۱۰ بازیگر سرشناسی که برای بدست آوردن جایزه اسکار همه کار کردند اما موفق نشدند
در حالی که نامزدهای اسکار ۲۰۲۲ اعلام شده و مراسم اسکار ۲۰۲۲ نیز از هر زمان دیگری به ما نزدیک تر است، علاقمندان سینما همگی در حال گمانه زنی در این مورد هستند که چه فیلم ها و اشخاصی با جایزه اسکار به خانه می روند. اما این گمانه زنی و اضطراب با چیزی که خود نامزدهای اسکار تجربه می کنند قابل مقایسه نیست. برای برخی از آن ها، حضور نامشان در فهرست نامزدهای اسکار به تنهایی افتخارآمیز است اما برای برخی دیگر نامزدی اسکار موضوعی بوده که شکی در آن نداشته اند.
اگر نام بزرگی باشید معمولاً با دریافت دستمزد کمتر در یک فیلم دارای زرق و برق کمتر موافقت می کنید به شرطی که موضوع خاص و فضای هنری داشته باشد. اغلب اوقات چنین پروژه ای فیلمی درام بر اساس واقعیات تاریخی است که در آن نقش یک شخصیت مهم را بازی می کنید. پس از آن است که در رسانه ها در مورد تحقیقات و تلاش های بسیاری که در جهت بازی کردن آن نقش داشته اید سخن خواهند گفت. گاهی اوقات بازیگران به شکلی واقعی تمام تلاش خود را برای ایفای بهتر نقش انجام می دهند و دست به کارهایی دیوانه وار می زنند اما موفق نمی شوند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ بازیگر مشهور هالیوودی آشنا کنیم که برای گرفتن جایزه اسکار هر کاری کردند اما موفق نشدند.
۱۰- تام کروز در Born On The Fourth Of July
بعد از تبدیل شدن به یک بازیگر طراز اول با بازی در فیلم Top Gun در سال ۱۹۸۸، تام کروز مشتاق بود ثابت کند که کارهایی بیشتر از بازی در سکانس های نیمه عریان والیبال بازی کردن بلد است. دو فیلم بعدی او The Color of Money و Rain Man هر دو برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد شدند، البته برای همبازی هایش در فیلم یعنی پل نیومن و داستین هافمن. بدین ترتیب پیش از امضای قرارداد برای بازی در فیلم بعدی الیور استون پس از Platoon که خود فیلمی موفق در اسکار بود، کروز به وضوح به دنبال بدست آوردن اسکار بود. بدین ترتیب بود که کروز در فیلم Born On The Fourth Of July نقش اصلی ران کوویچ را بر عهده گرفت، یک سرباز کهنه کار واقعی که در جنگ ویتنام جنگیده و به خاطر جراحات در میدان نبرد، توان راه رفتن را از دست داده بود و در نهایت به یک فعال مدنی ضد جنگ تبدل شد.
تام کروز که سخت تلاش داشت بازی واقعی در این نقش داشته باشد، همراه با استون به این نتیجه رسیدند که کروز باید به شکلی برای مدت کوتاهی تحرک خود را از دست بدهد. از آن جایی که هیچ روش ایمنی برای انجام این کار وجود نداشت، کروز مجبور شد به متد اکتینگ رضایت دهد و در تمام طول مدت فیلمبرداری سکانس های مربوط به پس از مجروح شدن شخصیت اصلی فیلم، دائماً روی ویلچر بماند. این همه تلاش اما برای او مثمرثمر نبود و اگر چه اولین نامزدی اسکار کروز در Born On The Fourth Of July بدست آمد و در بخش بهترین فیلم و بهترین کارگردانی نیز جایزه به الیور استون رسید، کروز جایزه اسکار را به دانیل دی لوییس در فیلم My Left Foot واگذار کرد. کروز دو بار دیگر نیز نامزد جایزه اسکار شد که یک بار برای Jerry Maguire در سال ۱۹۹۷ و بار دیگر برای Magnolia در سال ۲۰۰۰ بود.
۹- جیم کری در Man On The Moon
جیم بازیگر دیگری بود که در اوایل دهه ۱۹۹۰ به شهرت رسید و می خواست کمی بال هایش را بازتر کرده و در پایان این دهه بود که جوایز متعددی را بدست آورد. فیلم The Truman Show در سال ۱۹۹۸ اولین باری بود که مشخص شد کری می تواند چیزی فراتر از یک بازیگر کمدی با صورت پلاستیکی باشد و برایش نیز جایزه گلدن گلوب را از آنِ خود کرد، اما نه نامزدی اسکار. در فیلم بعدی اش، کری بیش از گذشته در نقشش فرو رفت و در فیلم زندگینامه ای Man on the Moon ساخته میلوش فورمن در سال ۱۹۹۹ نقش اندی کافمن کمدین آمریکایی را بازی کرد.
جیم کری در تمام طول مدت ساخت فیلم در نقش اندی کافمن یا همان تونی کلیفتون ماند و از آنجایی که کافمن به دردسرسازی و بهم ریختن همه چیز علاقه داشت، بازی متد اکتینگ جیم کری نیز دردسرهای زیادی برای دیگر اعضای تیم تولید و بازیگران فیلم در پی داشت. این اتفاقات چنان بد بود که استودیو سازنده به مدت ۲۰ سال تصاویر پشت صحنه فیلم Man on the Moon را از دید عموم دور نگه داشت. در حالی که این نقش آفرینی دومین جایزه گلدن گلوب متوالی را برای جیم کری در پی داشت اما یک بار دیگر توسط آکادمی اسکار نادیده گرفته شده و هنوز هم یک بار کری نامزد دریافت اسکار نشده است.
۸- کریستین بیل در The Machinist
به نظر می رسد وقتی کریستین بیل برای بازی در فیلم The Machinist در سال ۲۰۰۴ قرارداد امضا کرد بوی طلای مجسمه اسکار را در افق حس کرده بود و برای ایفای نقش اصلی فیلم دست به کارهای خطرناکی زد که اصلاً توصیه نمی کنیم. بیل وزن خود را تا حد خطرناکی کاهش داد و کار به جایی رسید که روزی بیشتر از یک سیب نمی خورد. او در این فیلم نقش ترور رزنیک را بازی می کرد، یک اپراتور ماشین آلات در کارخانه که از بی خوابی طولانی مدت رنج می برد و این موضوع هم از لحاظ روانی و هم جسمانی بر او اثر منفی گذاشته است.
بیل که می خواست نهایت وفاداری را به سناریو اسکات کسوار داشته باشد، نزدیک به ۳۰ کیلوگرم از وزن خود کاست. این کاهش وزن در حالی بود که در سناریو فیلم قد رزنیک بسیار کوتاه تر از قد واقعی بیل بوده و وزن گفته شده در سناریو بر اساس همان قد تعیین شده بود و به همین خاطر هیچ اجباری وجود نداشت که بیل تا به این اندازه در کاهش وزنش زیاده روی کند. شاید بدون این کاهش وزن ترسناک و تغییر چهره بیل کمتر کسی امروز برد اندرسون، کارگردان فیلم، را به یاد می آورد. در هر صورت داوران آکادمی فیلم The Machinist را نادیده گرفتند و بیل بعدها اولین نامزدی اش برای جایزه اسکار را در سال ۲۰۱۱ در بخش بهترین بازیگر مرد نقش مکمل برای فیلم The Fighter بدست آورد و بالاخره جایزه را نیز برای همین نقش آفرینی بدست آورد.
۷- سیلوستر استالونه در Cop Land
سیلوستر استالونه گذشته پیچیده ای با اسکار دارد. در حالی که فیلم تاریخ ساز او به نام Rocky در سال ۱۹۷۶ برنده جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی اسکار برای جان جی آویلدسن فقید شد، استالونه باید به نامزدی در بخش بهترین بازیگر و بهترین سناریو قناعت می کرد. در سال های پس از آن، استالونه وارد قلمرو بلاک باسترهای کم کیفیت تری مانند دنباله های راکی و رمبو شد که دیگر اعتبار گذشته را نداشتند و در اواخر دهه ۱۹۹۰ بود که استالونه بار دیگر به فکر کسب اعتبار و احترام هالیوودی افتاد. چنین بود که استالونه بازی در فیلم Cop Land ساخته جیمز منگولد را مناسب دید که در آن نقش یک کلانتر پاک اما ساده دل در شهری کوچک را بازی می کند و متوجه فساد گسترده در میان پلیس های همکارش می شود.
علاوه بر اینکه وی در این فیلم با برخی از سنگین وزن های وقت هالیوود مانند رابرت دنیرو، هاروی کیتل و ری لیوتا همبازی شده بود، نقش استالونه در فیلم منگولد او را از منطقه امنش بیرون برد و باعث شد که این ستاره فیلم های رزمی و اکشن از آن بدن تراشیده دست کشیده و حدود ۲۰ کیلوگرم به وزن خود اضافه کند. اما هیچکدام از این تلاش ها برای کسب جایزه اسکار کافی نبود و داوران اسکار فیلم Cop Land را نادیده گرفتند. استالونه دیگر هیچگاه نامزد دریافت جایزه اسکار نشد تا اینکه در سال ۲۰۱۵ و در هفتمین نقش آفرینی اش در نقش راکی بالبوآ در فیلم Creed بار دیگر نامزد اسکار شد اما قافیه را به مارک رایلنس باخت و دستش از اسکار کوتاه ماند.
۶- شارون استون در Casino
تا اینجا می توانیم الگویی خاص را مشاهده کنیم: بازیگران به موفقیت و شهرتی بزرگ دست پیدا می کنند و سپس به فکر دریافت جایزه اسکار می افتند. بدون شک این الگو در مورد شارون استون نیز صادق است، کسی که اغلب سال های دهه ۱۹۸۰ را در فهرست بازیگران درجه دوم گذراند و در نهایت در دهه ۱۹۹۰ با فیلم Basic Instinct به یک بازیگر طراز اول تبدیل شد. بعد از بازی در چند فیلمی که از جذابیت جنسی تازه یافته شارون استون نهایت استفاده را بردند، استون تصمیم گرفتن که می خواهد به جایگاه بالاتری برود و چه راهی بهتر از همکاری با تیم افسانه ای Goodfellas متشکل از مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیرو و جو پشی در یک فیلم جنایی حماسی دیگر؟
بدین ترتیب بود که شارون استون نقش جینجر مک کنا، همسر شخصیت ایس روزستین با بازی دنیرو را در فیلم Casino بر عهده گرفت که کارهای فریبکارانه و اعتیاد روزافزونش نقش مهمی در سقوط شوهرش داشت. در فیلمی که باکیفیت ترین جنبه اش بازی استون بود، این بازیگر تنها نامزدی اسکار Casino را در سال ۱۹۹۶ بدست آورد و اسکورسیزی، دنیرو و پشی به کلی نادیده گرفته شدند. اما استون نیز دست خالی به خانه رفت و سوزان ساراندون برای بازی در فیلم Dead Man Walking برنده اسکار شد. این اولین و آخرین نامزدی شارون استون برای جایزه اسکار تاکنون بوده است.
۵- میکی رورک در The Wrestler
هر طور که به آن نگاه کنید، فیلم The Wrestler در سال ۲۰۰۸ یک فیلم موفق و تاثیرگذار بر حرفه میکی رورک بود. اما این فیلم آن بازگشت شکوهمندانه و بزرگی که بسیاری فکر می کردند را برای او در پی نداشت هر چند بدون شک رورک امید داشت با این فیلم به دوران اوج خود بازگردد. نقش رندی رابینسون تا حدود زیادی شبیه دوران حرفه ای خود رورک بود که پس از رسیدن به شهرت در دهه ۱۹۸۰، ترکیبی از انتخاب های بد و گام های نامناسب شخصی باعث شد از چشم هالیوود بیفتد که باعث شد از لحاظ فیزیکی خرد شده و برای بازگشت به اوج تلاش کند.
اگر چه بازی در نقش رندی رابینسون به درستی با ستایش های بسیار از جانب منتقدان همراه بود و جوایز متعددی برای او و همبازی اش ماریسا تومی را در پی داشت، به نظر می رسد که بی پروایی رورک در اظهارنظر و محبوب نبودن او در انظار عمومی و همچنین تصمیمش برای شرکت در مسابقات کشتی کج حرفه ای WWE آن سال، چندان به مذاق داوران اسکار خوش نیامد. علیرغم اینکه رورک نامزد اسکار شده بود اما رقابت را به شان پن برای بازی اش در فیلم Milk واگذار کرد و وقتی همه می دیدند پن انتخابی ایمن تر و محترمانه تر است جای تعجب نداشت که او را به رورک ترجیح دادند. بعد از چند پروژه قابل احترام در سال بعد مانند Iron Man 2 و The Expendables، رورک باز دیگر بار دیگر به بازی در فیلم های درجه دوم و پوچ قدیمی اش بازگشت.
۴- جودی دنچ در Mrs Brown
راه های کمی برای اطمینان از بردن اسکار وجود دارد و یکی از بهترین راه ها نیز این است که یک بازیگر بسیار مورد احترام نقش یک شخصیت تاریخی برجسته را بازی کند و اگر یک بازیگر بریتانیایی باشید اصلاً مشکلی ندارد که آن شخصیت یک ملکه یا پادشاه باشد. سال ها بعد مشخص شد که این ترکیب نسخه موفقی است و هلن میرن با The Queen و کالین فیرث با The King’s Speech توانستند برنده جایزه اسکار شوند. اما در کمال ناباوری بسیاری، همین نسخه نتوانست جایزه اسکار را در سال ۱۹۹۷ در فیلم Mrs Brown برای جودی دنچ در پی داشته باشد. فیلم جان مدن، اولین باری بود که دنچ نقش ملکه ویکتوریا را بازی می کرد (نقشی که وی بعدها در فیلم های Victoria و Abdu نیز تکرار کرد) و به رسوایی رابطه او با یکی از خدمتکاران اسکاتلندی اش به نام جان براون می پرداخت که نقش او را بیلی کانلی بازی می کرد.
بازی در نقشه ملکه ویکتوریا در Mrs Brown با ستایش منتقدان روبرو شد و جایزه بفتا، گلدن گلوب و گیلد را برای وی در پی داشت اما جایزه اسکار به شکل بحث برانگیزی به هلن هانت برای As Good As It Gets. رسید. بسیاری بر این باورند که داوران اسکار با دادن جایزه اسکار در سال بعد در بخش بهترین بازیگر زن نقش مکمل به دنچ اشتباه سال قبل خودشان را جبران کردند، این بار برای بازی در نقش ملکه الیزابت اول در فیلم Shakespeare In Love اگر چه کلاً ۶ دقیقه در فیلم حضور داشت.
۳- دانیل دی لوییس در Gangs Of New York
بدون شک نام بردن از دانیل دی لوییس در این فهرست شاید تا حدودی ناعادلانه باشد زیرا او تنها بازیگر مرد در تاریخ اسکار است که در بخش بهترین بازیگر مرد نقش اول سه بار برنده اسکار شده است و به همین خاطر دی لوییس برخلاف دیگر بازیگران این فهرست، در کسب جایزه اسکار ناکام نبوده است. با این وجود انتظارات از فیلم Gangs Of New York بسیار بالا بود. این فیلم که در سال ۲۰۰۲ ساخته شد اولین باری بود ککه دی لوییس بریتانیایی پس از ۵ سال دوری از بازیگری، بار دیگر جلوی دوربین حاضر می شد و مارتین اسکورسیزی سخت تلاش کرده بود که او را از کناره گیری نصف و نیمه از بازیگری منصرف کند.
با این وجود وقتی که دی لوییس نقل بیل کاتینگ قصاب را پذیرفت، به همان شیوه همیشگی دانیل دی لوییسی با آن رفتار کرد. این به معنای ماندن در قالب این شخصیت در تمام طول مدت فیلمبرداری حتی در پشت دوربین ، آموزش حرفه ای قصابی و پرتاب چاقو و پوشیدن چشمی شیشه ای بود که دی لوییس یاد گرفته بود بدون نیاز به پلک زدن آن را با چاقویش لمس کند. دی لوییس در اسکار ۲۰۰۳ در رقابتی بسیار سخت وارد شده بود در حالی که جک نیکلسون برای About Schmidt، نیکلاس کیج برای Adaptation و مایکل کین برای The Quiet American از رقبای او به شمار می آمدند. اما در کمال ناباوری بسیاری، این جایزه به آدرین برودی کمتر شناخته شده به خاطر بازی در فیلم The Pianist رسید. اما در دهه بعد بود که دی لوییس دو بار برای فیلم های There Will Be Blood و Lincoln برنده دو جایزه اسکار شد.
۲- آنجلا بست در What’s Love Got To Do With It
همانطور که دیدیم، بازی در نقش یک شخصیت واقعی مشهور اغلب اوقات می تواند راهی مطمئن برای رسیدن به جایزه اسکار باشد، به ویژه وقتی که نقش مورد نظر به یک موضوع بسیار مهم و خاص نیز بپردازد. این دقیقاً همان اتفاقی بود که در سال ۱۹۹۳ در فیلم What’s Love Got To Do With It رخ داد، فیلم زندگینامه ای که بر اساس زندگی تینا ترنر خواننده مشهور ساخته شده و به سال های رنج و شکنجه او توسط شوهر سابقش ایکی ترنر می پرداخت. اگر چه اکنون دیگر بسیار دشوار است کسی جز آنجلا بست را در نقش تینا را تصور کرد، کسی که خود ترنر انتخاب او را برای ایفای نقشش تایید کرده بود، این بازیگر خیلی دیر برای این نقش انتخاب شد.
بست تنها یک ماه پیش از شروع فیلمبرداری برای این نقش انتخاب شد و وقت زیادی برای آشنایی با سازگار کردن خود با شخصیت، رفتار و صدای ترنر نداشت اگر چه از صدای خود ترنر در ترانه ها استفاده شده و بست تنها لب خوانی می کند. این فیلم همچنین نیازمند به تصویر کشیدن سکانس های ترسناک خشونت خانگی همراه با لارنس فیشبرن در نقش ایکی بود که گفته بود پذیرفتن نقش ترنر توسط بست باعث شده وی بازی در این فیلم را در نقش مقابل او بپذیرد. بست و فیشبرن هر دو برای بازی هایشان در این فیلم نامزد اسکار شدند اما هیچکدام موفق به کسب آن نشدند و جایزه بهترین بازیگر زن نقش اول آن سال به هالی هانتر برای فیلم The Piano رسید.
۱- ویل اسمیت در Ali
یک بار دیگر همان دستورالعمل همیشگی برای کسب جایزه اسکار در این جا نیز صدق می کند. یک بازیگر شناخته شده مشتاق کسب جایزه اسکار را گرفته و او را در نقش یک شخصیت تاریخی مشهور قرار دهید و منتظر باریدن طلا در فصل جوایز باشید. از بخت بد ویل اسمیت و کارگردانش مایکل مان، این اتفاق برای فیلم Ali در سال ۲۰۰۱ نیفتاد، فیلمی که بر اساس زندگی محمد علی کلی بوکسور افسانه ای ساخته شده بود و ناکام ماندن در اسکار به تلاش نکردن اسمیت ارتباطی نداشت. برای ساخت این فیلم دو سال وقت گذاشته شد. اسمیت به طور کامل با ورزش بوکس آشنا شد و آموزش دید و برای اینکه به فیزیک دوران اوج کلی نزدیک شود وزن و حجم ماهیچه هایش را به مقدار قابل توجهی افزایش داد و برای اینکه سبک سخن گفتن خاص محمد علی کلی را نیز داشته باشد به طور ویژه با یک مربی لهجه کار کرد.
او همچنین تحقیقات جامعی در مورد دین اسلام کرد تا به طور کامل با شخصیت علی آشنا شود. اما در حالی که بسیاری بازی اسمیت در نقش کلی را ستودند، می بایست تنها به نامزدی اسکار در بخش بهترین بازیگر مرد قناعت می کرد و رقابت را به دنزل واشنگتن و بازی اش در فیلم Training Day واگذار کرد. تاریخ یک بار دیگر در سال ۲۰۰۷ تکرار شد وقتی که اسمیت یک بار دیگر برای The Pursuit of Happyness نامزد اسکار شد اما این بار نیز رقابت را به فارست ویتاکر به خاطر بازی حیرت انگیزش در فیلم The Last King of Scotland واگذار کرد. بعدها اعلام شد که اسمیت اسکار ۲۰۱۶ را بایکوت کرده زیرا داوران بازی او در Concussion را نادیده گرفته بودند.