما منفی بود آیا واقعا مشروب خوردی آن هم تنهایی؟
بلی
چرا گفتی من فکر نمی کردم فوت کند؟
ترسیده بودم فقط می خواستم زود درگیری تمام شود.
دنبال اسم و رسم نبودی مرحوم را باچاقو زدی؟
خیر
بدون علت فحش داد؟
حالت طبیعی نداشت بی عقلی کردم چاقو داشتم یعنی نفهمیدم قرار است چه اتفاقی بیفتد.
درمورد صدمات دیگر که بر پیکر مرحوم وارد آمده ، چه می گویید؟
من نزدم ظاهرا به پراید می خورد و به زمین می افتد که آن جا آسیب دیده است.
براساس پرونده شخصیت هوش نرمال دارید در اینباره آیا نظری دارید؟
خیر نظری ندارم.
ساعت تماس با پدرت پس از رفتن کمتر از نیم ساعت بوده است اما شما گفتی یک ساعت در پارک بودم؟ساعت دقیق را نمی دانم و یادم نمی آید ساعت چند بود.
از زمان جرح عمدی تا وقتی به کلانتری رفتی، چند ساعت گذشت؟
نزدیک صبح بود.
پس چرا پاسخ ماموران را نمی دادید؟
جای دوستانم رفتم گفتند جواب نده. یک بار هم جواب دادم و ترسیدم و گوشی را خاموش کردم.
چاقو را از کجا آوردی؟
خیلی وقت پیش گرفته بودم. گم کرده بودم فقط اتفاقی همان شب همراهم بود. غلاف داشت اندازه آن حدود 18 سانتی متر می شد.
اتهام شما یک فقره قتل عمدی مرحوم «معین ز» است ،آخرین دفاع شما چیست؟
هر چه که وکیلم گفت.
با پایان دفاعیات متهم و وکلای مدافع که دفاعیات خود را به صورت لایحه به دادگاه تقدیم کرده اند ،قضات دادگاه به شور نشستند تا رای خود را درباره پرونده ای صادر کنند که تلاقی خشم وغرور در کوچه مرگ ،جنایتی هولناک را رقم زده است.
چه بلاهایی سر این بچهها اومده !!!!!!!!@@