جزییات مزاحمت ناموسی به 2 خواهر در تهران!

در حال رسیدگی به پرونده قتلی در شعبه بودم که تلفن کشیک قتل به صدا درآمد مامور یکی از کلانتری های جنوب پایتخت بود و خبر از کشف جسدی در یکی از کوچه های بن بست محل داد.

جزییات مزاحمت ناموسی به 2 خواهر در تهران!

آن طور که مامور جوان گفت جسد را یک رهگذر پیدا کرده بود و از آنجا که آثار ضرب و جرح روی بدن قربانی به چشم نمی خورد و سنش حدود 25 سال به نظر می رسید احتمال قتل وجود داشت.

روی شقیقه اش مقداری خونمردگی دیده می شد و خون از بینی اش بیرون آمده بود.

راهی محل حادثه شدیم، جسد متعلق به پسری حدودا 23 ساله، چهار شانه و هیکلی بود، متخصصان پزشکی قانونی در معاینات اولیه علت مرگ را اصابت جسم سنگین به سر اعلام کردند. اما در بررسی ماموران در کنار جسد و اطراف محل حادثه هیچ آلت قتاله ای پیدا نشد. در بازرسی بدنی از قربانی مشخصاتش بدست آمد، اهالی محل او را می شناختند و مدعی بودند قربانی پدرام نام دارد بیشتر ساعات سر کوچه می ایستد و کار خاصی ندارد.

وقتی در تحقیقات میدانی به سرنخی دست نیافتیم، سراغ خانواده اش رفتیم که مادر پدرام سرنخی را به ما داد. او گفت: پدرام دیشب با حالتی نگران و ناراحت به خانه آمد، ازاو پرسیدم چرا ناراحتی؟ گفت دیروز سر یک ماجرا با زن و شوهری دعوایم شد و مرا به کلانتری بردند، اما در همانجا زوج جوان اعلام رضایت کردند و بدون طرح هیچ شکایتی آزاد شدم.

سریع به کلانتری مربوطه رفتیم اما هیچ مورد شکایتی در دفتر ثبت نشده بود، حتی در دفتر ورود و خروج روزانه که رفت و آمد همه افراد در آن ثبت می شود هم چیزی نوشته نشده بود. شیفت هم عوض شده بود و کسی از درگیری روز قبل خبر نداشت. تنها سرنخ ما ماموران شیفت قبل بودند، از رئیس کلانتری خواستم که از آنها بخواهد به کلانتری بیایند.

ماموران شیفت، سرنخ های پرونده

ساعتی بعد ماموران شیفت قبل در کلانتری حاضر بودند، از آنها در رابطه با پرونده درگیری روز قبل پرسیدم و مسوول پرونده گفت: دیروز غروب یک مورد مشاجره و درگیری به مرکز اطلاع رسانی پلیس 110 اطلاع داده شد.از آنجاکه مشاجره در حوزه استحفاظی ما رخ داده بود بلافاصله راهی محل شدیم. پسر جوانی به نام پدرام به دو خواهر حرف نامربوط زده بود و شوهر یکی از این خانم ها که در نزدیک آنها بوده می شنود و با او درگیر می شود. ما هر چهار نفر را به کلانتری بردیم و پسر جوان که پدرام نام داشت ابراز ندامت و پشیمانی کرد و گفت نمی دانسته آنها بچه محل هستند و زوج جوان هم از شکایتشان صرف نظر کردند و هر چهار نفر آنها بعد از حل مشکل شان کلانتری را ترک کردند.

درگیری عجیب

راهی خانه زوج جوان شدیم، مرد جوانی در را به رویمان باز کرد و بعد از معرفی خودمان

تحقیقا ت را از او ادامه دادیم. مرد جوان گفت:" دیروز غروب همراه همسرم و خواهر خانمم داشتیم می رفتیم خانه که پدرام به همسرم و خواهر همسرم حرف نامربوطی زد. البته او من را ندید چون من داشتم ماشینم را پارک می کردم. من از این موضوع ناراحت شدم و با او حرفم شد، همسایه ها هم که سر وصدای ما را شنیدند با پلیس تماس گرفتند. در کلانتری هم مشکل ما حل شد و با خوبی و خوشی از هم خداحافظی کردیم."

از او پرسیدم:" آخرین باری که پدرام را دیدید کی بود؟" گفت:" همان دیروز بعد از ظهر و دیگر خبری از او ندارم.چیزی شده؟ اتفاقی برایش رخ داده است؟" به او گفتم:" صبح امروز پدرام در درگیری با شخص ناشناسی به قتل رسیده است." مرد جوان از شنیدن این حرف بسیار تعجب کرد و معلوم بود از این ماجرا بی خبر است.با اینکه به نظر حرف های مرد جوان درست بود اما چون تنها مظنون پرونده ما بود و از طرفی با پدرام درگیر شده بود دستور بازداشت او صادر شد.

دستور بازداشت

بعد از چند روز بازداشت مرد جوان دستور بازداشت همسرش را هم صادر کردم. 24 ساعت بعد از بازداشت زن جوان ،خواهر او به دادسرا آمد. دختری حدودا 20 ساله، او با چهره ای نگران و مضطرب روبرویم نشست. بدون آنکه من سوالی از او بپرسم شروع کرد به صحبت کردن:" چند روز است که با خودم درگیر هستم که بیایم اینجا یا نه. از یک طرف پای خواهر و شوهر خواهرم گیر است و از یک طرف هم پسر مورد علاقه ام به دام می افتد.مدتی است که با یک پسر دوست شدم، از اول باهم قول و قرار ازدواج گذاشتیم و چند روز بعد به خواستگاری ام آمدندو ما باهم نامزد شدیم. من ماجرای درگیری را برای شاهرخ گفتم. شاهرخ پسر ورزشکار و مودبی است، هرگز فکر نمی کردم با تعریف ماجرا این اتفاق ناگوار بیفتد. آنطور که شاهرخ برای من تعریف کرد او به سراغ پدرام می رود و باهم درگیر می شوند. شاهرخ یک مشت به پدرام می زند و او نقش زمین می شود.

اعتراف به جنایت

با صحبت های دختر جوان دستور بازداشت شاهرخ صادر شد و پسر جوان در خانه شان دستگیر شد. ساعتی بعد شاهرخ در مقابلم نشسته بود، جوانی بلند بالا چهار شانه، ورزشکار، مودب و فوق العاده با شخصیت. شاهرخ در همان تحقیقات اولیه به قتل پدرام تنها با یک مشت اعتراف کرد.

قرار مجرمیت

با آنکه شاهرخ سابقه کیفری نداشت و جوان متشخصی بود اما قرار مجرمیت او را به اتهام قتل عمد صادر کردم. هر چند مشت در قانون آلت قتاله محسوب نمی شود و نوعا کشنده نیست و پسر جوان قصد کشتن را نداشت ولی چون پسر جوان ورزشکار و قاعدتا مشتش قوی تر بود و با نقاط حساس بدن آشنایی بیشتری داشت ، طبق قانون مجرم شناخته می شود.

بدین ترتیب قرار مجرمیت جوان ورزشکار به اتهام قتل عمد صادر شد اما با جلسات صلح و سازشی که در دادسرا گذاشته شد خانواده قربانی از قصاص گذشتند. گاهی اوقات یک اشتباه باعث می شود تا فردی که هیچ وقت به فکر دعوا و درگیری نبوده دست به جنایتی بزند که راه برگشتی ندارد.

منبع: رکنا

15

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید