افسردگی خندان؛ شاید شما هم دچارش باشید!
شاید تمام احساسات مربوط به افسردگی را حس کنید، اما همچنان با لبخندی روی لبها به محل کارتان بروید و با روی خندان با دوستان و خانواده برخورد کنید.
تشخیص علائم افسردگی به نظر ساده میرسد: از دست دادن علاقه نسب به چیزهایی که زمانی خیلی دوست داشتید، تمایل به خوردن همه چیز آنهم زیاد، یا اصلا چیزی نخوردن و ....
اما مسئله اینجاست که گاهی نمیتوان متوجه علائم شد، نه به این دلیل که وجود ندارند، بلکه به این علت که مخفیاند. شاید تمام احساسات مربوط به افسردگی را حس کنید، اما همچنان با لبخندی روی لبها به محل کارتان بروید و با روی خندان با دوستان و خانواده برخورد کنید.
این حالت شما چیزی است که به آن افسردگی خندان میگویند. این عبارت، ضد و نقیض به نظر میرسد، اما در واقع اینطور نیست. در این مطلب هر آنچه که باید در مورد افسردگی خندان بدانید به شما میگوییم.
افسردگی خندان دقیقا چیست؟
افرادی که دچار افسردگی خندان هستند معمولا علائم خود را پنهان میکنند. آنها هر روز از خواب بیدار میشوند، لباس میپوشند و آمادهی رفتن به محل کار میشوند، این اشخاص با دیگران جوری تعامل دارند که کاملا متضاد با احساسات درونشان است.
افسردگی خندان، حالت مزمنی از اندوه است که میتواند شامل تغییرات خواب یا اشتها، احساس ناامیدی یا خستگی، حملات پانیک و از دست دادن علاقه نسبت به فعالیتهایی که قبلا مورد علاقه بودهاند شود. پس میبینید که افسردگی خندان یک پدیدهی کاملا واقعی است که میتواند شما را دچار دردی جدی کند.
چرا احتمالا تا به حال چیزی در مورد افسردگی خندان نشنیدهاید؟
اگر در لیست اختلالات روحی روانی جستجو کنید شاید افسردگی خندان را پیدا نکنید، اما کارشناسان به طور معمول این عبارت را برای افسردگیهای خفیف تا متوسط به کار میبرند، مخصوصا زمانی که کسی برای درخواست کمک به آنها مراجعه میکند و نمیداند مشکلش چیست.
روانشناسان میگویند باید از عباراتی استفاده کرد که مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و افسردگی را پدیدهای دور از ذهن ندانند، و همین تشویقشان میکند تا در صورت نیاز به کمک، اقدام کنند. خیلی از افراد نمیدانند چیزی که تجربهاش میکنند میتواند افسردگی باشد.
معرفی «عبارت افسردگی خندان» کمک زیادی به رفع این باور نادرست میکند که، فرد افسرده فقط کسی است که تمام روز در رختخواب میماند و حوصلهی انجام هیچ کاری را ندارد.
هرچند برخی از افرادی که افسردگی دارند از رختخواب بیرون نمیآیند، اما خیلیهای دیگر میتوانند کارشان را انجام دهند، از خانوادهی خود مراقبت کنند و حتی لبخند بزنند، بخندند و یا حس شوخ طبعی خود را حفظ کنند. این طرز فکر که «باید» خوب و سرحال باشید، چون در چارچوب کلیشهاش بیماری روانی قرار نمیگیرید، در بلند مدت میتواند به سلامت جسم و روحتان لطمه بزند.
از کجا بدانید افسردگی خندان دارید؟
این سوال، یک جواب ندارد، اما علائم و نشانههای زیادی وجود دارند که باید به آنها توجه کنید. اگر در پایان هر روزتان احساس میکنید کاملا انرژیتان تحلیل رفته و علتش را هم نمیدانید، پس یعنی مدام در حال کلنجارهای هیجانی و مبارزه با افسردگیتان هستید.
علائم فیزیکی افسردگی خندان
صبحها برای بیدار شدن از خواب و بیرون آمدن از رختخواب، مرتب و آراسته شدن و رفتن به محل کار خیلی باید تلاش کنید. وقتی هم که به محل کارتان میرسید میتوانید نقش یک آدم شاد را بازی کنید، اما از درون احساس تهی بودن و فاصله داشتن با دیگران میکنید.
روز کاریتان را میتوانید به خوبی طی کنید، با موفقیت به انجام مسئولیتهایتان بپردازید و امور را پیش ببرید، اما برای حفظ تمرکزتان میجنگید. وقتی بالاخره به خانه برمیگردید آنقدر خسته و فرسودهاید که حوصلهی رسیدگی به مسئولیتهای خانوادگی و حتی رسیدگی به خورد و خوراک خودتان را هم ندارید و قبل از شام به رختخوابتان میخزید.
برای مراقب از خودتان هیچ کاری نمیکنید. آنقدر انرژی برای ظاهرسازیتان صرف میکنید که هیچ توانی برای ورزش کردن، درست کردن غذاهای سالم و وقت صرف کردن با دوستان و تفریح باقی نمیماند.
به طور پیوسته در یک سیکل معیوب از هیجانات منفی گرفتارید، بابت بی حس و حال بودنتان یا احساس گناه میکنید یا احساس شرمندگی، و یا وقتی که نمیتوانید انرژی لازم برای انجام کاری را پیدا کنید، از دست خودتان خشمگین میشوید و خود را تنبل و به درد نخور میدانید.
درگیر چیزی به نام افکار خودکُشی منفعل هستید، یعنی عملا برنامهای نمیچینید تا خودتان را از زندگی خلاص کنید، اما از فکر اینکه ممکن است ناگهان بمیرید (مثلا در یک تصادف اتومبیل)، ناراحت نمیشوید یا استرس نمیگیرید.
من فکر میکنم افسردگ خندان دارم، حالا چه باید بکنم؟
اول از همه سعی کنید هر گونه فکر و احساس سرزنش و شرمندگی و گناه مرتبط با افسردگیتان را کنار بگذارید. هیچ دلیلی وجود ندارد که از گفتن اینکه افسردهاید یا نیاز به کمک دارید خجالت بکشید.
سپس در اولین فرصت و هر چه سریعتر سراغ یک روانشناس بروید تا او علائمتان را ارزیابی کند. خیلی مهم است که تشخیص رسمی افسردگی داده شود و بدانید دچار کدام نوعش هستید تا راهکار درمانی مناسب انتخاب شود.
گام بعدی، انتخاب شیوهی درمانی است. خوشبختانه آپشنهای زیادی دارید: تغییراتی در سبک زندگی، دارودرمانی و .... ممکن است ترکیبی از چند روش مناسب شما باشد.
تغییرات سبک زندگی شامل توجه و اهمیت بیشتر نسبت به تغذیه، خواب و ورزش میشود. دارودرمانی نیز معمولا شامل مصرف داروهای مهار کنندههای انتخابی بازجذب سروتونین میشود مانند پروزاک، زولوفت یا پاکسیل. در کنار دارودرمانی میتواند رفتار درمانی شناختی را نیز در پیش بگیرید که به شما یاد داده میشود چگونه افکار و رفتار خود را کنترل کنید تا حال عمومیتان بهتر شود.
هر درمانی که انتخاب میکنید مهم است که هم کمک حرفهای دریافت کنید و هم حمایت افراد خانواده و دوستان مورد اعتماد خود را داشته باشید. درمان افسردگی نیز مانند هر بیماری دیگری، به زمان نیاز دارید، اما مطمئنان به مرور احساس خواهید کرد که حالتان بهتر میشود.
تمرین روزانه برای دوست داشتن خودتان و جا انداختن این طرز فکر که لزومی ندارد بهترین باشید، قدم بسیار مهمی برای رسیدن به «حال خوب» است.
1980