سفیر سابق ایران در کویت و دبیر اندیشکده مطالعات خلیج فارس:
سلطان عمان در سفر به ایران، حامل پیام آمریکا و اروپا خواهد بود
سفیر سابق ایران در کویت و دبیر اندیشکده مطالعات خلیج فارس گفت: چندان موافق نیستم که دستگاههای امنیتی ایران مخالف برقراری رابطه با مصر باشند. وزارت امور خارجه نیز تنها مجری سیاست خارجی است و سیاست خارجی عموماً توسط مقام رهبری و یا شورای عالی امنیت ملی ابلاغ میشود
علی جنتی، با ۱۱ سال حضور در کویت، باسابقهترین سفیر ایران در یکی از کشورهای حاشیه خلیجفارس است. وی که علاوه بر دیپلمات بودن، سابقه استانداری خوزستان و خراسان، معاونت سیاسی وزارت کشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نیز در کارنامه خود دارد، این روزها دبیر اندیشکده مطالعات خلیجفارس و تحلیلگر ارشد مسائل منطقه است. این سیاستمدار باسابقه معتقد است، عمان طی ۴۰ سال گذشته همواره با جمهوری اسلامی ایران یک رابطه متوازن و متعادلی داشته است و با توجه به میانجیگری این کشور در موضوع ازسرگیری روابط با مصر، در آیندهای نهچندان دور روابط تهران و قاهره به سطح سفارت خواهد رسید. مصاحبه هممیهن با سفیر پیشین ایران در کویت شامل دو بخش است که بخش دوم آن نیز روز دوشنبه منتشر میشود.
امارات و بحرین آغازگر و پایلوت طرح صلح ابراهیم بودند؛ در زمان حضور وزرای امور خارجه این دو کشور در آمریکا برای اعلام این توافق بسیاری بر این تحلیل بودند که اختلافات با ایران، کشورهای عربی را به آغوش اسرائیل انداخته است. امروز با ازسرگیری روابط تهران و ابوظبی به سطح سفیر و تنشزدایی میان ایران و کشورهای شورای همکاری، ابوظبی روابط خود با تهران و تلآویو را چگونه مدیریت خواهد کرد؟
یک دلیل عمده حضور اسرائیل در منطقه خلیجفارس و پذیرش این حضور توسط کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس این است که این کشورها دریافتند که آمریکا دیگر مثل گذشته آمادگی حضور و حمایت نظامی از کشورهای عرب منطقه را ندارد. ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود در آمریکا، برای حضور نظامی در منطقه نیز هزینههای آن را از کشورهای مورد حمایت مطالبه میکرد و بایدن نیز تاکید نمود که کشورهای منطقه باید تنشهای فیمابین در منطقه را خود حلوفصل کنند، ولی در صورتی که از سوی یک کشور خارجی مورد تجاوز قرار گیرند، آمریکا حمایت خواهد کرد. اتفاقاتی که در منطقه رخ داد، از جمله اینکه پهپاد آمریکایی مورد هدف قرار گرفت و یا تأسیسات آرامکو منهدم و بخش عظیمی از صادرات نفت عربستان دچار اختلال شد، ولی آمریکاییها هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، موجب گردید برخی از کشورها از جمله امارات و بحرین پای اسرائیل را به منطقه باز کنند.
اسرائیل کشوری است که هم خصومتش با ایران کاملاً آشکار است و هم از نظر سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی جزو پیشرفتهترین کشورها محسوب میشود و میتواند اطلاعات محرمانه را از طرق مختلف در اختیار آنان بگذارد و یا سلاحهای مورد نیاز آنان را تامین کند. البته عموم کشورهای عرب حوزه خلیجفارس از دو دهه قبل تاکنون بهطور غیررسمی با اسرائیل رابطه داشتهاند و مقامات آنان در حاشیه اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با اسرائیلیها ملاقات میکردند و گاه در برخی از کشورهای اروپایی این ملاقاتها صورت میگرفت، ولی بحرین و امارات بسیار باشتاب و سرعت روابط خود را گسترش دادند و علاوه بر برقراری روابط دیپلماتیک و برقراری روابط تجاری، گفته میشود که به بعضی از اتباع اسرائیل تابعیت اماراتی نیز دادهاند همچنانکه بحرین یک جزیرهاش را در اختیار اسرائیل قرار داده و پیشبینی میشود عادیسازی روابط با اسرائیل درمورد سایر کشورهای منطقه نیز رخ دهد. نخستوزیران اسرائیل تاکنون دو بار به عمان رفتهاند. دولت قطر هم از دیرباز با اسرائیل ارتباط داشت و دفتر اقتصادی اسرائیل در دوحه فعال بود و در جریان برگزاری اجلاس سازمان همکاری اسلامی به دلیل فشار کشورهای عضو آن سازمان، مجبور شد این دفتر را تعطیل کند. به نظر میرسد ایران در حال حاضر چارهای جز پذیرش واقعیت موجود و برقراری ارتباط با همسایگان ندارد. با توجه به اینکه پیشبینی میشود اگر با این کشورها رابطه نداشته باشیم، بیشتر به اسرائیل نزدیک میشوند، ولی در صورت بهبود رابطه ما با عربستان، قطر و یا عمان و تنشزدایی با ایران احتمال اینکه به اسرائیل نزدیک شوند، بسیار کمتر خواهد شد. اکنون امارات و بحرین از موضع قدرت عمل میکنند؛ و میخواهند بگویند که ما کشور مستقلی هستیم و در روابط خارجی خود مستقل عمل میکنیم و شما نمیتوانید به ما تحمیل کنید که با اسرائیل رابطه نداشته باشیم.
حافظه تاریخی مردم ایران موجب شده تا پس از هر بار که تبادل هیئتهای دیپلماتیک میان ایران و عمان صورت میگیرد، در پی یک تحول جدید در رابطه با آمریکا باشند. مشخصاً در دو سال اخیر اما به نظر میرسد تهران نتوانسته و یا اراده نداشته تا از ظرفیت مسقط که پیشتر نقش قابلتوجهی در آغاز روند انعقاد توافق هستهای ایفا کرده بود، استفاده کند، تحلیل شما از این شرایط چیست؟ فوت سلطان قابوس تا چه میزان در این شرایط تاثیرگذار بوده است و آیا پادشاه جدید عمان همچنان به تداوم سیاستهای پیشین راغب است؟
عمان طی ۴۰ سال گذشته همواره با جمهوری اسلامی ایران یک رابطه متوازن و متعادلی داشته است. سلطاننشین عمان ضمن اینکه عضو شورای همکاری خلیجفارس است و در بسیاری از موارد شورا علیه ایران تصمیماتی اتخاذ کرده است، اما عمان همواره رابطه نزدیک خود با ایران را حفظ کرده است. یکی از دلایل آن میتواند حمایت ایران در زمان شاه از سلطان قابوس در مقابله با شورشیان ظفار باشد. در دوره سلطان قابوس مذاکراتی با آمریکاییها درباره مسائل هستهای در عمان شروع شد و اکنون هم که سلطان هیثم بنطارق جایگزین او شده است ممکن است دیدگاههای او با سلطان قابوس متفاوت باشد، ولی در سیاست خارجی همان مشی را دنبال میکند. عمانیها در مورد یمن وساطت کردند و با ایران و انصارالله و سایر جریانهای یمنی در ارتباط بودهاند. در مورد تبادل زندانیان و حلوفصل مسائل ایران و عربستان نیز فعال بودند. با توجه به سفر قریبالوقوع سلطان عمان به تهران، به نظر میرسد حامل پیامها و یا پیشنهاداتی از سوی آمریکا و اروپا در زمینه احیای برجام و یا تبادل زندانیان باشد.
روز سهشنبه یکی از پایگاههای خبری عربی اعلام کرد که پادشاه عمان با رئیسجمهور مصر در خصوص رابطه با ایران صحبت کرده است. یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز پیشتر از سرعت بخشیده شدن به روند مذاکرات برای ازسرگیری روابط با قاهره خبر داده بود. این اخبار در حالی مطرح میشود که پیش از این در مقاطعی که سخن در خصوص ازسرگیری روابط با مصر به میان میآمد، نهایتاً به سرانجام نمیرسید و دلیل آن از سوی تحلیلگران نداشتن اراده و مخالفت دستگاههای امنیتی عنوان میشد، آیا امروز این موانع رفع شدهاند؟
چندان موافق نیستم که دستگاههای امنیتی ایران مخالف برقراری رابطه با مصر باشند. وزارت امور خارجه نیز تنها مجری سیاست خارجی است و سیاست خارجی عموماً توسط مقام رهبری و یا شورای عالی امنیت ملی ابلاغ میشود. درباره روابط با مصر با توجه به اینکه روابط دو کشور به دستور امام و توافق مصر با اسرائیل در کمپ دیوید قطع شد، در طول سه دهه گذشته ایران از برقراری رابطه با مصر امتناع میورزید و بهرغم اینکه تقریبا همه رؤسای جمهور طرفدار برقراری رابطه با مصر بودند، این امر تحقق نیافت، ولی همگان اذعان دارند که مصر بهعنوان یک کشور بزرگ باسابقه تاریخی هفت هزار ساله و نفوذ گسترده در جهان عرب از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. در برخی مقاطع تلاش شد تا رابطه ایران با مصر بهبود یابد، ولی به دلیل برخی اقدامات نسنجیده از جمله نامگذاری یک خیابان به نام خالد اسلامبولی که قاتل سادات بود، این روابط شکل نگرفت. این اقدام از ابتدا غلط بود و مصریها هم روی آن حساس بودند. به نظر میرسد اکنون در همه سطوح، هم دولت و هم شورای عالی امنیت ملی به این نتیجه رسیدهاند که باید بهنوعی با مصر رابطه برقرار نمود. امروز مصر با امارات، اردن و ترکیه فرق نمیکند، زیرا سفارت اسرائیل در این کشورها فعال است و ما هم با این کشورها رابطه داریم. منافع ملی کشور ایجاب میکند که با مصر رابطه داشته باشیم و احتمالاً عمان تلاش میکند در این زمینه هم نقشی داشته باشد. من پیشبینی میکنم که در آیندهای نهچندان دور روابط دو کشور به سطح سفارت برسد. البته وقتی میگوییم سفارت، به این معنی نیست که در همه زمینهها توسعه یابد. نیاز به گذشت زمان دارد تا مشخص شود دو کشور تا چه اندازه اراده سیاسی دارند که در همه زمینهها رابطه را گسترش دهند.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، نخستین پرونده دستگاه دیپلماسی تعیینتکلیف مذاکرات برای احیای برجام بود که تا پایان خردادماه با راهبری دولت دوازدهم و عباس عراقچی پیش رفته بود و مذاکرهکننده ارشد ایران در آخرین روزهای حضور خود در این سمت اعلام کرده بود که پیش از هر زمان دیگری به توافق نزدیک هستیم؛ امروز اما پس از ماهها مذاکره دیگر برجام در دستور کار غرب قرار نداشته و این ایران است که پس از همه اصرارها و انکارها در تلاش برای زنده نگاه داشتن توافق سال ۲۰۱۵ است؛ ارزیابی شما از روندی که در این مدت طی شد چیست؟
در دوره جدید مذاکرات احیای برجام که آقای عراقچی مسئولیت هیئت ایرانی را برعهده داشت و شش دور مذاکره با ۱+۵ انجام شد، توافق شده بود که همه تحریمهایی که به دلیل خروج آمریکا از برجام اعمال شده بود، برداشته شود و طرفین به تعهدات قبلی خود برگردند و افزون بر آن هم درباره موارد دیگری با آمریکاییها توافق شده بود ازجمله اینکه سپاه را از لیست تروریسم حذف کنند و دفتر رهبری و کل نهادهای وابسته به رهبری را نیز از تحریم خارج کنند و حتی توافق شده بود که اگر ایران به تعهداتش عمل کند، تعدادی از شخصیتهای حقیقی و حقوقی را که به دلایل غیرهستهای تحریم شده بودند، از تحریم خارج نمایند و همه چیز آماده امضا بود، ولی امضای آن موکول به روی کارآمدن دولت بعدی شد. دولت بعدی وابسته به جریانی بود که چند سال علیه برجام شعار داده بود و اصولاً امضای برجام و رفع تحریمها را نوعی خیانت میدانست و طرفداران آن بارها اعلام کردند که برجام مرده و یک لاشه گندیده است، همچنانکه در مجلس نماد برجام را آتش زدند. بنابر این برگشتن از این موضع برایشان خیلی مشکل بود که توافقی را که چند سال علیه آن شعار داده بودند، احیا کنند ولی نهایتاً با تدبیر مقام رهبری مقرر گردید مذاکرات ادامه یابد. تیم جدید مذاکرهکننده اصولاً اعتقاد داشت که دولت قبلی نتوانسته منافع ملی را تامین کند و امتیازات لازم را ازکشورهای 1+5 بگیرد و لذا بهدنبال کسب امتیازات جدیدی بود. اولین دور مذاکرات که بعد از چند ماه از آغاز به کار دولت جدید شروع شد، اعضای هیئت مذاکرهکننده ایرانی علاوه بر تعهدات برجامی خواستههای جدیدی را مطرح کردند و پس از چند دور مذاکره به این نتیجه رسیدند که کشورهای۱+۵ بههیچوجه حاضر نیستند امتیاز جدیدی به ایران بدهند و نهایتاً روی متنی به توافق رسیدند و در یک جلسه غیرعلنی مجلس که با حضور آقای شمخانی و وزیر امور خارجه و آقای باقریکنی تشکیل شد، گزارش جامعی راجع به توافقهای انجامشده به مجلس ارائه دادند که مورد تأیید مجلس قرار گرفت، درحالیکه برخی مواد آن با قانون تحریم که در زمان دولت دوازدهم به تصویب رسیده و مانع اصلی اجرای توافق بود، مغایرت داشت.
در سالهای اولیه پیروزی انقلاب جمع کثیری از نیروهای انقلاب جذب وزارت امور خارجه شدند و به تدریج صاحب تجربه شدند و دیپلماتهای برجستهای تربیت شدند
آقای باقریکنی بعداً در جمع محدودی از اصحاب رسانه توافقهای انجامشده را تشریح نمود؛ بهطوریکه روزنامه کیهان اعلام کرد این توافق قویتر از توافقی است که در دولت آقای دکتر روحانی توسط آقای عراقچی انجام شده بود. ولی مجدداً هیئت ایرانی مسائل جدیدی را مطرح کرد و در شرایطی که همه چیز برای دیدار وزیران خارجه ایران و شش کشور مقابل آماده میشد، مذاکرات متوقف گردید. از این مرحله به بعدآمریکاییها و اروپاییها به تدریج خود را کنار کشیدند و بهویژه بعد از اعتراضاتی که سال گذشته در کشور رخ داد اعلام کردند که فعلاً مذاکرات احیای برجام در دستور کار آنها نیست و مسئله آنان نقض حقوق بشر در ایران است. موضوع دیگری که موجب خشم اروپاییها گردید گزارشهایی بود که نشان میداد ایران پهپادهایی را در اختیار روسیه قرار داده و روسها هم در جنگ خود با اوکراین آن را مورد استفاده قرار دادهاند و اروپا به دلیل نقض تحریم روسیه، تحریمهای جدیدی را بر ایران وضع کرد. در داخل کشور نیز برخی از دستاندرکاران توهماتی داشتند که با شرایط پیش آمده و قطع گاز روسیه به اروپا، اروپا زمستان سختی را در پیش خواهد داشت و اگر امضای توافق را به تأخیر بیندازیم، اروپاییها امتیازات بیشتری به ایران خواهند داد که این تصور غلط بود و اروپاییها بهسرعت مشکل خود را حل کردند و حتی قیمت گاز برای مصرفکنندهشان کمتر از دوره قبل از تحریمهای روسیه بود. در حال حاضر هیئت ایرانی اعلام آمادگی کرده است که همان توافق قبلی را اجرا کند، ولی طرف مقابل بهانههای جدیدی را مطرح کرده و بهدنبال کسب امتیازات سیاسی است.
تحلیلگران غربی امروز مسیرهایی همچون توافق موقت، گامبهگام یا کمتر در برابر کمتر را مطرح میکنند. آیا ایران نهایتاً با این شرایط موافقت خواهد کرد؟
ایران قطعاً با چنین پیشنهادی موافقت نمیکند؛ تنها راه در حال حاضر برای رفع تحریمها بازگشت به برجام است و احیای همان توافقی که در دولت آقای روحانی انجام شد. عموم نخبگان و صاحبنظران اقتصادی کشور بر این باورند که بخش غالب مشکلات اقتصادی و تنگناهایی که برای مردم ایجاد شده، از جمله تورم افسارگسیخته و بالا رفتن قیمت ارز، محصول تحریمهاست. در گذشته میگفتند تحریمها خیلی اثر ندارد و ناکارآمدی دولت موجب بالا رفتن تورم شده است. حالا که دولت عوض شده و دولت کارآمدی بر سر کار آمده، تورم نقطه به نقطه در اردیبهشتماه نزدیک به ۶۹ درصد رسیده که در طول تاریخ کشور ایران بیسابقه بوده است تنها راهحل برای کاهش مشکلات اقتصادی و اجرای طرحهای توسعه کشور برقراری رابطه منطقی و معقول و تعامل سازنده با دنیا است. اینکه همه تخممرغها را در سبد چین و روسیه بگذاریم و بخواهیم با بقیه کشورها بهعنوان نظام سلطه برخورد کنیم، نتیجهاش همین چیزی است که امروز میبینیم. ما باید منافع کشور خودمان راحفظ کنیم. بدیهی است که دیگران نیز بهدنبال منافع خودشان هستند و در شرایط تعامل سازنده کشورها میتوانند به این هدف دست یابند. وقتی تحریمها برداشته شود، میتوانیم نفت را به قیمت واقعی بفروشیم و به اندازه ظرفیتمان که حداقل دو میلیون و پانصد هزار بشکه نفت در روز است، صادرات داشته باشیم و ارز ناشی از آن را که امروز بهصورت قاچاق از طریق صرافیها منتقل میشود و در این نقل و انتقالات هر کدام درصدی برمیدارند، به طور رسمی دریافت و مشکلات کشور را حل کنیم.
به عنوان یک دیپلمات باسابقه به سیاست خارجی دولت سیزدهم چه امتیازی میدهید؟ آیا آنچه نخست به عنوان هدف این دولت برای اولویت دادن به همسایگان عنوان شده بود، در نیمه راه محقق شده است؟ و اصولاً عملکرد وزارت امور خارجه را چگونه میبینید؟
در مورد حوزه خلیجفارس اقداماتی که در حال انجام است، از جمله بهبود روابط با عربستان سعودی اقدامات مثبت و بسیار خوبی است و آیندهاش روشن است و بهتدریج سایر کشورها و حتی روابط با بحرین نیز به سمت عادی شدن پیش میرود. منافع ملی کشور ایجاب میکند با همسایگان خود رابطه نزدیک و سازنده داشته باشیم و دولت سیزدهم هم در این جهت گام برمیدارد، اما در مورد جمهوری آذربایجان بر اثر اشتباهات فراوانی که رخ داده رابطه بسیار خوبی که با این کشور در دولت قبل برقرارشده بود، به هم خورده است. در دولت قبل برخی از مشکلات با آذربایجان با یک سفر رئیس دفتر رئیسجمهور به آن کشور و مذاکره رودررو مسائل حلوفصل میشد. در این مقطع هم خیلی بهتر میتوانستیم عمل کنیم. البته نباید همه مشکل را به پای ایران بگذاریم. دولت جمهوری آذربایجان به دلیل شرایط خاص خود از جمله اشغال قرهباغ توسط ارمنستان در حال نزدیک شدن به اسرائیل است و سفارتخانههای دو کشور فعال شدهاند و اقدامات اطلاعاتی و نظامی اسرائیل و تحریکات آن کشور موجب برهم خوردن روابط شده است. در زمینه افغانستان هم امیدواریم بهنحوی با تدبیر عمل شود که منافع جمهوری اسلامی ایران در خصوص حقآبه هیرمند تأمین شود. در مورد عملکرد وزارت امور خارجه همانگونه که گفتم وزارت امور خارجه مجری سیاست خارجی است، نه سیاستگذار، ولی مهم دانش و تجربه دیپلماتها و مجریان سیاست خارجی است.
به نظر میرسد وزارت امور خارجه در سالهای اخیر از نظر سطح کارشناسی تنزل یافته است. در سالهای اولیه پیروزی انقلاب جمع کثیری از نیروهای انقلاب جذب وزارت امور خارجه شدند و به تدریج صاحب تجربه شدند و دیپلماتهای برجستهای تربیت شدند که میدانستند چگونه با دنیا تعامل کنند. عموماً به یک یا دو زبان مسلط بودند و بعضی از آنها دو یا سه دوره به کشورهای مختلف در حد سفیر و پایینتر از سفیر مأموریت داشتند. اکنون عمر اداری این گروه به پایان رسیده و عمدتاً بازنشسته شدهاند. البته در دوره بازنشستگی هم امکان استفاده از توان آنها وجود دارد؛ اما مجلس در دوره دولت پیشین قانون ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان را تصویب کرد و سپس همه مقامات را هم مشمول این قانون نمود، یعنی وزرا، استانداران و معاونان وزرا که جزو مقامات محسوب میشوند، نمیتوانند در دستگاههای دولتی کار کنند. بهخاطر اجرای این قانون حدود 16 نفر از استانداران کنار رفتند و تعدادی از سفرا نیز مشمول این قانون شدند. اکنون دیپلماتهای باتجربهای داریم که بازنشسته هستند و به دلیل این قانون از آنها استفاده نمیشود. از طرف دیگر طی سالهای گذشته چندان تلاشی برای تربیت دیپلماتهای ورزیده صورت نگرفته است. اشکال دیگری که غیر از بحث بازنشستگی وجود دارد، این است که در دولت سیزدهم به دلیل جناحبندیهای سیاسی از نیروهایی که در دولت گذشته مسئولیتهای مدیریتی داشتهاند چه در وزارت امور خارجه و چه در سایر دستگاههای دولتی کمتر استفاده میشود، درحالیکه دیپلماتها در وزارت امور خارجه با مخاطبان خارجی سروکار دارند و در روابط با سایر کشورها اصولاً جناح بندیهای سیاسی داخلی مطرح نیست و فقط منافع ملی و منافع نظام مورد نظر است، ولی از بسیاری از مدیران باتجربه استفاده نمیشود. در نتیجه وزارت خارجه از نظر سطح کارشناسی تا اندازهای تنزل یافته و در حد شایسته نمیتواند در حوزه سیاست خارجی عمل کند.
کفتر کاکل به سر
وای وای
این خبر از من ببر
وای وای
بگو به یارم
نفت دوست دارم
زیر قیمت هم
من خریدارم
وزارت خارجه ای که خود سیاستگذار کلان سیاست خارجی کشور نباشد دو ریال ارزش ندارد و گماشته است!