حداکثر طول عمر انسان از نظر علمی چقدر است؟
در بسیاری از فرهنگ ها وقتی قصد دارند برای کسی آرزوی طول عمر کنند، می گویند امیدوارم صد ساله شوی. امروزه، به طور عادی افراد کهنسال در سنین هفتاد و هشتاد سالگی از دنیا رفته و مرگ آن ها طبیعی قلمداد می شود اما به راستی مرزهای طول عمر انسان چقدر است؟
نتایج یک مطالعه جدید نشان می دهد که طول عمر انسان می تواند از رکورد کنونی ۱۲۲ سال عبور کند و انسان قادر است به سن ۱۵۰ سالگی برسد. به گفته محققان دانشگاه جورجیا، ما به حداکثر طول عمر بالقوه حتی نزدیک نیستیم و بسیار زودتر از عمر طبیعی ۱۵۰ ساله خود می میریم.
این یافته ها بر اساس تجزیه و تحلیل نرخ مرگ و میر افراد برای بازه زمانی بیش از سه قرن پیش در ۱۹ کشور است. دکتر دیوید مک کارتی، نویسنده اصلی این مطالعه، مفاهیم مربوط به مرگ و طول عمر را عمیق توصیف می کند. در بیشتر دوران زندگی انسان، میانگین امید به زندگی بین ۲۰ تا ۴۰ سال بوده و امروزه به لطف پیشرفت های پزشکی، انسان ها حدود ۸۰ سال عمر می کنند.
در این میان عوامل متعددی مانند بهبود تغذیه، آب تمیز، بهداشت و کاربرد علم پزشکی کلید افزایش طول عمر بوده و کارشناسان گمان می کنند که دستکاری ژنتیکی، مدیریت مصرف کالری و داروهای جدید ممکن است عمر را حتی بیشتر کند.
پژوهشگران در این مطالعه استدلال و احتمال معروف به نظریه بیزی را برای دستیابی به حداکثر طول عمر بالقوه ترکیب کردند. نتایج نشان داد که محدودیتهای مرگ و میر تنها در سال های اخیر به تعویق افتاده است زیرا رکوردها به کندی افزایش می یابند.
دکتر مک کارتی در این رابطه می گوید: ما متوجه شدیم که گروه هایی که بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ متولد شده اند، هنوز برای شکستن رکورد های طول عمر بسیار جوان هستند. از آنجایی که این گروه ها در دهه های آینده به سنین بالا می رسند، رکورد های طول عمر ممکن است به طور قابل توجهی افزایش یابد. نتایج ما تأیید می کند که اگر حداکثر طول عمر انسان وجود داشته باشد، ما هنوز به آن نزدیک نشده ایم.
دو سال پیش، مطالعه دیگری نشان داد که امید به زندگی در ده های پیش رو تقریباً دو برابر می شود و از ۱۵۰ فراتر می رود. این یافته ها بر اساس نمونه های خون هزاران شرکت کننده انگلیسی و آمریکایی به دست آمد.
دکتر مک کارتی ادامه می دهد: این که عمر انسان محدودیتی دارد یا نه، برای هزاران سال موضوع بحث بوده است. برآوردهای تاریخی از حداکثر طول عمر ممکن قویاً نشان می دهد که در طول تاریخ ثبت شده به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
رکورد جهانی طول عمر در حال حاضر متعلق به ژان کالمان فرانسوی است که هنگام مرگ ۱۲۲ سال و ۱۶۴ روز عمر کرد. مسن ترین فرد زنده شناخته شده در جهان هم اکنون ماریا برانیاس از اسپانیا است که ۱۱۶ سال دارد. مسن ترین مرد زنده شناخته شده خوان ویسنته پرز از ونزوئلا با ۱۱۳ سال سن است. شرح کامل این پژوهش در آخرین شماره مجله تخصصی PLoS ONE منتشر شده و در اختیار علاقه مندان قرار دارد.
انا لله و انا اليه راجعون
مرگ حق است و هيچ راه گريزي از آن نيست ، پس تا هستيم زندگي كنيم و خير برسونيم و محبت كنيم و عشق بورزيم
گوشت ومرغ وموادغذایی ازدوره قاجارکمیابترشده حالا عمرماکوتاه نشه طولانی شدنش پیشکش
به نظربنده طول عمر انسان بستگی به مقاومت دربرابرمرگ ندارد بلکه بستگی به نوع ذهنیت و هدف دارابودن ذهن درراستای ذهنیت وکائنات هدفمند دارد. اگرانسان پی به اهداف کائنات ببرد وبه همان اندازه همسوباکائنات درمداربسامد آنها قراربگیرد قطعا به همان نسبت مرگ نیز نمیتواند آن را زیر پوشش خود قراردهد. چون با این ذهنیت بیماریها حتی مرگ هم به نوعی یک پوشش است که همانند یک سیاهچاله به صورت نامرئی در حال بلعیدن است.همه چیز به ذهن و نوع نگرش ذهنیت وابسته است وبقیه اعضای بدن لاشه گوشتی مطیع وفرمانبر ازذهن چیز دیگری نیست.
توی این ایران عمر یعنی بردگی و شکنجه و حقارت هرچی کوتاه باشه عذاب هم کمتره
جنتی هم علمو زیر سوال برده هم زندگی در ایرانو!!!
انشالله صدوبیست سال عمر کنه چه کار داری به بنده خدا😌
حقیقت زندگی مرگ است.اما چیزی به اسم مرگ انسان وجود ندارد.در واقع مرگ خودش تولد دوباره است. انسان یک بار در دنیای شکم مادرش است.برای دیدن دنیای بزرگتر میبایست دنیایی که در شکم مادرش است و بسیار به آن وابسته است را جا بگذارد.و مدتی نیز در این دنیا خواهد ماند .اما برای دیدن و وارد شدن به دنیایی دیگر میبایست این دنیا را نیز دوباره ترک کند و در دنیایی دیگر متولد شود.ممکن است افرادی به دنیای دیگر اعتقادی نداشته باشند.اما در دنیا همه چیز روی برنامه است و زندگی اصلا معنا و مفهوم خودش را زمانی که قرار باشد انسان برای همیشه بعد از مرگ فنا شود را از دست می دهد.انسانها به امید زنده هستند و زندگی می کنند و وقتی پایان همه چیز فنا باشد زندگی کاملا بی معناست. اما نکته آخر اینکه اگر آخرتی وجود داشته باشد یا نباشد وظیفه انسانها در این دنیا درست زیستن و محبت کردن است.
بمیر برای زندگی
زندگی نکن برای مردن
حقیقت زندگی مرگ نیست. حقیقت زندگی زیستن درجریان است ومقصودش هم لذت و وسیله اش هم عشق است. آنچه مابه عنوان مرگ میشناسیم دراصل پوسیدن جان وذهنیت ناپاک که همان ناحق بودن است میباشد که این ناحق هم از پدیده تعاملی شکل گرفته است وگرنه زندگی یعنی آنچه درجریان است وجریان هیچوقت متوقف شدنی نیست بلکه تبدیل شدنی است. آنچه متوقف شدنی است زوربیخودی است که این زوربیخودی هم ناشی ازتحلیل نادرست ونشناختن حق است.به همین خاطر است که آن دنیا استمرارهمین دنیا درمراحل خود است. واین طور نیست که کسی ازآن دنیای خیالی آمده باشد که بخواهد گوشزدکند. کمال انسان لذت است که تنها شعور میتواند آن راتکمیل کندچون تنها شعور میتواند مانع از انتقام در چالش لذت شود. واین عدالت در ذات است.