مسمومیت یک فرمانده لشکر بعد از خوردن گوشت فاسد وسط عملیات
نگاهی به گوشت وسط قابلمه انداختم و دیدم کمی سبز رنگ شده؛ به بچهها گفتم این گوشت خراب شده! اما کسی گوش نکرد. من و روحالله شاطری فقط نان خشک را خوردیم و بقیه دمار از روزگار قابلمه در آوردند.
محمدجواد بشری موحد از نیروهای لشکر ۱۷ میگوید: در عملیات خیبر نزدیک ۸_۷ روزی میشد که غذای ما نان خشک و بعضی اوقات کنسرو بود؛ بعد از این مدت یک قابلمه خوراک گوشت آوردند.
آنگونه که فارس روایت کرده، وی ادامه داده است؛ در عملیات آبی خاکی خیبر، غذا و تدارکات را اغلب با قایق برایمان میآوردند. از طرفی قایقها هم باید خارج از دید دشمن عبور میکردند. به همین دلیل نیروهای تدارکات یک فاصله چند کیلومتری را با حدود ۲ روز تأخیر میآمدند.
در آن ۸- ۷ روز اول به غیر نان خشک و بعضی اوقات هم کنسرو، چیز دیگری برای خوردن پیدا نمیشد.
پس از چند روز تدارکات، خوراک گوشتی را سر ظهر آورد و بین رزمندگان تقسیم کرد.
قابلمه بچههای تخریب هم از این خوراک بیبهره نماند. سفرهای با یک چفیه شد و قابلمه را گذاشتند وسط سفره؛ بچهها به شدت گرسنه بودند و نان بدست نشستند دور قابلمه.
من نگاهی به گوشت وسط قابلمه انداختم و دیدم کمی سبز رنگ شده؛ به بچهها گفتم این گوشت خراب شده! اما کسی گوش نکرد. من و روحالله شاطری فقط نان خشک را خوردیم و بقیه دمار از روزگار قابلمه در آوردند.
چند ساعتی گذشت؛ نزدیک غروب بود که دل درد شدید و استفراغ بچهها شروع شد. این بلا علاوه بر مصیبتهای جنگ، تا چند روز گریبانگیر رزمندگان لشکر و حتی شهید مهدی زین الدین به عنوان فرمانده لشکر شده بود.
خدا روح شماها را شاد کند شماها رفتید بقیه از خون شماها برای خودشان کاخ ساختند
حالا اگر جنگ بشه به والله اگر کسی بره نه بچه های ما برن بجنگن امثال صدیقی مثل سگ بخورن