آیا ربات ها همین حالا جهان را در کنترل خود دارند؟

شرکت‌هایی مانند آمازون از ارادۀ انسان مستقل شده‌اند و زندگی ما را کنترل می‌کنند. آیا آن‌ها اربابان ما نیستند؟

آیا ربات ها همین حالا جهان را در کنترل خود دارند؟

آمازون نوعی امپراتوری برپا کرده که اکثر استعمارگران و صدالبته کارآفرینان خوابش را هم نمی‌دیدند. این شرکت را اکنون طبق استانداردهای متعارف می‌توان دارای مقیاسی عظیم دانست: چهل درصد از خریدهای اینترنتی در ایالات‌متحده و حدود ۱۰ درصد از خریدهای آنلاین تمام دنیا از آمازون انجام می‌شود. اما منبع اصلی شکوه شاهانۀ این شرکت شاید صدها میلیون بسته‌ای نباشد که هر ماه ارسال می‌کند، بلکه چیزی بسیار ناپایدارتر: «امپراتوری وسیع داده‌های مشتریان». اما آیا آمازون شرکتی است تحت اختیار چند مدیر؟ یا می‌توان آن را اساساً نوعی ربات دانست؟

اولوفِمی اُ. تایو، نیشن— آمازون امپراتوری‌ایی برپا کرده که استعمارگران و، صدالبته، کارآفرینان خوابش را هم نمی‌بینند. این شرکت را اکنون طبق استانداردهای متعارف می‌توان عظیم نامید: ارزش بازار آمازون رقم قابل‌ملاحظۀ ۱.۷ تریلیون دلار است، خصوصاً که اخیراً حاشیۀ سودشان افزایش چشمگیری داشته، زیرا همه‌گیری کرونا بسیاری را وادار به خرید آنلاین کرد. چهل درصد از خریدهای اینترنتی در ایالات‌متحده و حدود ۱۰ درصد از خریدهای آنلاین تمام دنیا از آمازون انجام می‌شود. اما شاید منشاء اصلی شکوه شاهانۀ این شرکت صدها میلیون بسته‌ای که هر ماه جا‌به‌جا می‌کند نباشد، بلکه چیزی باشد که بسیار سریع‌تر منتقل می‌شود: «داده‌های وسیع مشتریان».

شاید بتوان گفت امپراتوریِ آمازون جمعِ مدیرانی که ماشین‌هایی مهم را مدیریت می‌کنند نیست بلکه چه‌بسا خودش یک ماشین است. اربابان روباتیِ ما انسان‌ها، با اساسنامه‌ای در دست، از راه رسیده‌اند.

نظریۀ «ترمیناتور» می‌گوید دنیا را شبکۀ روبات‌های غول‌پیکر می‌گرداند که همان اَبَرشرکت‌ها هستند. این نظریه نه تنها مدیران یا سرمایه‌گذاران درونِ این ابرشرکت‌ها بلکه کلِ هستینۀ آن‌ها را مدنظر دارد. توجه داشته باشید که امروزه ماشین بر جهان آمازون حکومت می‌کند، یعنی خودِ این هستینه، نه جف بیزوسِ سرمایه‌دار است، که امید دارد فضا را استعمار کند، نه حتی «هوش‌های مصنوعی» همچون آمازون الکسا.

برخی نگران رشد سریع هوش‌های مصنوعی‌اند و حق هم دارند: استفاده از هوش مصنوعی در خودکارسازیِ سیستم‌های نظارت، توزیع اطلاعات و سلاح‌های فیزیکی متضمن خطری آشکار است اگر، همان‌طور که نیک باستروم، فیلسوف سوئدی، هشدار می‌دهد، هوش مصنوعی‌ای چنان پیچیده بسازیم که «ما را از جایگزینی آن یا تغییر تنظیماتش بازدارد». اما گابریل کونتسای فیلسوف با بیانی مستدل می‌گوید آخرالزمانِ روبات‌ها هم‌اینک آغاز شده، زیرا دنیای امروزیِ ما را ابرشرکت‌ها می‌گردانند … که همان روبات‌ها هستند.

کونتسا می‌داند چه فکری می‌کنید. شما با خود می‌گویید «نه اینکه شرکت‌ها آدم باشند (باید خیلی غیرعادی باشید که چنین فکری کنید)، ولی آیا دست‌کم آدم‌ها کنترلشان نمی‌کنند؟». سوای چرخ و دنده‌ها، آنچه باعث می‌شود فلان‌چیز روبات باشد این است که بتواند اهدافی را فارغ از اراده و نظارت اپراتور دنبال کند. ابرشرکت‌ها نیز دقیقاً چنین سازوکاری دارند. وقتی یک ابرشرکت به میزانی از بزرگی و پیچیدگی برسد، کنترلِ مدیریتیِ بالابه‌پایین و سفت‌وسختِ شرکت عملاً ناممکن می‌شود: کارمندان و مدیران رده‌پایین و نیز هوش‌های مصنوعی ناچاراً بدون هماهنگی با مافوق‌هایشان عمل می‌کنند.

میزان این بزرگی هرقدر که باشد، آمازون خیلی از آن فراتر رفته است. «خدمات وب آمازون»، شرکت تابع آمازون، به‌تنهایی بیش از ۴۰ درصد از زیرساخت رایانش ابری جهان را در اختیار دارد. گفتنی است یک‌سوم از کل اینترنت بر مبنای خدمات وب آمازون می‌چرخد. شرکت‌های خصوصی بزرگ همچون جنرال الکتریک و یونی‌لِوِر ازجمله مشتریان آمازون هستند، اما سازمان‌های بزرگ دولتی همچون آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا و ۷۵۰۰ آژانس دولتی دیگر نیز در میان مشتریان آمازون دیده می‌شوند. ضمناً با آنکه خدمات وب آمازون بسیار بیش از حد انتظار برای شرکت سودآوری می‌کند، فقط ۱۲ درصد از سود کلی آمازون از این شرکتِ تابع تأمین می‌شود.

اما این هم عمق مشکل را نشان نمی‌دهد. حتی اگر «مدیرها» بتوانند کل این صحنۀ بزرگ را بگردانند، خودِ مدیران چه کسانی‌ هستند؟ سطح «مدیریتی» شرکت های بزرگِ امروزی هر روز پیچیده‌تر می‌شود و دشوار می‌توان نقشۀ آن را ترسیم کرد: مدیران به هیئت‌مدیره گزارش می‌دهند و هیئت‌مدیره به سهام‌داران، که سهام‌داران نیز اکثراً شرکت‌ها هستند و آن شرکت‌ها نیز همین پیچیدگی‌های مدیریتیِ داخلی را دارند. این شرکت‌ها باهم، مثل وولترون، به یک عروسک روسی تودرتوی بزرگ تبدیل می‌شوند که یکی مسئولیت را بر گردن دیگری می‌اندازد.

پیتر نولان، جین ژانگ و چون‌هانگ لیو اقتصاددانانی هستند که می‌گویند ما اکنون شاهد این وضعیت در مقیاسی جهانی هستیم. آن‌ها می‌گویند بازآرایی دنیا، هرچه بیشتر، به دست «یکپارچه‌سازهای سامانه»ایی انجام می‌شود که در رأس زنجیرۀ غذایی کسب‌وکار جهانی قدرت را تحکیم می‌کنند: «شرکت‌هایی که فناوری‌های قدرتمند و شناخته‌شده در سطح جهان دارند». شرکت‌های کوچک‌تر، زیرِ آن‌ها، به‌واسطۀ نوعی «خط‌مشی اقتصادی» سازمان‌یابی مجدد می‌شوند: شرکت‌های بزرگ انتخابی عالی می‌کنند و تغییرات را به تمام زنجیره‌های تأمین، که آن‌ها را به اقتصاد گسترده‌ترِ جهانی متصل می‌کنند، تحمیل می‌کنند (درست مثل زمانی‌که دولت هر کشور برنامه‌ریزی‌های اقتصادی انجام می‌دهد، با این تفاوت که جف بیزوس و دوستانش را کسی انتخاب نکرده است).

این دغدغه در بستر بحران اقلیمیِ کنونی بیشتر هم می‌شود. نگرانی دربارۀ هوش‌های مصنوعیِ فرضی این بود که ممکن است بعضی از آن‌ها را چنان قدرتمند بسازیم که نگذارند تنظیماتشان را تغییر دهیم و در نتیجه ما را به نابودی بکشند. از لحاظ بحران اقلیمی، واقعاً، تفاوت این سناریوی فرضی و شرایط کنونی چیست؟

چنان‌که خبرنگاران سازمان اینساید کلایمت نیوز دریافتند، شرکت‌هایی مانند اکسان چنان به‌لحاظ اقتصادی قدرتمند شدند که از اوایل دهۀ ۱۹۷۰ توانستند کارزارهای اطلاعات‌رسانی غلط را با موفقیت در مقیاسی جهانی اجرا کنند و بحران اقلیمی را انکار کنند و نگذارند که ما مدل اقتصادی‌شان را طوری تغییر دهیم که تا این پایه مرگ‌بار نباشد. حتی پس از گذشت حدود نیم قرن، اینک که افکار عمومی نسبت به بحران اقلیمی تغییر کرده، صنعت سوخت‌های فسیلی راهبردهای خود را صرفاً در حدی تغییر داده که صدای مردم را خفه کند. آن‌ها به‌جای اینکه مثل قدیم بحران اقلیمی را انکار کنند، آلوده‌سازی‌های مستمرشان را رنگ‌ولعابی سبز می‌دهند و کاری می‌کنند تا اعتراضات اقلیمی در قوانین ایالتی به جُرمی سنگین تبدیل شود. مثلاً شرکت رویال داچ شِل همچنان از کارزارهای ضداقلیم حمایت می‌کرد، حتی پس از آنکه با امضای عهدنامه‌ای سوگند یاد کرد که دیگر چنین نکند. این اتفاقات، با هر معیاری، عجیب‌وغریب هستند: آیا واقعاً روبات‌ها بر ما حکمرانی می‌کنند؟ می‌توانیم با استفاده از حساب‌وکتاب‌های دلاری حدس بزنیم که این طرز تفکر دربارۀ فرمانروایان جهان تا چه اندازه امکان‌پذیر است: با این کار می‌توان برآورد کرد که چقدر منابع اجتماعی باید فوراً در اختیار یک عده آدم (یا روبات‌) قرار بگیرد تا همۀ چیزهای دیگر را در مقیاسی مشخص مدیریت کنند.

اگر روبات‌ها بخواهند کل دنیا را بگردانند، می‌توانیم ارزش بازار آمازون را به‌عنوان برآوردی تقریبیِ هزینۀ این کار در نظر بگیریم: حدود ۱.۷ تریلیون دلار. اینجا پای بلندپروازی بسیار بزرگ‌تری در میان است و طبیعتاً رقمی است بالاتر از ۲۰۰ میلیون دلاری که شرکت یونایتد فروت برای جمهوری موزفروشِ گواتمالا در نظر گرفت یا ۴۰ میلیون دلاری که پاتری فریدمن برای خرید انحصار در هندوراس خرج کرد و ارزش آن نسبت به سلطۀ جهانی در حد یک خانۀ بازیِ مونوپولی بود. اما بسیار کمتر از مبلغ عظیم ۱۳۰ تریلیون دلاری است که از گرد هم آمدنِ بزرگ‌ترین شرکت‌ها و مدیران دارایی جهان برمی‌آید. هم‌چنین کمتر از برآورد هر دو حالتِ حاکمیتِ زور است: دیکتاتورهای کنترل‌کنندۀ دولت‌های نظامی جمعاً حدود ۲ تریلیون دلار منابع در اختیار دارند و پدرخوانده‌ای که کنترل تمام دنیای زیرزمینیِ جرم‌وجنایت را در اختیار دارد این رقم را به ۲.۲ تریلیون می‌رساند. طبق این معیار، نظریۀ ترمیناتور دست‌کم به اندازۀ نظریه‌های دیگر معقول و میسر است.

بااین‌همه، تردید دارم که پاسخی قطعی برای پرسشِ «چه کسی بر دنیا حکمرانی می‌کند؟» وجود داشته باشد. وقتی به مقیاس و گسترۀ عظیم پاسخ‌های مختلف نگاه می‌کنیم، حسابِ کار دستمان می‌آید. پیچیدگی اَبَرسازمانِ واحدی که به حدی مشخص از بزرگی و پیچیدگی رسیده باشد حتی از قابلیت مدیریتیِ کاربلدترین گروه‌های مدیران هم فراتر است و این دنیا هم که از هر سازمانی با هر اندازه‌ای بسیار پیچیده‌تر است. ساختار جهانیِ قدرت احتمالاً آمیزه‌ای تغییرپذیر از تمام نیروهایی باشد که تاکنون بررسی کرده‌ایم؛ تعادلی پویا که بر اثر رقابتِ نیروهایی پدید می‌آید که تحت نظریه‌هایی مثل «سبز بزرگ»، «تفنگ‌های بزرگ» و «نمودارهای بزرگ» دسته‌بندی‌ کرده‌ایم. شرایط و شانس مشخص می‌کنند کدام‌یک از این نیروها (البته اگر اصلاً هیچ‌کدام چنین نقشی داشته باشند) در جایی بخصوص و زمانی خاص برجسته‌تر شوند، اما هیچ‌یک به‌صورت قطعی بر تمام نیروهای دیگر حکمرانی نخواهد کرد.

به‌جای اینکه سبز بزرگ، تفنگ‌های بزرگ و نمودارهای بزرگ را پاسخ‌هایی متضاد به این پرسش بدانیم که هستۀ پنهان قدرت سیاسی در جهان چیست، می‌توانیم آن‌ها را پاسخ‌هایی مکمل به عرصه‌های مختلفِ کشمکش سیاسی بدانیم. وقتی یک ساختارِ قدرت «واقعی» میان این‌ها نیست، پس عقیده‌مان نسبت به نحوۀ به‌چالش‌کشیدن ساختار سیاسی را هم می‌توانیم به‌تناسب تغییر دهیم. هریک از این‌ها حوزه‌هایی‌ هستند که، به اقتضای شرایط، باید برایشان جنگید یا کنار کشید. یا می‌شود این‌ها به رقابت ادامه دهند تا اینکه فرصت‌های تازه‌ای پدید آید. اصلاً شاید باید به همین اکتفا کنیم و افتان‌وخیزان روی زمینی لغزان پیش برویم.

منبع: ترجمان
کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید