اثبات اختلاف آماری در دوران دفاع مقدس، بیانگر خیانت است یا فریب؟
تحلیل تاریخ جنگ، امری مجاز و بلکه ممدوح است؛ اما اگر در زیر اینپرچم به تحریف تاریخ جنگ پرداخته شود، کار شایستهای نیست.
تحلیل تاریخ جنگ، امری مجاز و بلکه ممدوح است؛ اما اگر در زیر اینپرچم به تحریف تاریخ جنگ پرداخته شود، کار شایستهای نیست. نویسنده محترمی که سخنان سردار کارگر را در خصوص منع تحریف تاریخ جنگ به سمت و سوی خود تلقی کرده و آن را یک تهدید دانسته است؛ با استناد به دو سه آمار مختلف درباره شهدای سال ۶۵ و شهدای کربلا ۴ و شهدای کربلا ۵ و آمار تعجیلی و آمار یک ماه بعد و آمار فعلی؛ میخواهد نتیجه بگیرد که لابد دفاع در برابر متجاوز به دادن شهید نمیارزد! برای هر فرد آگاه و مطلعی روشن و طبیعی است که هر کدام از این آمارها با هم فرق میکند.
اصولا استناد به آمار شهدای دفاع، سه کاربرد دارد:
نخست این که دستاوردها (لابد نتایج نظامی یک عملیات) با آن تعداد شهدا همخوانی دارد یا نه؟ که پاسخش را عرض خواهم کرد
دوم: آیا نظامیان آمار واقعی را به مسئولان میگفتند یا نه؟
سوم: نادیده گرفتن ارزش دستاوردهای خون شهدا و تاکید بر اعلام آمار شهدا فقط برای بازی بااحساسات مردم .
در مورد نخست باید عرض کنم که جهتگیری تحلیلی برای آن که از آمار تعداد شهدا بخواهیم ارزش یک عملیات "دفاعی" را اندازهگیری کنیم؛ یک خطای بینشی عمیق است. گیرم آمار شهدای کل سال ۶۵ فقط یک نفر بود. آیا جان آن یک نفر برای ایشان کمارزش است؟ و اگر فقط یک نفر شهید داده بودیم، کل جنگ در آن سال برای ایشان قابل توجیه بود؟! این چه استدلال سبک و غیرقابل توجیهی است!
در دو نوشته قبلی خود درباره نحوه نگرش به تاریخ جنگ نوشتهام که هفت انگاره غلط بر سر راه تحلیلگران تاریخ جنگ است و یکتحلیلگر تاریخ جنگ قبل از هر تحلیلی باید خود را از تار اینپیلهها رها کند. یک تحلیلگر جنگ باید بفهمد که امنیت امروز و استقلال امروز کشورش را به بهای خون "این همه شهید" بدست آورده است و حق ندارد آن را کمارزش بداند یا به تمسخر بگیرد.
کسی که به آمار شهدای "دفاع" گیر میدهد، شاید بر این خیال و اندیشه باطل است که انگار ما در ادامه جنگ، صاحب اختیار بوده یا قادر به انتخاب بین دو امر صلح یا پیروزی بودهایم که آن را انتخاب نکردهایم! شاید نمیداند که با دست خالی در برابر همه دنیا جنگیدن و تسلیم نشدن؛ خون دادن و وطنندادن؛ جوان دادن و شرف ندادن؛ یعنی چه! شاید فکر میکند که مردم شهید داده در آنزمان؛ نمیدانستند که چه دارند میکنند؟ به همین دلیل است که در نوشته پیشینم (که متاسفانه برخی دوستان به آن توجهی نفرمودند) عرض کردم تحلیلگر جنگ ندیده، نباید پا در میدان قضاوت بگذارد. بلکه باید درسهای تحلیلی جنگ را استخراج کند. ولی متاسفانه کسی که در این عرصه ناتوان است، به چیزهای سادهتر بسنده خواهد کرد.
اصلا اگر ما امکان صلح یا پیروزی داشتیم؛ جان یک نفر هم برایمان باارزش بود. نه این که بخواهند نتیجه بگیرند که دستاوردهای عزت و شرف و استقلال و امنیت سالهای بعد ما نسبت به آمار شهدای عملیاتها در سال ۶۵ نمیارزد! چنین تحلیلی مبتنی بر این فرضیه است و خودش یک خطای آشکار است. بار دیگر تاکید میکنم: جنگ چیز خوبی نیست، ما جنگ طلب نبوده و نیستیم. اما تجربه آن جنگ تحمیلی برای ملت ما درسی بود که بر اساس آن اجازه تحمیل دوباره جنگ را نخواهیم داد (به کمک الهی)
همچنین درسهای تاکتیکی و راهبردی بسیار ارزشمندی از تحلیل همان جنگ به دست آوردهایم، که باعث شد تا سازمان رزم دفاعی ما، تسلیحات و تجهیزات ما، تمرکز ما بر برخی سلاحها، و ... تغییر کند و یا نقش و وزن دیپلماسی، در دفاع و بازدارندگی، برای ما بیش از گذشته روشن شود. برخی عزیزان تصور میکنند که تاکید بر مقدس بودن دفاع، به معنای غیرقابل نقد بودن و مقدس بودن تمام روشها و تاکتیکها و نبردها و اقدامات و تصمیمات آن زمان است!
یک لحظه اندیشه کافیاست تا خطا بودن این تصور را دریابند: اگر بنا بود، هر تاکتیک و روشی در آن دوران مقدس و غیرقابل نقد باشد؛ پس این همه تغییر تاکتیک؛ تغییر سازمان رزم؛ تغییر راهبرد و ... در دوران جنگ و پس از آن، کجا و چگونه صورت گرفته است؟!
نویسندگان جوان اگر توانمندی تحلیل مثبت و مفید برای آینده کشور را دارند، دریغ نکنند. چنین تحلیل هایی ولو نادرست، موجب پیشرفت خواهد بود. اما تلاش برای مقایسه ارزشی بین خون یک شهید و یا ده هزار شهید با دستاوردهای عزت و شرف و استقلال و امنیت و .. ؛ تلاشی بیفایده و بلکه مضر است و طبعا با برخورد نیروهای انقلابی شرفمند کشور روبرو خواهد شد.
مشکل چنین افرادی با اعلام آمار شهدای یکعملیات یا کل جنگ، حل نمیشود. زیرا هیچ نتیجه مثبت و یا واقعی از آن بدست نخواهد آمد. تغییر آمارها به سبب فقدان سازوکارهای آمارگیری دقیق در آن دوران، کاملا عادی و قابل قبول بود و اثبات اختلاف آماری در زمانهای مختلف، بیانگر هیچ خیانت یا فریب یا دروغگویی نمیتواند باشد.
شاید در آینده مطلبی هم درباره علل اختلاف آماری در جنگ بنویسم. جوانان امروز و آینده و هرکس دیگر حق دارند این علل را بدانند آنها در دورانی بزرگ شده اند که درکی از محدودیتها و مشکلات ما در آن زمان ندارند
پیشنهاد من برای تحلیلگران جنگ آن است که رمز این همه فداکاری و وطندوستی و شرفمندی یک ملت را کشف کنند و ببینند چگونه آنها با خون خود بدون اتکا به قدرتهای خارجی، و بدونتجربه غنی از روشهای رزمی، و بدون تسلیحات و تجهیزات کامل، توانستند تمامیت ارضی و استقلال و امنیت آتی کشور خود را تضمین کنند؟ علل و اسباب پیدایش و دوام چنین روحیهای را جستجو کنند تا برای آینده کشور در برابر این همه تهدیدات بالقوه و بالفعل راه چارهای بهتر بیابند.
منبع: مهر
1981