سبحانینیا: کاندیداتوری جلیلی رای روحانی را بیشتر میکند
عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری یادآور شد: یکی از وظایف شورای مرکزی ائتلاف با محوریت جامعه روحانیت این خواهد بود که بتواند کاری کند این دفعه مثل آن دفعه نشود که نامزدهای اصولگرا تلفنها را خاموش کردند و به مرحوم آیت الله مهدوی کنی پاسخ ندادند.
امید کرمانیها: برنامه اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو همچون معادلات چند مجهولی می ماند که با وجود 4 ماه مانده به اردیبهشت 96 همچنان مجهولات به قوت خود باقی است. اینکه همگرایی ضرورت دارد یا خیر، حول چه محوری باشد، نحوه گردهمایی تشکل ها و سلایق چگونه تعریف شود، انتخاب نامزد مورد حمایت با چه مکانیزمی به انجام برسد، ضمانت پذیرندگی سایر نامزدها با چه روشی صورت گیرد و ... سئوالاتی است که هیچ یک پاسخ روشنی ندارند.
حسین سبحانی نیا که 24 سال سابقه نمایندگی مجلس را در کارنامه دارد و از اعضای جبهه پیروان خط امام و رهبری است می گوید: وظیفه ائتلاف این است که در زمان مناسب، تعداد نامزدها را به آن حداقل مورد نیاز برساند. ممکن است از اینها نامه و امضاء بگیرند و از قبل پیش بینی هایی کنند که در روز لازم، بتوانند عمل کنند.
خطرات احتمالی کاندیداتوری سعید جلیلی، لیست بلند بالای کاندیداهای اصولگرا از قالیباف تا ضرغامی و سیدرضا تقوی، مکانیسم رسیدن به وحدت و ...از جمله محورهای دیگری بود که سبحانی نیا در این گفتگو مطرح کرد.
مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرانلاین با شیخ المجالس که در کافه خبر این خبرگزاری برگزار شد را در ادامه بخوانید؛
***
*آقای سبحانی نیا! وضعیت اصولگراها از چند جنبه قابل بررسی است؛ یک جنبه همین تلاش هایی که برای وحدت می شود در حالیکه چندی پیش جبهه پایداری مطرح کرد "چه ضرورتی برای وحدت وجود دارد و ما می توانیم وحدت در عین کثرت داشته باشیم همانند سال 84 که همه نامزدهای اصولگرا و اصلاح طلب آمدند و هرکس گفتمان خودش را عرضه کرد و آن دو گفتمانی که نزد مردم برتر بود، به مرحله دوم رفتند و رای آوردند. این دوره هم می توان همین روند را ادامه داد"، جبهه یکتا هم اخیرا همین را مطرح کرد و گفت "مکانیزم هایی شبیه جبهه متحد اصولگرایان مدل های قدیمی هستند و نمی توانند ظرفیت های اصولگرایی را متبلور کنند چون دیگر فضا تغییر کرده و تشکل های جوان و جدید آمده اند و باید از ظرفیت اینها استفاده کرد." تلاشی هم جبهه پیروان خط امام رهبری با اتصال به جامعه روحانیت مبارز انجام می داد و گفت "هر ائتلافی را که محور آن جامعه روحانیت باشد قبول دارد". از طرف دیگر موتلفه که جزو همین جبهه پیروان بود، نامزد حزبی معرفی کرد. یک عده ای هم با محوریت آقای حداد وارد صحنه شده اند و جریان مردمی نیروی انقلاب را راه انداختند. با این مقدمه تقریبا طولانی بفرمایید واقعا جریان اصولگرا دارد به سمت وحدت پیش می رود؟ اصلا ضرورتی برای وحدت وجود دارد یا خیر؟
معتقدم ما هرچه به زمان انتخابات نزدیکتر بشویم، طبعا فضای سیاسی کشور داغ تر می شود و گروه ها هم تحرکات بیشتری از خودشان برای تاثیرگذاری بر فضای انتخابات آینده نشان می دهند. آنچه که در این سالها بعد از انقلاب و بخصوص این دوره های اخیر نشان داده، حاکی از آن است که دو تفکر یا دو جریان اصلی در صحنه انتخابات به صورت تاثیرگذار داشته ایم. حالا یک جریان یا یک گفتمان، گفتمان اصولگرایی، ارزشی، ولایی و عناوینی از این قبیل و یک جریان هم، جریان اصلاح طلب یا سازندگی و چپ بود.
هرچند درست است که احزاب متعددی در کشور داریم ولی واقع این است که همه اینها در قالب این دو گفتمان یا دو تفکر و دو جریان می توانند تعریف شوند. آثاری هم از همگرایی بین جریانات داخل این دو تفکر دیده ایم که هرگاه اینها توانسته اند خوب به همدیگر نزدیک شوند و همپوشانی داشته باشند و خوب عمل کنند به طبع توانسته اند نتیجه بگیرند و آنجایی که این هماهنگی و وحدت نبود، نتوانسته اند نتیجه ای که لازم است را بگیرند. از این جهت در انتخابات 96 هم فکر می کنم همین اصل حاکم خواهد بود و روند به این سمت پیش می رود.
نکته دیگر آنکه مقام معظم رهبری از موضوع دوقطبی شدن انتخابات سال 96 پیشگیری کرد. اگر افرادی می آمدند، شاید در آن شرایط این مسئله به دوقطبی شدن منجر می شد و می توانست تاثیراتی در انتخابات داشته باشد و حساسیت هایی را بالا ببرد و جریان های خفته ای را با انگیزه های خاصی بیدار کند و اینها ممکن بود تاثیرات این دوقطبی شدن باشد و طبع می توانست یک عوارض منفی دیگر هم در صحنه سیاسی کشور داشته باشد که ما در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و جریان 88 و مسائلی که پیش آمد، شاهد این مسئله بودیم. پس الان بحث دوقطبی شدن مطرح نیست ولی نزدیک شدن دو تفکر و دو گفتمان و دو جریان کلی سیاسی مطرح است. جریان اصلاح طلب که کار خودشان را دارند انجام می دهند و فعلا هم به نظر می رسد هنوز گزینه ای بهتر از رئیس جمهور موجود ندارند ولی جریان اصولگرا، مشغول صحنه آرایی و آماده کردن فضا در بین نیروها و جریان های منتسب به خودش است تا به سمت همگرایی واحد حرکت کنند. در این راستا هم تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی که اخیرا اعلام موجودیت کرد با همین انگیزه بود چون هم شعارهایی که دادند و اصولی را که برای اعلام موجودیت شان ذکر کردند، به خاطر حل مشکلات اقتصادی و معیشتی و عمومی بود. این جبهه مطرح کرد که می خواهد به دور از شعار، عمل واقعی برای کار و تلاش جهت حل مشکلات داشته باشد.
تا حالا هم گروه هایی از این جبهه اعلام حمایت کرده اند که نشان می دهد این حرکت می تواند با انگیزه قاعده ای برای اصلی که جریان اصولگرایی به دنبالش است، باشد. آن اصل، اصل دست یافتن به گزینه واحد و تجمیع همه گروه های اصولگرا در جامعه است. حالا شیوه کارشان در آینده چه باشد و نحوه انتخاب افراد از سطح کشور در این تجمع مرکزی شان چگونه می تواند باشد، از جمله مواردی است که به برنامه آتی آنها برمی گردد ولی هدفشان این است که بتوانند چنین فضایی را برای همگرایی و وحدت به وجود بیاورند.
*در واقع مشکل اینجاست که جبهه مردمی چند درصد کار همگرایی اصولگرایان را پوشش می دهد؟
در وضع موجود خیلی نمی توان گفت که وزن بالایی دارد.
آنهایی که در همین مدت مطرح بوده اند آقایان قالیباف، جلیلی، باهنر، ضرغامی، سیدرضا تقوی، بذرپاش و رستم قاسمی از جمله کسانی هستند که مطرح شده اند. آقای میرکاظمی را هم اخیرا شنیدم که برخی در موردشان صحبت می کنند. آقای زاهدی هم خودش نامزدی اش را مطرح کرد. آقای رئیسی هم به نوعی مطرح بود که بعد عضو هیأت نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری شد. آقای میرسلیم هم که نامزد حزبی موتلفه است. آقایان نادران و زاکانی هم هستند.
*پس صد درصد کار نیست؟
الان نه، اکنون تعدادی را اعلام کرده اند که افراد شناخته ای شده ای هستند که هر کدام یک وزن خاصی دارند. یعنی وزنی که بتواند موجی در جامعه و در بین جریان های اصولگرایی ایجاد کند، نیست. ولی شاید ضرورت های آینده، ضرورت های پیش رو، انتخابات و نتیجه ای که بر این انتخابات مترتب است و آسیبی که از انتخابات گذشته از عدم این وحدت و همگرایی بین جریان های اصولگرایی دیده اند، باعث شود این انتظار مجموعه را به سمتی ببرد تا به عنوان قاعده ای با پیوستن مجموعه های مختلف از این حرکت باشند نه اینکه افرادی که اعلام کرده اند هسته اصلی باشند بلکه به عنوان موسسین یک حرکت ولی هسته اصلی را در آینده باید افرادی که انتخاب می شوند و به مرکز فراخوان می شوند، آنها انتخاب کنند و از دل آن هسته انتخابی، کاندیداهای مورد نظر به هر تعدادی شناسایی و بعد به حداقل یک یا دو نفر برسد.
*آنچه اعلام شد، آن است که شورای مرکزی 20 نفره ای تشکیل می شود که 10 نفرشان همین هیات موسس و 10 نفر دیگر انتخابی از سراسر کشورند. یعنی باز 50 درصد کار، همین هیات موسس جبهه مردمی نیروهای انقلاب هستند. موضوع دیگر این است که خب اعضای این جبهه چه مشکل ویژه ای را از مردم یا اصولگرایان حل کرده اند که آقایان قالیباف و باهنر و ولایتی و جلیلی و لاریجانی و دیگر شخصیت ها بگویند سمعا و طاعتا فقط با اسم شما وارد صحنه می شویم و فعالیت سیاسی می کنیم. واقعا اعضای هیأت موسس جبهه مردمی چه عملکردی داشتند که ژنرال های اصولگرا بگویند سمعا و طاعتا! ما به احترام شما کنار می رویم. اگر همین ژنرال های اصولگرا یک مجمع و شورا تشکیل می دادند، بهتر نبود؟این جمع 10 نفره می گویند ما می خواهیم برای کل جریان اصولگرا راهبرد تعیین کنیم و همه تشکل های اصولگرا نیز باید بگویند که سمعا و طاعتا. واقعا می شود؟
من قبول دارم. طبعا این ادعا که ما بگوییم این شخصیت هایی که اعلام موجودیت کرده اند، بهترین ها در بین اصولگرایی یا جریانات اصولگرایی بوده اند قابل بیان نیست اما از چهره هایی بوده اند که هر کدام در یک حوزه ای شاید یک زمینه ای، دستمایه ای، پایگاهی نسبی در مجموعه هایی دارند. ما در بین همه جریان های سیاسی غیر از حزب جمهوری اسلامی که در آغاز انقلاب تاسیس شد و 5 نفر از بنیانگذاران انقلاب بانیان این حزب بودند، حزب جامعی که مردم براساس چهره ها، کشش و گرایش و اطمینان به آن پیدا کنند را نداشته ایم. در بین 230 حزبی که الان داریم یا جبهه هایی که به هر صورت تشکیل شده اند، یکی دو نفر شخصیت آشنا و حزبی در بین اینها وجود دارد ولی اینکه مجموعه جامع و کاملی باشند نیستند، در این مجموعه هم همین مشکل را داریم ولی احساس اینکه یک حرکتی از یک جایی باید شروع شود و این حرکت پایه ای برای کار و تجمیع نیروهای اصولگرا و همگرایی این نیروها باشد، می تواند. در عین حال آقای حاجی بابایی مثلا شخصیتی بود که در آموزش و پرورش واقعا در بین جامعه فرهنگیان کشور که جامعه بزرگ و خانواده بزرگی است، یک ذهنیت مثبتی ایجا کرد و الان هم این ذهنیت را خیلی از فرهنگیان ما نسبت به ایشان دارند.
*همین الان اگر بخواهیم رای بگیریم همین فرهنگیان به آقای نجفی بیشتر رای می دهند یا آقای حاجی بابایی؟
به نظرم الان به آقای حاجی بابایی این گرایش وجود دارد. آقای نجفی هم در بین نیروهای اصلاح طلب شاخص است و طبیعی است که آنها به آقای حاجی بابایی رای نمی دهند ولی در واقع ما شاهد بودیم که در استانها و شهرستانها زمانی که بحث می شد، آقای حاجی بابایی را حتی نیروهای اصلاح طلب هم تائید می کردند. من آموزش و پرورشی نبودم و میزانش را نمی دانم ولی واقعا درگیر بودیم. حداقل ما خودمان در شهرستان خودمان و شهرستان های حوزه انتخابیه و در استان فرهنگیان را می دیدیم و بعد هم وزرای بعد از ایشان را هم آمدند، دیدیم که ذهنیت فرهنگیان چیست. نه تنها بین یک گروه اصولگرا بلکه بین حتی اصلاح طلبان هم این نگاه، نگاه مثبتی بود. به نظرم هر کدام از اینها به صورت نسبی پایگاه هایی دارند یا خانم دستجردی که اشاره شد، در همان مدتی که وزیر بود، به هر صورت یک سبقه مثبت نسبی از خودش به جای گذاشت. آدم با انگیزه، پرتلاش و خوش برخورد با روحیه ارزشی که اینها، نگاه مثبتی را در قشری از جامعه بهداشت و درمان کشور و مردم بوجود آورد.
آقایان دیگر هم هر کدام به نوبه خود ولی اینها هر کدامشان طبعا کامل نیستند واین را قبول دارم. یعنی اینکه ما بگوییم این 10 نفر نخبگان جریان اصولگرایی بوده اند که این پرچم را بلند کرده اند، طبعا چنین چیزی را نمی توان ادعا کرد. حتما افرادی داریم که اگر اینها، این ضرورت را احساس می کردند و یا بین اینها یک همفکری انجام می گرفت، همین شخصیت هایی که مطرح بودند و کنار هم می نشستند و یک چنین حرکتی را شروع می کردند، شاید می توانست آن هم گام مثبتی باشد ولی نشد. وقتی در یک بخشی کاری صورت نگرفته، به این معنا نیست که دیگرانی که این انگیزه و روحیه را دارند، ولو آن زمینه ها را ممکن است نداشته باشند، این پرچم را بلند نکنند. درواقع از یک جایی باید این حرکت شروع می شد.
جبهه مردمی نیروهای انقلاب وزن بالایی ندارد یعنی وزنی که بتواند موجی در جامعه و در بین جریان های اصولگرایی ایجاد کند، نیست
* خانم دستجردی اعلام کرده که معرفی یک کاندیدای زن هم در برنامه اصولگرایان وجود دارد. این چقدر شعاری و چقدر برای جذب رای است؟
اولا ما باید ببینیم که بحث رجل سیاسی طبق اصل قانون اساسی شامل حال بانوان می شود یا نه؟ البته مواردی مطرح شده ولی هنوز به مرحله عمل نرسیده که حداقل یک دوره بگذرد و ببینیم که کاندیدای زن اصلا در نگاه شورای نگهبان جایگاهی دارد یا ندارد؟
*پس یعنی اصولگرایان بر سر معرفی کاندیدای زن هنوز تصمیم نگرفته اند؟
اگر بنا باشد که اشکالی نباشد و شورای نگهبان تائید کند و صریحا عنوان کند که بانوان هم از جمله مصادیق رجل سیاسی هستند، امکان اینکه به هر صورت در دایره بررسی ها با داشتن همان ملاکهایی که می خواهند داشته باشند، خانمی هم در بین اینها با همان شرایط مساوی باشد، بعید به نظر نمی آید.
* پس قبل از آنکه شورای نگهبان چنین اعلام صریحی داشته باشد اصولگرایان برنامه ای برای معرفی نامزد زن ندارند؟
قبل از آن اصل معرفی کاندیدای زن را بعید می دانم. هرچند که ایشان (خانم دستجردی) چنین چیزی را مطرح کرده است که به هر صورت در نگاه این مجموعه هست، ولی نگاه این مجموعه هنوز کافی نیست. در واقع آن جریان باید شکل بگیرد و از شهرستان ها و استان ها جمع شوند و شورای مرکزی شکل بگیرد تا روی گزینه های مختلف درون جریان اصولگرایی بحث شود و هر جریانی، کاندیدایی را معرفی کند. حالا اینکه موتلفه هم گزینه ای معرفی کرده در همین راستاست. یعنی بنا بر این است که گروه های مختلف چنانچه گزینه هایی به نظرشان می آید، معرفی کنند و این گزینه ها در آن مجموعه بررسی و از دل آنها 10 نفر انتخاب شوند.
*یعنی بخشی از شورای مرکزی ائتلاف اصولگرایان را انتصابی نخواهید داشت و همگی انتخابی هستند؟
همانطور که توضیح دادم باید صبر کنیم ولی آنچه برداشت من است باید انتخابی باشد. یعنی شورای مرکزی باید انتخابی از دل آن لویی جرگه ای باشد که کنار هم می نشینند.
*پس این که گفتند از 20 عضو شورای مرکزی، 10 نفر همان هیأت موسس جبهه مردمی هستند مشخص نیست.
هنوز بعید است و باید انتخابی باشد و حق هم همین است. چون بنا بر این بوده که این هیات موسس تا برگزاری آن نشست باشد و از دل آن نشست، شورای مرکزی انتخاب شود. حالا ممکن است اینها باشند و ممکن است اینها با افراد دیگری باشند یا حتی افراد دیگری باشند.
*الان صحبت از این است که آقایان باهنر و سجادی عنوان کرده اند که 32 نفر شخصیت های اصولگرا برای انتخابات خود را آماده می کنند! این خودش یک کابینه نیست؟
در همین یکی، دو روز قبل با آقای باهنر جلسه ای بود که ایشان مطرح کرد و من در مقابل سوالاتی که انجام گرفت، این مطلب را مطرح کردم که به این معنا نبود که واقعا یک چنین مجموعه ای الان هستند و ما در حال بررسی آنها هستیم. مثلا سوال شد که فلانی هم هست؟ گفتیم او هم هست. دیگری هم هست؟ گفتیم او هم هست. یعنی یک مثال بوده تا اینکه یک بیان واقعیتی که در حال حاضر موجود است و این تعداد شخصیت اصولگرا در صحنه حاضرند.
وظیفه ائتلاف این است که در زمان مناسب، تعداد نامزدها را به آن حداقل مورد نیاز برساند. ممکن است از اینها نامه و امضاء بگیرند و از قبل پیش بینی هایی کنند که در روز لازم، بتوانند عمل کنند.
*الان آمار دقیقی دارید که واقعا چند نفر در صحنه هستند؟
نه، همین شایعات است و گزینه های مختلفی هم در طیف اصولگرا و هم در طیف اصلاح طلب مطرح است.
*شخصیت های اصولگرای در مظان کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری چند نفر هستند؟ برخی می گویند 8 نفر و برخی دیگر از 12 نفر نام می برند.
الان عدد خاصی را نمی توانم عنوان کنم. اما آنهایی که در همین مدت مطرح بوده اند آقایان قالیباف، جلیلی، باهنر، سیدرضا تقوی، بذرپاش و رستم قاسمی از جمله کسانی هستند که مطرح شده اند. آقای میرکاظمی را هم اخیرا شنیدم که برخی در موردشان صحبت می کنند. آقای زاهدی هم خودش نامزدی اش را مطرح کرد. آقای رئیسی هم به نوعی مطرح بود که بعد عضو هیأت نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری شد. آقای میرسلیم هم که نامزد حزبی موتلفه است. منتها ممکن است برخی از اینها نظرشان این باشد که اگر تجمیعی بین گروه ها انجام بگیرد، یعنی بین مجموعه گروه ها یک توافقی انجام بگیرد و از دل آن توافق کلی برخی از اینها دربیایند، ممکن است جزو اینها باشند. مثلا وقتی مطرح شد آقای تقوی چنین چیزی را در جایی مطرح کرده است، پاسخ داد که گفته ام در عین حال تلاشمان این است که یک حرکت فراگیری را داشته باشیم.
*البته شما آقایان نادران و زاکانی را هم جا انداختید.
بله آقای نادران و آقای زاکانی هم مطرح هستند.
آقای مصلحی هم نام شان مطرح است.
نشنیدم.
*آقای فروزنده هم به نظرم از جبهه ایثارگران مطرح شد.
آقای فروزنده را بعید می دانم. در نهایت باید دید که خود مجموعه روی چه افرادی نظر مثبت دارد. یا خود آقای حاجی بابایی که یکی از همین افراد است و خانم دستجری که اشاره داشتید برخی مطرح می کنند. با آقای تقوی که صحبت می کردیم گفت چنین چیزی را مطرح می کرده که اگر نهایتا این مجموعه آمدند و به چنین جمع بندی رسیدند و توافق کردند، هستم.
*گفته می شود که فیلتر شورای نگهبان خیلی از مشکلات اصولگرایان را حل خواهد کرد. یعنی در سال 92 هم به یاد دارم که مجموعه 5 نفره ای هم از جبهه پیروان و جامعه روحانیت آمدند که متشکل از آقایان آل اسحاق، پورمحمدی، ابوترابی، باهنر و متکی بودند و بعد هم کنار رفتند. حالا برخی گفتند آقای ابوترابی انصراف داد یا رد صلاحیت شد ...
به برخی توصیه شد که انصراف دهند. به هر صورت برای شورای نگهبان مصداق رجل سیاسی مطرح است. یعن فرد باید از نظر توانمندی و مدیریتی و سطح جایگاه در نظام و کارکردهای گذشته سوابقی داشته باشد.
*در این لیست بلندبالا باید آقایان جلیلی و ضرغامی را هم اضافه کنیم.
جلیلی را نام بردم ولی آقای ضرغامی هم هست.
*ولی می گویند که فیلتر شورای نگهبان مشکل اساسی اصولگرایان را حل می کند و در نهایت آقایان ضرغامی، جلیلی و قالیباف در صحنه باقی می مانند. یعنی نهایتا گزینه هایی که مصداق رجل سیاسی باشند، همین ها هستند.
من بعید می دانم.
*یعنی کسان دیگری هم هستند.
نه، من این نگاه را قبول ندارم. اینکه واقعا شورای نگهبان...
*آقای باهنر که خودش نمی آید و بقیه هم که... غیر از آقای باهنر اینکه شورای نگهبان بخواهد چنین برخوردی انجام دهد برای این سه نفر ...
*نه اینکه برای این سه نفر کار کند. این را از زاویه رجل سیاسی بودن گفتم که خیلی از کسانی که می خواهند نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند یا ادعایی در این زمینه دارند رجل سیاسی نیستند.
بله مصادیق رجل سیاسی را شورای نگهبان باید تعیین کند. هرچند که آقایان جلیلی و قالیباف قبلا بوده اند ولی آقای ضرغامی جدید است. حالا آمدیم و آقای ضرغامی و آقای تقوی و آقای میرسلیم و آقای حاجی بابایی بودند، چه تفاوتی بین این چند نفر است که جدید هستند و براساس آن بگوییم یکی از اینها مصداق رجل سیاسی هست و باقی شان نیست!
نهایتا شورای نگهبان از رجل سیاسی تعریفی دارد که به نظرم همین تعداد 5 یا 6 کاندیدا باقی خواهند ماند. این موضوع هم کار را راحت می کند و هم مشکلات را کمتر می کند.
اگر نیست، هیچکدام نیست و اگر هست، همه شان هستند. چون سطح شان، سطح خیلی متفاوتی نیست و همه در عین حال جایگاه هایی داشته اند؛ وزیر بوده اند و مسئولیت هایی داشته اند مثلا رئیس سازمان صدا و سیما بوده است. اینکه فقط آن سه نفر بمانند، شاید نگاه درستی نباشد و باید ببینیم مصداق رجل سیاسی چیست؟ عقیده من هم این است که الان ممکن است 40 یا 50 تا کاندیدا داشته باشیم، کمتر یا بیشتر افرادی بیایند ولی اینکه چه تعدادی از اینها می مانند، مهم خواهد بود. آن تعداد را خیلی زیاد نمی دانم شاید زیر 5، 6 نفر از دل آن تعداد که الان مطرح هستند، در بیاید.
*یعنی اگر اینها هم حاضر نشوند قبل از تائید صلاحیت ها کنار بروند، نهایتا 5، 6 نفر باقی می مانند.
بله، چون نهایتا شورای نگهبان از رجل سیاسی تعریفی دارد که به نظرم همین تعداد خواهند بود.
*یعنی این کار را برای اصولگرایان راحت می کند و در آن فرصت یکماهه...
هم کار را راحت می کند و هم مشکلات را کمتر می کند.
شما ملاحظه کردید که اصلاح طلبان پیراهن ریاست را دوخته بودند و از هر جهت آماده بودند ولی وقتی به مرحله عمل رسید، آن وجدان خفته اصولگراها و آنها که کاندیدای هیچ جناحی نبودند ولی فی نفسه اصولگرا بودند، احساس کردند به رغم اینکه نسبت به آقای لاریجانی نقد هم دارند اما وظیفه شان این است که به کسی رای دهند که چهره مجلس، چهره اصلاح طلبی نباشد. چون چهره مجلس در ریاست آن است.
*بالاخره سال 92 اصولگرایان بین 3 نفر نتوانستند به یک نفر برسند، چگونه می خواهند بین 6 نفر ظرف یکماه به یک نفر برسند؟!
حالا این یکی از وظایف آن جمع با محوریت جامعه روحانیت خواهد بود که بتواند کاری کند این دفعه مثل آن دفعه نشود که نامزدهای اصولگرا تلفن ها را خاموش کردند و به مرحوم آیت الله مهدوی کنی پاسخ نمی دادند. وظیفه اش این است که در زمان مناسب، تعداد نامزدها را به آن حداقل مورد نیاز برساند. شاید حداقل مورد نیاز دو نفر باشند ولی بتوانند این دو نفر را از دل آن مجموعه دربیاورند و تکلیفی بکنند. اینکه مکانیزمش چگونه باشد را تعریف می کنند. ممکن است از اینها نامه و امضاء بگیرند و از قبل پیش بینی هایی را بکنند که در آن روز لازم، بتوانند عمل کنند.
*ائتلاف در مرحله دوم را قبول دارید؟ یعنی اینکه همین 5، 6 نفری که تائید می شوند در صحنه بیایند و بمانند. انتخابات که به مرحله دوم رفت آن موقع همه روی همان یک نفر باقیمانده ائتلاف کنند.
من فکر نمی کنم چنین نیتی باشد که کار را به مرحله دوم منتهی کنند. تلاش این است که در همان مرحله اول باشد. هنوز 4ماه دیگر باید ببینیم که فضای سیاسی کشور به چه سمتی می رود و تحولات چگونه خواهد بود. نهایتا این تحولات و فضای سیاسی وضعیت را روشن تر می کند به اینکه معادله چگونه خواهد بود. در عین حال نظرسنجی هایی که تا الان شده و نظرسنجی هایی که بعد از این خواهد شد، گرچه صددرصدی نیست ولی می تواند نسبی علائمی را برای آینده بدهد. اینها می تواند به این نتیجه برساند که ما می توانیم کار را یک مرحله ای دنبال کنیم. یعنی کلا شانس انتخابات ما برای هر جریانی چه اصلاح طلب و چه اصولگرا این است که در مرحله اول موفق شود یا اینکه کلا دومرحله ای خواهد شد. این که از قبل بمانند برای اینکه رای ها پراکنده شود و به مرحله دوم برسد، خیلی محتمل نمی دانم. در همین دوره گذشته 3، 4 نفر ماندند و تا آخر رقابت کردند ولی دیدیم که انتخابات یک مرحله ای شد. درست است که تفاوت خیلی کم بود ولی یک مرحله ای شد.
*از میان همه اسامی که نام بردید کسی هست که بتواند 50 درصد آرا را به دست آورد؟
الان نمی توانم درباره وضع موجود این را بگویم چون هنوز گزینه ها مشخص نیست.
*در بین همین ها که نام بردید. مثلا موتلفه می گوید در صورتی نامزد حزبی مان را کنار می بریم که برایمان مشخص شود که نامزدی که می خواهد بماند، 50 درصد رای را دارد.
البته این شرط نمی تواند برای ماندن کاندیدای موتلفه باشد و ممکن است وقتی که چند نفر از کاندیداها کنار بروند ما به آن 50 درصد برسیم. ولی اگر باشند، طبعا آن 50 درصد برای گزینه مورد نظر حاصل نمی شود. لذا این که از اول مشخص باشد چه کسی است، شاید هیچکدام از اینها رای 50 درصدی را الان ندارند. آقای رئیس جمهور هم چنین رایی را ندارد و نظرسنجی هایی که انجام گرفته در حد بالا 42 تا 43 درصد و در حد پایین 26 تا 27 درصد رأی را نشان می دهد.
*البته این را هم می گویند که تا قبل از آغاز تبلیغات انتخابات فقط 20 درصد جامعه جهت گیری سیاسی دارند 80 درصد بقیه قشر خاکستری هستند که هنوز سمت وسوی خودشان را مشخص نکرده اند که قصد مشارکت دارند یا خیر و به چه کاندیدایی می خواهند رای دهند.
بله، همینطور است.
اگر نگاه سعید جلیلی به وحدت مثبت باشد باید آن چارچوبی که می تواند به وحدت منجر شود را بپذیرد و اگر به وحدت منجر شد، از درون آن وحدت، قالیباف هم درآمد، باید بپذیرد. اگر هم قبول نداشته باشد که دیگر معلوم است.
*یعنی الان در جامعه آماری نهایتا 20 درصدی چنین نظرسنجی هایی اتفاق می افتد.
معمولا بین 20 و حداکثر تا 30 درصد است. یعنی یک چنین چیزی است و قبول هم هست. ولی تا نزدیک انتخابات نمی توان چه برای این دیدگاه و چه برای آن دیدگاه، پیش بینی کرد و باید این تحولات را ببینیم و آثار برخی از موضع گیریها و کارهایی که انجام می شود را ببینیم و بعد قضاوتی اینگونه داشته باشیم که چه می تواند باشد.
*برخی می گویند جمع رای شخصیت های اصولگرا اصلا امکان پذیر نیست. مثلا آقای جلیلی که رای 4 میلیونی در سال 92 داشت و الان هم دائما در حال نقد آقای قالیباف است و در هفته های گذشته نسبت به املاک نجومی و نحوه مدیریت شهرداری تهران نقدهای جدی وارد کرد، چگونه می تواند در آستانه تبلیغات به نفع آقای قالیباف کنار رود. به فرض اینکه آقای جلیلی کناره گیری کند، این 4 میلیون رای او چگونه وارد سبد رای 6 میلیونی آقای قالیباف می شود و تعداد آرای آقای قالیباف به 10 میلیون رای می رسد؟ در واقع این دو پایگاه قابل جمع نیستند. این را قبول دارید؟
ببینید! شاید به شکل مطلق و تمام این را قبول نداشته باشم ولی طبعا وقتی بنا بر تصمیم جمعی و کلان در این جریان باشد، از آن 4 میلیونی که اشاره کردید، شاید بخشی از اینها فقط جلیلی را به ماهو جلیلی قبول دارند و کسی دیگر را قبول ندارند ولی حداقل نصفی از اینها آنهایی هستند که ممکن است مصلحت جمعی را به مصلحت فردی ترجیح دهند و نهایتا آنها علی رغم اینکه ممکن است برخی نقدها را نسبت به یک گزینه داشته باشند، به سمت آن گزینه گرایش پیدا کنند.
*نکته همین است که یک بحث تجمیع آراست که خودش برای خودش مشکل اساسی است و بحث دیگر، بحث گفتمان است. یعنی شما چقدر گفتمان اصولگرایی را از سمت جامعه پذیرا می بینید؟ آنچه در سال 92 دیدیم و آنچه در سال 94 سر انتخابات مجلس دیدیم، اصولگرایان با توجه به مکانیزم ائتلاف 22 نفره ای که داشتند، نتوانستند اکثریت کرسی های مجلس را برای خود کنند، الان هیچ یک از سه فراکسیون امید، ولایی و مستقلان فراکسیون اکثریت نیست بنابراین اقلیت بودن اصولگرایان در مجلس دهم یک واقعیت است. الان گفتمان اصولگرایی چقدر به نظر شما ایجابی مردم را جذب می کند که مردم بگویند به روحانی رای نمی دهیم و به یک کاندیدای اصولگرا رای می دهیم.
نخست اینکه مردم به عملکردها و صداقت در بیان مسائل در کارکردها توجه دارند. اولا اینکه در مورد انتخابات 94 مجلس باید بگویم تهران یک شهر سیاسی است و همیشه می دانیم این تفاوت در تهران صدق می کند. به دلیل اینکه آن جریان خفته شمال شهری معمولا در یک موقعیت های خاصی می آیند و وقتی که مشارکت در تهران بالا برود، این تاثیرات را معمولا دارد. ولی در شهرستانها اینطوری نبود.
*در مجموع باز اصولگرایان نتوانستند اکثریت کرسی ها را در اختیار بگیرند. در واقع کسانی که از لیست ائتلاف اصولگرایان بالا آمدند، نتوانستند اکثریت کرسی ها را داشته باشند.
بعضی از نیروهای مستقل چه در دوره قبل مجلس و در ادوار گذشته هم داشتیم و هم در همین دوره هستند، واقعا آدم های اصولگرایی هستند. منتها شاید در هیچ کدام از لیست ها هم نبودند ولی انتخاب شدند. در همین دوره هم نشان داد و شما ملاحظه کردید که اصلاح طلبان پیراهن ریاست را دوخته بودند و از هر جهت آماده بودند ولی وقتی به مرحله عمل رسید، آن وجدان خفته اصولگراها و آنها که کاندیدای هیچ جناحی نبودند ولی فی نفسه اصولگرا بودند، احساس کردند به رغم اینکه نسبت به آقای لاریجانی نقد هم دارند اما وظیفه شان این است که به کسی رای دهند که چهره مجلس، چهره اصلاح طلبی نباشد. چون چهره مجلس در ریاست آن است.
اینکه فضا بسته یا گشت ارشادی باشد به نظرم گاهی شعارهایی است که از یک طرف حرکت می کند برای کوبیدن طرف مقابل. در همین مجموعه ها هم افراد منطقی ای هستند که آشنا به همه موازین اند و قبول هم دارند ولی اینکه الان رای 50 درصدی را دارند و در توانشان رقابت با آقای دکتر روحانی هست را نمی توانیم بگوییم. ولی من فکر می کنم در هر شرایطی این امکان هست برای یک گزینه ای اگر یک چهره موجه سابقه مخدوشی نداشته باشد، بتوان روی او سرمایه گذاری کرد و اگر همه این گروه ها با هم همفکری و همراهی کنند، می تواند سبد رای اصولگرایی 80 تا 85 درصدی باشد، خیلی بیراه و بیجا نمی دانم.
*اما در لایه پایین هر دو نائب رئیس مجلس از کسانی بودند که به اصلاح طلبان نزدیک اند. درواقع یک فضای وسط و بینابینی است و هیچکس نمی تواند بگوید ما اکثریت هستیم.
ما دیگر در همین جریان انتخابات ریاست جمهوری هم 50 درصد را در نظر می گیریم. یعنی عملا 0.7 درصد آقای روحانی رای بیشتر داشت که قطعا از اصولگرایان هم به آقای روحانی رای دادند. اینطوری بود یعنی تقریبا می توان بینابین در نظر گرفت.
*با توجه به اینکه شرایط همینگونه است و در مجلس و ریاست جمهوری 92 هم همین شرایط را دیدیم، واقعا کاندیدای اصولگرایی داریم که مانند گفتمان آقای روحانی گفتمانش مبنی بر قانونگرایی و تلاش برای تحقق منشور حقوق شهروندی باشد، آقای روحانی وضعیت سیاست خارجی کشور را به یک جایی رساند و حداقل دیگر ذهن جامعه آنقدر درگیر مسئله هسته ای نیست و به مسائل دیگر می پردازند، دولت یازدهم از شبکه های اجتماعی و فضای مجازی حمایت می کند و زیاد موافق اقدامات سلبی نیست و فضا را برای گفتمان جناح ها باز می کند که هر جناحی گفتمان خودش را در سخنرانی و میتنیگ مجوزدار بیان کند. وزارت کشور دولت روحانی نگاه بازتری نسبت به این قضایا دارد یا در حوزه برگزاری کنسرتها. اگرچه اگر موضوعی نگاه کنیم، شاید بگوییم کنسرت دغدغه همه مردم نیست اما در مجموع که می بینیم این نتیجه حاصل می شود که چرا مردم به روحانی نباید رأی بدهند و در مقابل به نامزد اصولگرایان اقبال کنند که دقیقا نشان دادند برعکس روحانی می اندیشند؟
آقای روحانی هم زمانی که انتخاب شد، روحانی الان که نبود. درست است؟ شاید خیلی از سیاسیون شانس آقای روحانی را در آن مرحله زیر 30 درصد می دیدند. ولی چه شد که آقای روحانی در آن فضا رای آورد؟ یا در دوره های قبل هم همینطور. یعنی الان آقای روحانی را نگاه نکنید که به هر صورت یک چهره شناخته شده ای است و رئیس جمهور کشور است و تریبون در اختیار دارد و خیلی از مسائلی که مطرح کردید، توسط ایشان مطرح می شود. به هر صورت گاهی هم مردم به عملکردها نگاه می کنند. البته حقوق شهروندی خیلی خوب است و من موافقم ولی آیا این حقوق شهروندی دغدغه همه مردم است؟ معیشت، تولید، اشتغال دغدغه مردم است. تاثیر این رشد 7.4 درصدی که مطرح می شود در کجای جامعه باید ظاهر شود؟ باید آثارش را در اشتغال، معیشت و زندگی مردم ببینیم. مردم آنها را دنبال می کنند و اینکه یکسری مطالب را فقط به صرف اینکه برای روحیه دادن و امید بخشیدن به مردم عنوان کنیم یا خیر اطلاعات نادرستی از طریق مقامات ذیربط به صورت آماری داده شود؟ آیا مردم صرفا این مسئله را قبول می کنند؟ من فکر می کنم باید قدری واقع بینانه تر به این مسائل نگاه کنیم.
*آیا اصولگرایان گفتمان ایجابی هم دارند؟
همه اصولگرایان که در آن تفکر خاص نیستند. من هیچ موقع نگاهم این نبوده؛ در مجلس شاهد بودید که نه با تند این طرف و نه با تند آن طرف همراه بوده ام. در حقیقت مصداق عملکرد میانه یا اعتدال را در کل این 6 دوره نمایندگی ام داشته ام و به هر صورت معتقدم که همه این جریان هم آن تفکرات را قبول ندارد. یعنی اینکه فضا بسته یا گشت ارشادی باشد به نظرم گاهی شعارهایی است که از یک طرف حرکت می کند برای کوبیدن طرف مقابل. در همین مجموعه ها هم افراد منطقی ای هستند که آشنا به همه موازین اند و قبول هم دارند ولی اینکه الان رای 50 درصدی را دارند و در توانشان رقابت با آقای دکتر روحانی هست را نمی توانیم بگوییم. ولی من فکر می کنم در هر شرایطی این امکان هست برای یک گزینه ای اگر یک چهره موجه سابقه مخدوشی نداشته باشد، بتوان روی او سرمایه گذاری کرد و اگر همه این گروه ها با هم همفکری و همراهی کنند، می تواند سبد رای اصولگرایی 80 تا 85 درصدی باشد، خیلی بیراه و بیجا نمی دانم. تلاشم هم این است و آن 20 درصد یا کمتر و بیشتر از این 100 درصد را برای همان تندروهایی می گذاریم که حاضر نیستند با این حرکت کلی اصولگرایی همراهی کنند. ولی اگر آن 80 درصد هم بتواند تجمیع شود، خودش می تواند یک وزنی ایجاد کند.
*آقای جلیلی که با آقای قالیباف قطب بندی می کند، فردا حاضر است به نفع آقای قالیباف کنار برود یا برعکس؟
من الان نمی دانم. با ایشان در تماس نبودم که آیا نگاهش به وحدت و همگرایی و همسویی مثبت است یا منفی؟ اگر نگاهش به وحدت مثبت باشد باید آن چارچوبی که می تواند به وحدت منجر شود را بپذیرد و اگر به وحدت منجر شد، از درون آن وحدت، قالیباف هم درآمد، باید بپذیرد. اگر هم قبول نداشته باشد که دیگر معلوم است.
*اما قطب بندی هایی که انجام می دهد بعد از اعلام موجودیت جبهه مردمی انقلاب است. یعنی اگر واقعا می خواست پالس های مثبت بدهد دیگر حداقل این نقدهای جدی را به آقای قالیباف نباید وارد کند.
البته این طبیعی است که ما در این مرحله نمی توانیم ادعا کنیم که این حرکت همه جریان های اصولگرایی را می تواند در یک مسیر قرار دهد. اینکه من 20 درصد را استثناء کردم به خاطر همین است که بعضی از قسمت ها هنوز آن همراهی مثبت را از خودشان نشان نداده اند.
*ظاهرا پایداری هم جزو همان 20 درصد است چون گفته که می خواهد یک حرکت مستقل را دنبال کند.
از درون آنها واقعا بی اطلاعم. ولی شاید در درون آنها، افرادی باشند که نگاهشان به این حرکت مثبت باشد ولی نگاه کلی هنوز همانطور که اشاره کردید، نشان از همراهی ندارد ولی در درون آنها هم آدمهایی هستند که با حرکت هماهنگ و نه اینکه حول محور یک گروه ولی حرکت هماهنگ با یک مکانیسم درستی این نگاه را تائید می کنند. مثل ایثارگران که در بین آنها افرادی هستند که این حرکت را تائید می کنند. حرکت هماهنگ و وحدت بخش را ضروری می دانند. حالا برخی هم ممکن است نقدی داشته باشند که طبعا در هر گروهی هستند.
*آقای جلیلی سال 92 وقتی آمد، برخی می گفتند بازی اصولگرایان را بهم زد و برخی معتقدند اگر این دوره هم بیاید حتی باعث می شود که رای آقای روحانی بالاتر برود. شما چنین تحلیلی را قبول دارید؟
من با نگاه تنگ نظرانه همیشه مخالف بوده ام. به هر صورت باید با نگاه بازتری به مسائل داخلی و مسائل بین المللی نگاه کنیم و فضا را فضای مثبت و تلاشها را تلاشهای مثبتی در حوزه های داخلی و خارجی برای تامین حداکثری منافع ملی داشته باشیم. اگر بخواهیم این را به نحوی در قالب همان قطب بندی کذایی که می تواند آثار منفی در جامعه داشته باشد، تلقی کنیم، به نظرم مثبت نیست ولی من فکر نمی کنم به آن مرحله و حد چنین موضوعی برسد.
حاج قاسم سلیمانی بیانیه ای رسمی داد و نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری را نفی کرد و اینکه حتما ابا دارد چهره ای از نظام در دنیا به عنوان یک چهره نظامی مطرح شود. لذا بعید می دانم که اصلا به اینجا منتهی شود و در عین حال هستند کسان دیگری که این وظیفه را به دوش بگیرند و کار به آنجا نکشد که ایشان چنین احساس تکلیفی برای این حضور بکند
*آیا این تحلیل را قبول دارید که با ورود آقای جلیلی رای آقای روحانی بیشتر می شود؟
در اینکه حساسیت هایی برای افرادی حتی از اصولگرا هم وجود دارد، درست است.
*یعنی جلیلی با ورود خودش حتی برخی اصولگرایان را هم به سمت آقای روحانی می برد؟
اگر نهایتا بنا باشد گزینه دیگر قابل طرحی نباشد، ممکن است چنین کاری انجام بگیرد.
*سردار قاسم سلیمانی بیانیه ای داد که سرباز انقلاب است و هرجا که نظام صلاح بداند در همان حوزه خدمت می کند. اکنون حضور ایشان در بین مردم بیشتر شده است. از طرفی جبهه مردمی نیروهای انقلاب نیز اعلام کرد هر جا انقلابی رفتار کردیم مثل حوزه دفاع از مرزها و کیان کشور و برقراری امنیت در کشور موفق بوده ایم و باید همین را ملاک خودمان قرار دهیم. در واقع یکسری پالس های اینگونه داریم و در کنارش حضور پررنگ سردار سلیمانی بین مردم را بینیم. این احتمال کاندیداتوری آقای سردار سلیمانی و اینکه نامزد اصولگرایان، آقای سلیمانی است را مطرح می کند؟
من بعید می دانم. به هر صورت عملکرد سردار سلیمانی نشان داده که بر مبنای صداقت و تکلیف عمل می کند. همواره شخص تکلیف مدار و صادقی بوده است. وقتی بیانیه می دهد و رسما چنین چیزی را نفی می کند، اینکه مجددا بخواهد به چنین عرصه ای ورود پیدا کند، حداقل برای من سنگین است آنهم از شخصی مثل سردار سلیمانی.
*البته در آن بیانه نقد نکردند فقط عنوان کردند که هرجا نظام تعیین کند سرباز نظام است.
بله، سرباز نظام است و وظیفه ای دارد که باید آن وظیفه را انجام دهد. من فکر نمی کنم چنین چیزی صادق باشد. ایشان بیانیه ای رسمی داد و آن را نفی نمی کند و اینکه حتما ابا دارد چهره ای از نظام در دنیا به عنوان یک چهره نظامی مطرح شود. لذا بعید می دانم که اصلا به اینجا منتهی شود و در عین حال هستند کسان دیگری که این وظیفه را به دوش بگیرند و کار به آنجا نکشد که ایشان چنین احساس تکلیفی برای این حضور بکند. که اگر می خواست باشد، حداقل با آن محکمی و قرصی چنین نفی ای را بیان نمی کرد.
*سوال آخر هم در مورد آیت الله مصباح یزدی است که سال 84 سیاست ورزی خودشان را به صورت علنی انجام داد و از آقای احمدی نژاد حمایت کرد و خیلی ها پیروزی آقای احمدی نژاد و اینکه به مرحله دوم راه یافت و قطب مقابل آقای هاشمی شد را ناشی از حمایت آیت الله مصباح یزدی می دانند. البته بعدا آیت الله مصباح گفتند در حمایت از احمدی نژاد اشتباه کردند. سال 92 هم وقتی آقای جلیلی بدون هماهنگی با بزرگان و تشکلهای اصولگرا نام نویسی کرد، با وجودی که می دانست یک ائتلاف سه نفره ای وجود دارد ولی وارد میدان شد، آیت الله مصباح دوباره از او به عنوان کاندیدای اصلح موجود حمایت کرد و به نوعی برنامه و معادلات اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری بهم خورد حالا اگر بخواهید به آیت الله مصباح یزدی توصیه ای بکنید، در حوزه سیاست ورزی چه توصیه ای خواهید داشت؟
علمای عضو جامعه مدرسین جایگاه وظیفه ای دارند که براساس تشخیص شان معمولا عمل می کنند. آیت الله مصباح یزدی هم، هم عضو جامعه مدرسین و هم یک شخصیتی است که به هر صورت بنا به تکلیف در همه مراحل در صحنه ها حضور داشته اند. تا الان تماس هایی هم با ایشان اجمالا بوده ولی این که نگاه ایشان، نگاهی است که به سمت همگرایی نیروها و از این نگاه وحدت بخش حمایت می کند یا خیر، دنبال مصداق دیگری با معیارهای مورد نظر است، از آنجا که با ایشان بی ارتباط بوده ام الان نمی توانم قضاوتی بکنم.
*آیا خودتان به آیت الله مصباح یزدی توصیه می کنید با توجه به حساسیتی که اصولگرایان بیان می کنند ایشان وارد حوزه سیاست ورزی نشود؟
طبعا شرایط جریان اصولگرایی، الان شرایطی است که ایجاب می کند که همه اهل حل و عقد در این طیف و جریان اگر می خواهند به آینده سیاسی کشور امید داشته باشند، باید یک نگاه هماهنگ داشته باشند و جدا از حرکت جمعی، حرکتی نکنند و در عین حال، اگر می خواهند آن اشتباه یا حداقل چیزی که در دور گذشته برای جریان اصولگرایی انجام گرفت، تکرار نشود، به نظرم راه مناسبش همین وحدت است و رسیدن به کاندیدای واحد.
علی رغم اینکه آیت الله مصباح یک عالِم دینی است و نقش رهبری جبهه پایداری را نفی کرده ولی تاثیرات کلی نگاه ایشان در این مجموعه تاکنون مشهود بوده است.
*درواقع شما توصیه می کنید که سیاست ورزی جداگانه ای از سوی بزرگان اصولگرا دنبال نشود و همه همگرا باشند؟
من به علما توصیه نمی کنم. آنها وظیفه شان را تشخیص می دهند و بنا به وظیفه خودشان عمل می کنند. ولی برداشت من این است که همه آنها که درد انقلاب و دغدغه و نقدی بر مسائل جاری کشور دارند، می دانند باید به سمت وحدت برویم و اگر به سمت وحدت نرویم، همین وضعیت ادامه خواهد داشت. «من جرب المجرب حلت بهی ندامه» یا «لا ینلقن مومن من جهر المرتین» یعنی مومن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمی شود. لذا این اصول کلی ما را به سمت همدلی، همراهی و هماهنگی بین همه نیروها هدایت می کند. به عبارت بهتر به خاطر مسئله اساسی و مهم تر باید از اختلافات کوچک تر پرهیز کنیم.
*فارغ از این قضیه وقتی با پایداری ها صحبت می کنم، احساس این است که آنها حرف شنوی چندانی از آیت الله مصباح یزدی ندارند. شما هم اشاره کردید که یکسری رایزنی ها با آیت الله مصباح شده و در حال انجام است. آیا واقعا پایداری از آیت الله مصباح حرف شنوی دارد که اگر ایشان قبول کند، پایداری هم به طبع قبول کند؟
ایشان در جایی این نسبت که رهبری جبهه پایداری را دارد، نفی کرده بود ولی به عنوان یک مرجع دینی و فقهی که مورد قبول و احترام پایداری هست، نگاه ایشان حتما تاثیر دارد و برخی اعضای پایداری شاگردان ایشان هستند و به طبع سعی شان بر این است که نگاه ایشان را در مسائل کلی مدنظر قرار دهند.
*یعنی پایداری از آیت الله مصباح حرف شنوی دارد؟
من خلاف این را ندیدم علی رغم اینکه ایشان یک عالِم دینی است و نقش رهبری این مجموعه را نفی کرده ولی تاثیرات کلی نگاه ایشان در این مجموعه تاکنون مشهود بوده است.
منبع: خبرآنلاین
15