کلایی از پشت پرده انتخاب شهردار مشهد سخن گفت
پس از انتخاب شهردار جدید مشهد و پایان پروسه بررسیها، محمدرضا کلایی با انتشار نامهای سرگشاده، از برخی برنامهریزیها و لابیها برای کنار زدن خود گفت.
با نزدیک شدن بهروزهای پایانی مدیریت شهری فعلی و آغاز به کار دوره پنجم شورای اسلامی شهر مشهد، انتخاب شهردار مشهد به مراحل پایانی خود رسید که طبق برنامه اعلامشده، باید روندی سه مرحلهای طی و شهردار معرفی میشد.
پس از طی مراحل انتخاب و بررسی گزینهها، محمدرضا کلایی یکی از جدیترین گزینههای تکیه زدن بر کرسی شهرداری مشهد انصراف خود را اعلام و از روند انتخاب شهردار کنار رفت.
پس از انتخاب شهردار جدید مشهد و پایان پروسه بررسیها، محمدرضا کلایی با انتشار نامهای سرگشاده، از برخی برنامهریزیها و لابیها برای کنار زدن خود گفت که متن آن را میخوانید:
برادر امیر! سلام، خسته نباشی، خداقوت
قصد نوشتن نداشتم، اما ظاهراً کانال منتخب اول مشهد نمیگذارد و باید اندکی سکوت را شکست. این هم از آثار شفافیت شماست و شناخت دقیقی که از رسانه و مردمداری و به اعتماد آنها وفاداری. سخن گفتن در این روزها که به قول شما، دود سفید از ساختمان شورای شهر مشهد برخاسته است و کامها از این اجماع، شیرین است، سختی خاص خودش را دارد؛ چراکه باید مراقب بود سخنی نگوییم که کام مردم تلخ شود، لذا به اجمال چند نکته را عرض میکنم و اگر صلاحدیدی خودت توضیحات بیشتری به افکار عمومی بده.
١) یکی دو روز بعد از پیروزی ٢٩اردیبهشت، درحالیکه از دو ماه کار سخت و سنگینِ انتخاباتی، در ستاد دکتر روحانی در تهران فارغ شده بودم و کموبیش داشتم تمرکز خودم را بر کارم در صندوق بازنشستگی فولاد معطوف میکردم تا بهزعم خودم، جبران کمکاری دو ماه قبل از انتخابات را کرده باشم، تعدادی از دوستآنهمنسل به سراغم آمدند که: نامزد پست شهرداری مشهد شو. به اصرار و جدیت گفتم نه. عمده دلایلش هم شخصی بود. اینکه کار در مشهد ریسک آبرویی دارد، حقوق شهردار مشهد، نصف حقوق فعلیام است، نمیتوانم به خانوادهام برسم، تازه در تهرآنجاافتادهام و مسیر پیشرفت در تهرآنهموارتر است و از همه مهمتر، قطعاً «شهریار آل شیخ» از من، شهردار مناسبتری است برای مشهد؛ اما گفتند و گفتند و با استدلالات متقن مجابم کردند که توضیح آن در این نوشته نمیگنجد. درهرحال من پذیرفتم. لذا در پاسخ دوستی که در نوشتهاش مدعی شده بود من موقعیت حاضر را پله ترقی کردهام، بایستی عرض کنم کدام پله ترقی؟ این پذیرش ازنظر شخصی، بدون شک، به زیان من بود.
٢) اصولاً عادت دارم یا وارد کاری نمیشوم یا اگر بشوم، با تمام وجود وارد میشوم. چه برسد که آن کار، نامزدی شهرداری شهری باشد که عاشقش هستم و هیچوقت دل از آن نکندهام. با برخی از بزرگان شورا مشورت کردم، وقتی آنها استقبال کردند، جدیتر هم شدم. خودت بهتر میدانی امیر جان که همین بزرگان، حمایت از نامزدی من را به شما پیشنهاد دادند. من هم کار و بار و زندگیام را تعطیل کردم و مشغول برنامهریزی برای شهر مشهد شدم. شناخت مسائل و مشکلات و راهکارها و...
طبیعی بود که با مشورتها، کمی چراغ داستان از خاموشی درآمد. من هم بیتوجه به حرفوحدیثها، مشغول کار خودم بودم که البته سایر دوستآنهم که غلام مرامشان هستم، مثل خود شما، مشغول کار خودشان. تقریباً تا پایان ماجرا هم روند سیاسی، از روند تدوین برنامه جدا بود؛ بهطوریکه خود شما در این میان شاهدی برخلاف بسیاری از کاندیداها، من تا روز ارائه در جمع منتخبین، با بسیاری از آنها حتی کلامی صحبت نکرده بودم، چه رسد به گفتگو و لابی. من همه زمان خودم را در این دو ماه، صرف فکر و مشورت برای تدوین یک برنامه واقعی و جهشی برای پیشرفت شهر مشهد در افق١٤٠٠ کرده بودم و این، همانی بود که شما و همه حامیان من در شورا، از من خواسته بودند: میخواهیم پارادایمها را عوض کنیم و در این چهار سال، مشهد، پیشرفتی بسیار سریع داشته باشد و در رقابت جهانی با کلانشهرهای مطرح دنیا قرار بگیرد.
٣) خودت شاهد بودی بسیار جدی وارد فرایند شدم و تا شنبهشب که سخن از اجماع به میان آمد، کاملاً پا به کار بودم. پس از آنهم مثل همیشه، با دوستان مشورت کردم که چهکاری به نفع مردم شهر است؟! یکشنبه ظهر، از جمعی که لطف کرده و برای اولین بار مرا به شورا معرفی کرده بودند، دعوت کردم به جلسه تشریف بیاورند. آقایان دکتر بهاروند، دکتر مهدی نیا، دکتر ریاضی و شما امیر خان. از آقای حیدری دعوت نکردم، چون میدانستم برای حفظ بیطرفی نخواهند آمد. بحثهای فراوانی شد. به یاد داری که جمعبندی این بود که احتمال انتخاب ما هست، اما با رأی ضعیف ٨ به ٧ و هفت مخالف، برای جوانی که حملات شدیدی را پشت سر گذاشته، در شرایط فعلی شهر مشهد، به زیان مردم است و با توجه به امکان اجماع، بهتر است اجماع شود و من هم کاملاً پذیرفتم که اگر رأی نیاوردم و جزو سه نفر نبودم که هیچ ولی اگر رأی آوردم، به نفع اجماع اصلاحطلبان کنارهگیری کنم. شما هم آنجا بودی و پذیرفتی که منافع شهر بر منافع ما تقدم دارد. خودت که بودی و دیدی. واقعیت همین بود. حالا افکار عمومی و خصوصی باور کند یا نکند. میفهمم در دورانی که برای یک پست ساده، آدم میکشند، باور این مسئله سخت است، اما چه کنم؟ خودت شاهد بودی که مبنای بحثهایمان همین بود و البته این فضا مایه افتخار اصلاحطلبان است. با آقای حیدری و مهندس نوروزی هم مشورت کردم. همه معتقد بودند اگر کمتر از ١٣رأی در انتخاب شش به سه بیاورم، با اکثریت ضعیف شهردار خواهم شد و این، به نفع شهر نیست. به تهران رفتم، نامه انصرافم را پیشنویس کردم و منتظر رأیگیری روز دوشنبه ماندم.
رأیگیری شد و با ١١رأی، دوم شدم. بنا بر مشورت قبلی، بایستی به نفع اجماع انصراف میدادم. تلفنها شروع شد و وسوسه آغاز. به هرکس تماس میگرفت میگفتم بنا بر انصراف به نفع اجماع دارم. همه اصرار داشتند بمان و هرچه استدلال میکردم که شهردار ٣٧ساله با این همه مخالفت، با رأی لرزان، شهر و اصلاحات را به فنا خواهد داد، هیچکس نمیپذیرفت. جالب اینجا که برخی میگفتند انصراف هم میخواهی بدهی، اول سهمات را بگیر و بعد منصرف شو. نگران شدم نکند چنین شائبهای ایجاد شود و مردم اعتمادشان را به منتخبینشان از دست بدهند. بیانیه انصراف را به رسانهها دادم. نه تهدیدی در کار بود و نه تطمیعی و نه ارعابی. همین بود و همین. البته میپذیرم که از زمان استعفا شوک زده شوی، ولی از اصل آن خیر برادر امیر.
٤) نویسنده مهمان شما نوشته بود:
جوان یعنی انرژی ...
جوان یعنی تفکر جدید ...
جوان یعنی تغییرات جدید ...
جوان یعنی پاکی ...
جوان یعنی فرصت تحول ...
جوان یعنی شفافیت ...
جوان یعنی جسارت ...
جوان یعنی شجاعت ...
جوان یعنی ایستادگی ...
امیر خان! برای ماندگاری در قلب مردم، اگر شرایط مجدد ایجاب کرد، از جوانی حمایت کنید که دارای صفات بالا باشد.
من هرچه متواضعانه نگاه میکنم، تیم ما همه این ویژگیها را داشت. شجاعت و ایستادگی زمانی است که در یکقدمی انتخاب، منافع شهر را بر منافع خود مقدم بدانی. دوست ما گفته است با وعده مقام، ما را فریفتهاند! وعده کدام مقام؟ بالاترین مقام در اختیار شورا، شهرداری بود که در یکقدمی آن بودیم و واگذار کردیم. بالاتر از آن، چه دارد شورا که به ما وعده بدهد؟ ضمن اینکه موقعیت فعلی من، قطعاً موقعیت بهتر و با گردش مالی بیشتری نسبت به شهرداری مشهد است. احتمالاً قیاس به نفس فرمودهاند دوستان. دیگر اینکه گفتهاند چرا نفر دوم، به نفع نفر سوم انصراف داده است؟ برادر یا خواهر گرامی! لازم است تأکید کنم من به نفع اجماع اصلاحطلبان انصراف دادم. اینکه اجماع به نفع نفر اول انجام بشود یا نفر سوم، بر عهده شوراست.
٥) من اگر بهجای افکار عمومی بودم، این سؤال را میپرسیدم که اگر میدانستیم که با رأی ضعیف امکان عملکرد قوی نداریم، چرا وارد فرایند شدیم؟ واقعیت این است که برآورد من و دوستان و همراهان، منجمله خود شما در ابتدا نشان میداد ما با رأی قاطع شهردار مشهد خواهیم شد، اما سه مسئله مانع از این امر شد:
الف) عدمحمایت جوانترین عضو شورا از ما، آنهم در میانه راه، علیرغم نظر اولیه و تشکیل گروهی برایِ دادنِ «رأی منفی به ما» توسط ایشان در شورا. ایشان معتقد بود دو بزرگوار دیگر، مناسب این سمتاند و در هیچ مرحلهای به ما رأی نداد.
ب) ارائه اطلاعات نادرست و بیپایه و شایعهپراکنی و تشکیل جلسات سلبی و کمپینِ «نه به کلایی» توسط اتاق فکری متشکل از برخی بزرگواران. این فرایند در کنار کمپینهای مجازی از طریق گفتگوی حضوری، سعی در خالی کردن دل منتخبین داشت که موفق هم شد. در این زمینه، از آقایان «م.شریفی» و «س.ساکت»، بهواسطه تهمتها و شبهه پراکنیهایشان هیچگاه نخواهم گذشت.
ج) عدمحمایت بسیاری از بزرگترها و ریشسفیدهای جریان اصلاحات و مخالفت بیش از میزان پیشبینیشده. من فرایند ایجابی و برنامههای ارائهشده توسط تیممان را شایسته میدانم و ضمن دعوت دوستان به انصاف و قضاوت برپایه اطلاعات، معتقدم بایستی پیکان سؤالات خودشان را بر چرایی دلایل سهگانه بالا متمرکز کنند. بالاخره علاوه بر من دیگرانی هم بایستی پاسخگو باشند.
٦) نکته آخر اینکه جوانانی که پایکار ما ایستادند، خیلی مَردند! خیلی. واقعاً مَردند. یکی از آنها خودت که در این مدت، مرام کُشم کردی. برای همین هم هست که نوشتم: برای مردی که در این زمانه نامردیها، استثنائاً سبیلهایش واقعی است.
من، پای همه شما ایستادهام و بدون در نظر گرفتن منفعت شخصیام، حاضرم در هر زمان و هر مکان، با هر عنوانی، برای خدمت به شهرم، سربازی کوچک باشم. به انتخاب منتخبین محترم صحّه میگذارم و برای جناب آقای شهردار آرزوی موفقیت، بیش از حدّ انتظار دارم.
محمدرضا کلایی
١٣٩٦/٥/٢٥
28