چهره واقعی شیما قابل تحمل نبود!
شیما همیشه چهره زیبایی داشت تا اینکه اتفاقی افتاد و چهره واقعی شیما که خیلی زشت بود نمایان شد.

ورشکستگی مرد کارخانهدار با ناسازگاریهای همسرش تداعی کرد. این زن که دوست داشت در رفاه زندگی کند درخواست طلاق از شوهر ورشکستهاش را تقدیم دادگاه کرد. او 1360 سکه بهار آزادی را که مهریهاش بود درخواست کرد. زن جوان با بیتفاوتی در برابر قاضی ایستاده بود.
شیما گفت: آمدهام تا طلاق بگیرم.
قاضی علت این تصمیم را پرسید و زن گفت: راستش من در خانوادهای ثروتمند بزرگ شدهام و هیچوقت رنگ بیپولی و محرومیت را ندیدهام. لحظهای را به یاد نمیآورم که بر من سخت گذشته باشد. وقتی هم که خواستم ازدواج کنم مشکلم همین بود که تاب و تحمل سختی ندارم و به همین خاطر تنها شرط من برای ازدواج وضعیت مناسب مالی شوهرم بود. به همین علت بود که به بسیاری از خواستگارانم جواب منفی داد. زن جوان اضافه کرد: پدرم در میان سه خواستگارم که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، تحقیق کرد و دست آخر نادر ـ اشاره به شوهرش ـ را که از وضعیت مناسبتری برخوردار بود برایم انتخاب کرد. به ازدواج با او رضایت دادم چون میدانستم که صاحب چند کارخانه و شرکت است. در طول چهار سال زندگیمان هم زندگی مرفه و راحتی را گذراندهام ولی اکنون وضعیت زندگیام تغییر پیدا کرده است. زن اضافه کرد: شوهرم از لحاظ کاری دچار مشکل شده و ورشکست شده است و من دیگر به این علت نمیتوانم در کنارش زندگی کنم. او پول و سرمایه کافی برای اداره زندگیمان را ندارد و من نمیتوانم زندگی سادهای داشته باشم. روحیهام به گونهای نیست که زندگی را از صفر دوباره بسازم و صبر کنم تا آرام آرام به موقعیت بهتر برگردیم.
زن اضافه کرد: علاوه بر طلاق، مهریهام را که 1360 سکه بهار آزادی است میخواهم و اگر او نتواند مهریهام را بپردازد ترجیح میدهم که به زندان برود. مرد با شنیدن حرفهای زن در حالی که لبخند تلخی زده بود، گفت: زندگی که بر پایه اسکناس بنا شده باشد، آخر و عاقبت بهتری ندارد به همین دلیل من هم حاضر به این جدایی هستم. منصوبنژاد که حق طلاق زن و مرد را دید هرچه با زن صحبت کرد که در لحظه سخت و دشوار ورشکستگی همراه و همیار شوهرش باشد، پاسخ مناسبی نشنید و ناچار صیغه طلاق را جاری کرد.
منبع: رکنا
15