سند ۵۰۰ ساله که رازهای «کنت دراکولا» را فاش میکند
دو محقق در حوزۀ «شیمی تاریخی»، اوایل امسال در قصر ترانسیلوانیا مشغول بررسی سندی شدند که ممکن است اطلاعات تاهای از زندگی کنت ولاد دراکولا در اختیار مورخان بگذارد.
در شبی تاریک و طوفانی در ماه مه امسال، یعنی درست ۱۲۵ سال بعدازآنکه برام استوکر رمان «دراکولا» را منتشر کرد، دو نفر در اتاقی در ترانسیلوانیا به سندی دستیافتند که قدمتش به بیش از ۵۰۰ سال قبل برمیگشت.
این سند توسطِ شخصِ کنت ولاد دراکولا امضا شده بود! ولاد سوم یا ولاد دراکولا یکی از مشهورترین حاکمان تاریخ رومانی است که در قرن پانزدهم زندگی میکرد و نبردهای متعددی با امپراطوری عثمانی انجام داده بود. داستان شکنجههای عجیب و غریب او مثل به میخ کشیدن افراد، ولاد را به شخصیتی الهامبخش برای داستان معروف «دراکولا» تبدیل کرد. حالا اسناد تازهای دربارۀ ولاد به دست آمده که میتواند ما را با چهرۀ واقعی دراکولا آشناتر کند.
آن دو نفری که امسال در قصر تاریخی ترانسیلوانیا مشغول تحقیق بودند، گلب و سوئتلانا زیلبرشتین بودند؛ اما میپرسید مأموریتِ آنها چه بود؟ آنها میخواستند مواد ژنتیکیِ بهجا مانده روی نامهها از جمله عرق، اثر انگشت یا بزاقِ ولاد دراکولا را استخراج کنند.
این زوج که به «کاراگاهانِ پروتئینی» معروفند ـ البته خودشان ترجیح میدهند که به آنها «شیمیدانهای تاریخی» اطلاق شود ـ میخواستند به کمکِ اطلاعاتی که از این نامهها استخراج میکنند هم تصویری از ظاهر این جنگجوی قرون وسطایی، که به دلیلِ به میخکشیدنِ دشمنانش روی تیرهای چوبی به ولادِ میخکِشنده معروف شده بود را ترسیم کنند و هم وضعیتِ محیطیای که او در آن میزیست را کشف کنند.
گلب زیلبرشیتن میگوید: «خیلی اسرارآمیز بود که ما دقیقاً در همان روزی داشتیم مولکولهای دراکولا را استخراج میکردیم که برام استوکر رمانش را ۱۲۵ سال قبل منتشر کرده بود. ما این تاریخ را عمداً انتخاب نکردیم. آن شبی که مشغول استخراج مولکولهای دراکولا بودیم تا صبح باران بارید؛ سگها واقواق کردند و آسمان رعدوبرق زد. جو بسیار اسرارآمیزی حاکم بود. انگار کنت دراکولا آزادیاش از آرشیوِ رومانی را پربرکت یافته بود.»
البته این حسِ نمایشیِ نباید باعث شود که جنبۀ علمی کار او و سوئتلانا را نادیده بگیریم. او میگوید: «کار ما پیدا کردن ردپاهای بیوشیمیاییای است که از زمانِ ساختهشدن اشیاء تاریخی یا زمانی که این اشیاء توسطِ شخصیتهای تاریخی استفاده شدهاند، به جای ماندهاند.»
او توضیح میدهد: «وقتی بیومولکوهای تاریخی پیدا میشوند، ما آنها را آزمایش میکنیم. این آزمایش شاملِ شناساییِ ترکیبِ مولکولی و سنِ مولکولهای تاریخی است. کار عمده ما تعیین پروتئینها و متابولیتهاست.»
(نامهای با دستخط دراکولا)
او میافزاید: «این مولکولها از دیاِناِی ماندگاتر هستند و اطلاعات بیشتری درباره وضعیتِ محیطی، بهداشت و سلامتی، سبک زندگی و تغذیه شخصیت تاریخیای که مولکولهای تاریخی به او تعلق داشته، در اختیار ما میگذارند.»
زیلبرشتاینها در قزاقستان متولد شدند. آنها به همراه پروفسور پیر جورجو ریگِتی از دانشگاه پلیتکنیکِ میلان، تجزیهوتحلیلهای بیوشیمیایی را برای استخراج پروتئین از اشیاءِ لمسشده یا پوشیدهشده توسطِ افرادی که سالها قبل مردهاند، توسعه دادند. نخستین تجربه آنها روی دستنوشتههای اصلیِ «مرشد و مارگاریتا»، نوشته میخاییل بولگاکوف، نویسنده اهلِ شوروی، انجام شد.
گلب زیلبرشتاین میگوید: «ما ردپاهایی از مورفین و پروتئینهای آسیبهای کلیه روی صفحاتی از دستنوشته پیدا کردیم که اثبات میکند او زمانی این متن را نوشته که تحتِ تأثیر داروهایی بوده که برای تخفیفِ دردِ شدید کلیه استفاده میکرده است.»
«بعد از بولگاکوف به سراغ آنتون چخوف رفتیم. ما پیراهن او که در هنگام مرگ به تن داشت و آخرین نامهاش را آزمایش کردیم. چخوف از سل رنج میبرد و مواد زیادی را به عنوان مسکن استفاده میکرد، اما بر اثر سکته درگذشت. بعد از چخوف، ما شروع کردیم به تحقیقکردن درباره نامه جورج اورول به مسکو و ردپاهایی از سلی که او در اسپانیا به آن آلوده شده بود را پیدا کردیم.»
زیلبرشتاین میگوید این تجزیهوتحلیلها کلیاتی درباره سبک زندگی اشخاص و عوامل محیطیِ اطرافِ آنها و به واسطه هرآنچه که با آن سروکار داشتند، در اختیارشان قرار میدهد.
در موردِ ولاد دراکولا، چیزی که به دست آوردند یک نامه بود که دراکولا در چهارم اوت سال ۱۴۷۵ به مردم سیبیو، که در رومانی امروزی قرار دارد، نوشته بود و به آنها اطلاع داده بود که به زودی در شهر آنها مستقر خواهد شد.
زیلبرشتاین میگوید: «ما انتظار داریم به کمکِ تجزیهوتحلیلهایمان کلیاتی درباره چهره مولکولیِ ولاد دراکولا در زمانِ امضاء این نامهها پیدا کنیم. این کلیات شاملِ سلامتی، آنچه او خورده بوده و محیط او میشود.»
در کشور آنها دنبال پیشینه ۵۰۰سال قبل و پیدا شدن نامه مربوط به این تاریخ افتخار میکنند و در کشور ما لوح طلای ۲۵۰۰سال پیش را آب کردند و به شمش تبدیل کردند و فروختند.حالا اونها کجا و ما کجا؟