زنان پیشرو قجری؛ اولین زنان ایرانی که برای تحصیل دختران تلاش کردند
مرور تاریخ ایران نشان میدهد که زندگی اجتماعی زنان همواره با عدالتیها همراه بوده است؛ اما دوران قاجار آغاز تلاشهای زنان برای بهترشدن وضعیت زندگیشان بوده است.
۲۵ نوامبر روز خشونت علیه زنان تا ۱۰ دسامبر را ۱۶ روز نارنجی میگویند و به همین مناسبت در این ایام صحبت از زنان، مسائل و مشکلاتشان بیشتر میشود. یکی از این بحثها تاریخ فعالیتهای اجتماعی زنان است و به همین مناسبت در اینجا ما قصد داریم زنان تأثیرگذار ایران در دوره قاجار را بررسی کنیم.
وقتی به زنان دوره قاجار فکر میکنید چه چیزی به ذهن شما میآید؟ زنانی بیسواد و اسیر در چنگال سنت و خرافات که تنها فعالیت آنها حضور در مراسم روضه است؛ اما این همه قصه نیست. دوران قاجار نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی زنان ایران است؛ زیرا در این دوره بانوانی ظهور کردند که آغازگر تحولات در وضعیت زندگی زنان شدند.
وضعیت اجتماعی زنان در دوره قاجار
جامعه قاجار جامعهای پدرسالار بود که مردان در راس امور بودند و به دنبال این بود که زنان نیز جهان را از دید مردانه نگاه کنند. زنان دوران قاجار عملاً حضوری در جامعه عصر خود نداشتند و تنها جایی که ممکن بود آنها را در یک فعالیت اجتماعی دید احتمالاً شرکت در مراسمات مذهبی و روضهخوانیها بود.
آنها حتی اجازه نداشتند در کنار شوهرانشان در خیابان قدم بزنند، چه برسد به آنکه بخواهند همسری دلخواه خویش انتخاب کنند. دختران در سن زیر ۱۳ سالگی ازدواج میکردند و تا پیش از مشروطه هیچ مدرسهای برای تحصیل دختران نبود. در واقع تحصیل و آموزش خواندن و نوشتن برای زنان عصر قاجار حتی عیب و ننگ محسوب میشد. مطالعات نشان میدهد تنها ۳ درصد از زنان باسواد بودند که آنها نیز درباری بودند. زنان روستایی و عشایر مطلقاً هیچ سوادی نداشتند و فقط وظیفه تأمین غذا و همکاری با مردان را به عهده داشتند.
زنان شهرنشین به دلیل کمبود تخصص و مهارت که ناشی ازعدم آموزش و سواد کافی در میان آنها بود، و همچنین بهخاطر نبود امکانات مناسب در شهر و وجود محدودیتهای فرهنگی شدید، عملاً نمیتوانستند به فعالیتهای زیادی در خارج از خانه بپردازند. این زنان معمولاً اجازهای برای کار در بیرون از منزل نداشتند، زیرا فضای اشتغال و کسب درآمد به طور کامل مردانه بود. برخی از زنان شهری جز خانهداری فعالیتهای دیگری نیز داشتند و در خانه درباریان و افراد پولدار بهعنوان دایه و پرستار بچه یا آشپز خدمت میکردند که گاهی بهعنوان یک کالا به آنها نگاه میشد.
در چنین فضای محدودی، اما بودند زنانی که در این عصر گوشهنشینی، تلاش کردند تا قدمی برای کشاندن زنان به فضای جامعه باز کنند.
فعالان حقوق زنان در دوره قاجار
دوران قاجار، زمان تلاقی مدرنیته و سنت در ایران بود برای همین کشور با حوادث و اتفاقات مختلفی دستوپنجه نرم میکرد. با ورود تجدد و مدرنیته به ایران نشانههایی از تغییرات در زندگی زنان مشاهده شد. همین نشانهها سبب شد تا برخی زنان قجری باتوجهبه جایگاه و موقعیت خود و همچنین آشنایی با این تحولات جدید، گامهایی به جلو بردارند و برای تغییر وضعیت زنان تلاش کنند.
فاطمه استرآبادی
بیبی فاطمه استرآبادی متولد ۱۲۷۴ هجری قمری از نویسندگان و فعالان حقوق زن دوره مشروطه بوده است. مادرش به دختران دربار درس دینی میداد و او نیز به دستور ناصرالدینشاه به کودکان درباری اضافه شد. در سنین نوجوانی با جوان قفقازی آشنا شد و برای جلب رضایت مادر به ازدواج از خانه فرار کرد و در نهایت در ۲۳ سالگی با او ازدواج کرد. استرآبادی بعد از آنکه همسرش فرماندار فارس شد در تهران ماند و با کمک دخترانش خانه خود را به مدرسه تبدیل کرد و نام آن را دوشیزگان گذاشت.
افتتاح مدرسه موجی از مخالفتها را در میان روحانیون و سیاسیون به همراه داشت تا جایی که مدرسه به مدت یکسال تعطیل شد. اما بعد از دوره استبداد صغیر توانست اجازه بازگشایی مدرسه را دریافت کند. در آن زمان که زنان اجازه برای درسخواندن نداشتند و فقط درباریان این فرصت را داشتند فاطمه استرآبادی با افتتاح اولین مدرسه توانست فرصت درسخواندن را برای گروهی از دختران معمولی جامعه فراهم نماید. او به عنوان یک روزنامهنگار در روزنامههای تمدن و حبلالمتین مشغول به نوشتن شد؛ اما رساله معایب الرجال را میتوان مهمترین اثرش دانست. او در این کتاب سنتهای ناپسند جامعه زمان خود درباره زنان را مورد انتقاد میدهد و از نبود آموزش و همچنین برابری برای زنان شکایت میکند.
بیبی خانم در کتاب معایب الرجال آورده است:
«نه هر مردی از هر زنی فزونتر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر. انواع و اقسام از خواص و عوام زن و مرد خوب و بد هر دو میباشند، صفات حمیده و رذیله از همه قسم مشاهده میشود. اگر باید تربیت بشوند باید همه را بنمایند؛ و تربیت هم موقوف به تمام قوانین تمدن و تدین ملیه و دولتیه و شرعیه و عرفیه کشوریه و لشکریه میباشد»
در واقع او با نوشتن معایب الرجال توانست شالوده فکری جدیدی در میان زنان به وجود بیاورد. گفته میشود بسیاری از قوانینی که در راستای حقوق زنان در قانون اساسی وجود دارند از ابداعات فاطمه استرآبادی بوده است. بیبی خانم در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی فوت میکند؛ اما دیدگاه مترقی او به نسلهای بعدی و فرزندانش منتقل میشود.
صدیقه دولت آبادی
«سپاس خدا را که بعد از ۲۰ سال باز فرصتی به دست آمد تا برای سومین بار زبان زنان سرلوحه اوراقی شده که خدمات را در سایه رشد بانوان انجام دهد» این بخشی از سرمقاله صدیقه دولت آبادی در روزنامه زبان زنان است. او متولد ۱۲۵۸ در اصفهان بود و تنها دختر خانواده دولت آبادی و زبان فارسی و عربی را نزد برادرش میرزا یحیی دولت آبادی صاحب کتاب یحیی آموخت. او در سال ۱۲۹۶ دبستانی به اسم مکتبخانه شرعیات برای دختران دایر و یک سال بعد انجمن خواتین اصفهان را راهاندازی کرد. انجمن خواتین یک انجمن غیرسیاسی بود که خیاطی و بافندگی را به دختران آموزش میداد. نخریدن پارچه خارجی و جلوگیری از ازدواج دختران کمتر از ۱۵ سال از مفاد اساسنامه آن بود.
صدیقه دولت آبادی در سال ۱۲۹۸ نشریه زبان زنان که اولین نشریهای بود که به دست یک زن نویسنده اداره میشد را راهاندازی کرد. دولت آبادی در مقاله «خواهران بیدار شویم» در سال ۱۲۹۸ مینویسد «بزرگترین درمانی که میتوانیم داشته باشیم همانا معارف و سواد است، سکوت و گوشهنشینی بس است؛ زیرا ما را به چاه نیستی انداخته است. باید از دولت بخواهیم در شهرها و روستاها مدارس دخترانه تأسیس کند» روزنامه زبان زنان بهخاطر مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ تعطیل شد.
دولت آبادی با تعطیلی روزنامه به تهران آمد و با همکاری زنان روشنفکر انجمن آزمایش بانوان را تأسیس کرد و همزمان انتشار زبان زنان را بهصورت ماهنامه از سر گرفت. او در سال ۱۳۰۲ راهی آلمان و فرانسه شد و در دانشگاه سوربن مشغول به تحصیل شد، در دهمین کنگره بینالمللی برای حق رأی زنان به نمایندگی از ایران شرکت کرد و در سال ۱۳۰۷ به ایران برگشت در وزارت معارف مشغول به کار شد. یکی از دفعاتی که صدیقه دولت آبادی برای فعالیتهایش دستگیر شده بود، رئیس کلانتری به او گفت خانم شما ۱۰۰ سال زود به دنیا آمدهاید.
او یکی از بنیانگذاران «کانون بانوان ایران» بود که در سال ۱۳۱۴ راهاندازی شد. در سال ۱۳۳۰ که دکتر «محمد مصدق» لایحهی انتخابات را بازبینی کرد، صدیقه دولتآبادی نامهای به او نوشت و از او خواست تا حق رأی زنان را در آن لایحه بیاورد.
دولت آبادی در سال ۱۳۴۰ در اثر بیماری درگذشت و به گفتهی برخی به خواستهی خود او پیکرش از کانون بانوان تشییع و در «زرگنده» دفن شد.
در حال حاضر و در این حاکمیت و با قوانین مجلس فعلی داریم در یک عقب گرد متحجرانه به سمت پیش از عصر مشروطه حرکت می کنیم!