بازخوانی پرونده جنجالی غزاله و آرمان؛ چرا جسد غزاله پیدا نشد؟
آرمان عبدالعالی دختری را که دوستش داشت در کمال ناباوری به قتل رساند . این پرونده جنجال فراوانی را ایجاد کرد و تا ۸سال به درازا کشید. قاتل سرانجام قصاص شد اما جسد غزاله هرگز پیدا نشد.

در برنامه تلویزیونی سرنخ با حضور محمود کیخا، قاضی صادرکننده حکم و به صورت تلفنی محمدحسین شاملو، وکیلمدافع آرمان به بررسی زوایای پنهان این پرونده جنجالی پرداخته شد که چکیدهای از آن را در ادامه میخوانید.
چطور وکیل آرمان شدم
شاملو: ورود من به این پرونده جالب بود. هم خانواده غزاله و هم خانواده آرمان برای قبول وکالت به من مراجعه کردند. روز اول پدر آرمان به دفتر من آمد و توافق کردیم و فردای آن روز پدر غزاله به دفترم آمد و تقاضا کردند که من وکالتشان را برعهده بگیرم که من گفتم وکالت آرمان را قبول کردهام و از نظر قانونی این امکان وجود ندارد که وکیل شما باشم. یعنی اگر پدر آرمان یک روز دیرتر مراجعه میکرد ممکن بود من به جای متهم، وکیل اولیایدم شوم.
روایت آرمان از حادثه
شاملو: آرمان چند روایت درباره حادثه بیان کرده بود. ابتدا انکار کرد. در ادامه گفت: سر غزاله به میز خورد، از هوش رفت و خونریزی کرد. روایت بعدی این است که گفت: من با میله بارفیکس به سرش زدم که بعداً گفت: این را تحت فشار گفتم. یکبار هم گفت که از راهپله رفت، لیز خورد، سرش با تیزی پله برخورد کرد. آنجا جیغ کشید و از بینیاش خون آمد و او را آوردم داخل اتاق. البته بهنظرم حرف آخرش با یافتههای تشخیص هویت، مطابقت بیشتری دارد و به واقعیت نزدیکتر است.
آرمان چطور به قصاص محکوم شد
شاملو: آرمان در آگاهی حرفهایی زده بود. البته این اظهارات در آگاهی را نمیتوانیم از نظر حقوقی اقرار محسوب کنیم؛ چرا که اقرار باید عندالحاکم (در مقابل قاضی) انجام شده باشد و این اظهارات معتبر،مستند و متکی به هیچ دلیل خارجی و عینی نبود. حتی بازسازی صحنه هم در این پرونده انجام نشد. چون آرمان قتل را قبول نداشت. او منکر قتل عمدی بود. بنابراین 2 روایت داریم؛ یکی اینکه غزاله از پله افتاده و دومی هم اینکه با هم جر و بحث کردند و هلش داده و سرش به پایه میز برخورد کرده است.
بهنظرم وقوع حادثه در راهپله محتملتر است؛ چرا که تشخیص هویت، روی پادری جلوی خانه چند قطره خون کشف کرده بود. یکی هم زیر فرش داخل اتاق خون دیده شدهبود. اگر قتل اتفاق افتاده بود باید خون روی فرش دیده میشده، نه زیر فرش. ما روی این روایت اصرار داشتیم اما حرفمان به جایی نرسید.
ماجرای قتل با میله بارفیکس
شاملو: بارها گفته شده که آرمان با میله بارفیکس به سر غزاله زده و باعث قتلش شده. حتی گفته شده که روی میله بارفیکس آثار خون دیده شده؛ درحالیکه روی آن آثار زنگزدگی بوده نه خون. درباره خم شدن میله بارفیکس باید گفت که این از قبل بوده. سنگینترین افراد از این میله آویزان میشوند و ورزش میکنند، چطور ممکن است که با ضربه زدن به پوست و گوشت، میله خم شده باشد.
سرنوشت پیکر غزاله
شاملو: آرمان گفت وقتی این اتفاق افتاد من مانده بودم که به پدر و مادرم چه بگویم. اگر همسایهها و پلیس بفهمند چه کار کنم و آبرویمان میرود. تصورات کودکانهای داشت. با خودش کلنجار رفت و در نهایت تصمیم گرفت پیکر را داخل چمدان قرمز رنگ بگذارد و آن را کنار سطل زباله نزدیک خانهشان قرار دهد.
این اقدام توسط دوربین مداربسته ساختمان ضبط شده. از آنجا به بعد معلوم نیست که غزاله به چه سرنوشتی دچار شده است. آیاکسی او را برده؟ خودش رفته؟ آیا در آن محدوده که پزشکان زیادی حضور دارند او را دیده و نجاتش دادهاند؟بحث سرقت اعضای بدن هم مطرح است. نزدیک سطل دوربین فعالی وجود نداشته که این موضوع کشف شود.
دیدن غزاله در دوبی؟
شاملو: حرفهایی درباره زنده بودن غزاله و دیده شدن او در دوبی یا جاهای دیگر شنیده میشد. برای همه هم جالب بود. روزی پدر آرمان کنار من بود که فردی با او تماس گرفت و گفت: غزاله را در دوبی دیده است. یا حتی فرد دیگری گفته بود که غزاله را فلانجا دیدهایم. وقتی چند مورد اتفاق افتاد گفتیم ممکن است درست باشد. اگر صحت این ادعاها بررسی میشد، ممکن بود از یک سلب حیات جلوگیری کند.
چطور در حکم قصاص تردید کردم
کیخا: قضات پرونده با توجه به دلایل و قرائنی که در پرونده وجود داشت، به این نتیجه رسیدند که قاتل غزاله، آرمان است. نشانهها و دلایلی که از منزل متهم کشف شده بود و چگونگی وقوع جنایت، ما را به این نتیجه رساند که وقوع قتل توسط او محرز است.
از سویی، بررسی وضعیت متهم نشان میداد که او به قدرت تشخیص و کمال عقل رسیده است؛ بنابراین دادگاه در جلسات متعدد رسیدگی به این اتفاق نظر رسید که حکم قصاص صادر شود. این حکم هم در مراجع بالاتر به تأیید رسید. اما فرآیندهایی که وجود داشت، اسنادی توسط خانواده متهم و وکیل ایشان ارائه شد و شبهاتی مطرح کرد؛ مثلا اعلام شد در دانشگاه محل تحصیل مقتول، برگه انتخاب واحد تکمیل شده.
یا اینکه دفترچه تامین اجتماعی تمدید شده بود و اینها قرینههای جدیدی ایجاد کرد که من و همکارم آقای متین راسخ را بهعنوان 2نفر از قضات صادرکننده حکم ا مجاب کرد که برای حفظ حرمت دماء مسلم نامهای بنویسیم و همین نامه منجر به رسیدگی مجدد شد.
البته در رسیدگیهایی که در مرجع عالی بهوجود آمد معلوم شد، این شبهه هرچند جدی بود اما آنچنان نبود که بخواهد دادنامه صادر شده درخصوص قصاص را خدشهدار کند و در نهایت حکم اولیه تأیید و شبهات برطرف شد و جای هیچ شک و تردیدی نماند.
دلایل قاتل بودن آرمان
کیخا: اعترافات متهم، اظهارات برادر متهم که در محل وقوع قتل در اتاق دیگری حضور داشت. آثار بهجامانده از قتل، میله بارفیکس که در آنجا بود و از آن برای قتل استفاده شده و آثار خمشدن بر میله مشاهده شده بود و لکههای خون زیر فرش و روی دیوار وجود داشت و از همه مهمتر اقرار متهم بود؛ چه در مرحله رسیدگی و چه در مرحله تحقیقات مقدماتی. متهم تحصیلکرده، باهوش و زیرک بود. خیلی از قضایا را درک میکرد و برای قضات محرز و منجر به صدور حکم قصاص شد.
تلاش برای بخشش
کیخا: قضات رسیدگیکننده از ابتدای ارجاع پرونده تلاش کردند که پرونده به صلح و سازش برسد، اما تلاشها به جایی نرسید. ما قبل از صدور حکم با پدر و مادر مقتول صحبت کردیم. هم در جلسات رسمی و هم جلسات غیررسمی آنها را دعوت به رضایت کردیم، اما توصیههای ما نتیجهبخش نبود و دادگاه به وظیفه قانونی خودش عمل کرد.
چرا از یک قاتل حمایت میکنید ؟؟؟وکیل ها چطوری این پول ها را میخورند ؟