اقتباس، تنها راه نجات مالی ادبیات و خروج سینما از بنبست است
محمدحسن شهسواری میگوید که تنها را نجات مالی ادبیات امروز ایران اقتباس است. اقتباس البته عاملی برای خروج سینمای ایران از بنبست کنونیاش هم به شمار میرود.
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که رمان یا داستانی را بخوانید و در ذهن آن را تصویر کنید. گاهی ممکن است بگویید: چه خوب میشد اگر کسی این را می ساخت! کاری که از این داستان ساخته میشود، یک اثر اقتباسی خواهد بود.
اما فیلمنامههای اقتباسی چه نوع آثاری هستند که در جشنوارهها به آنها جداگانه جایزه میدهند؟ آیا اصلا اقتباس کاری اخلاقی هست؟ تکلیف خلاقیت هنری یک هنرمند چه میشود؟ آیا اقتباس میتواند در فیلمنامه نویسی برای فیلم، سریال، انیمیشن و تئاتر تاثیرگذار باشد؟
محمدحسن شهسواری، نویسنده و فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون در گفتوگویی به برخی از این سوالات پاسخ داده که مشروح آن را میخوانید:
* با توجه به اینکه نمایش خانگی تا امروز به سراغ ساخت سریال بر اساس اقتباس نرفته است استفاده از رمانهای نویسندگان معاصر چقدر میتواند به غنای دراماتیک سریالها کمک کند؟
صرف اقتباس نمیتواند به یک سریال کمک کند. مسائل بسیار زیادی در این مورد وجود دارد اما دو شرط اساسی برای موفقیت در این کار به شدت لازم است؛ یکی اینکه پلات رمانی که از آن اقتباس میشود قوی و پرافت و خیز باشد. یعنی در تبدیلشدن ادبیات به سینما از آن کاسته نشود که این معمولاً در رمانهای ژانر اتفاق میافتد و در رمانهای ادبی کمتر این اتفاق میافتد. شرط دیگر هم فیلمنامهنویسی است که میخواهد اقتباس کند. در هالیوود معمولا دستمزد فیلمنامهنویسی که اقتباس کار میکند بیشتر است از فیلمنامهنویس اورژینال. یک اسکار جدا هم برای آن وجود دارد. این یعنی چی؟ یعنی این کار کاملا تخصصی است و هر فیلمنامهنویسی نمیتواند موفق از آن بیرون بیاید. پس صرف اقتباس، موفقیت یک فیلم یا سریال را تضمین نمیکند.
* اساسا نویسندگان رمان جسارت بیشتری در نوشتن و نقد مسائل اجتماعی و سیاسی دارند. اقتباس از آثار انتقادی چقدر میتواند در تصویر هم خودش را حفظ کند؟
من این را قبول ندارم. من هم بهصورت حرفهای فیلمنامهنویس هستم و هم رماننویس. نویسندگان ما، چه فیلمنامه نویسان و چه رمان نویسان از فرهیختهترین و حساسترین افراد جامعه خودشان هستند این که رمان انتقادیتر است یا سینما کاملاً به ممیزی ارتباط دارد. بیشک جذابیت در وررفتن و حرف زدن از لبههای ملتهب جامعه است که ممیزی دقیقا به همینها اجازه نمیدهد. وگرنه کدام فیلمنامهنویس است که نخواهد درباره فساد اداری، فساد مالی مسئولین، شبهههای دینی که وجود دارد، یعنی همه آن لبههای ملتهب جامعه ننویسد. بنابراین اگر ممیزی اجازه بدهد، هم فیلمنامه نویسان ما میتوانند خیلی انتقادی با جامعه برخورد کنند و هم رمان نویسان. درواقع این بیشتر به شخصیت آن نویسنده و هنرمند بستگی دارد تا به مدیومی که با آن کار میکند. یعنی اگر نویسنده اهل انتقاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی باشد چه فیلمنامهنویس باشد چه رماننویس این کار را انجام میدهد و اگر هم نباشد طبیعتاً انجام نمیدهد.
* اینکه نویسندگان ایرانی کمتر تمایل برای اقتباس از آثارشان دارند از چه چیزی نشات می گیرد؟ آیا درک مشترکی میان فیلمسازان و نویسندگان وجود ندارد؟
دو وجه دارد. یکی اینکه شاید تجربه خوبی از اقتباسها نداشتهاند یا پیشبینیشان این است در اقتباس ارزش کارشان را پایین میآیید. نکته بعدی برداشت اشتباه برخی داستان نویسان ما از اقتباس است. مهمترین نکتهای که در یک اقتباس ادبی باید صورت بگیرد اقتباس از پلات اثر است نه ساختار آن. یعنی باید ساختار رمان یا نمایشنامه را کنار گذاشت و پلات آن را برداشت و با ساختار سینما دوباره آن را مصور کرد. در حالی که برخی داستاننویسان ما فکر میکنند که سینما باید عین بهعین رمانشان را اقتباس کند. یعنی نهتنها پلاتشان را اقتباس کند بلکه ساختارشان را هم اقتباس کند.
* آیا اساسا هر نویسنده خوبی می تواند فیلمنامه نویس خوبی هم باشد یا بهتر است نویسندگان به دانش کارگردان و فیلمنامه نویس اعتماد کنند؟
خیر، اتفاقاً رماننویسهای ادبی خیلی خوب احتمال کمتری دارد فیلمنامهنویس خوبی باشند. برای اینکه همان طور که گفتم این دو ساختار متفاوتی دارند. ویژگیهای ساختار رمان زبان، پاراگرافبندی، کمشمکش درونی و... است. ایجاد ریتم و تمپو در بسیاری جاها با هم متفاوت است. مثلا در سینما عموما دیالوگ تمپو را پایین اما در رمان دیالوگ تمپو را بالا میبرد. در سینما وجوه ساختار دکوپاژ، میزانسن و بعد مونتاژ است. بیشتر روایت در سینما بر دوش تصویر است. برای همین نمادها و نشانهها خیلی در سینما اهمیت دارند. البته اگر رماننویس یک ژانر نویس خوب باشد بهاحتمالزیاد میتواند یا اگر تلاش کند میتواند فیلمنامهنویس خوبی هم بشود اما واقعاً لزومی هم ندارد که یک رماننویس خوب حتماً یک فیلمنامهنویس خوبی هم باشد. از آن سو همان طور که عرض کردم فیلمنامهنویس اقتباسی هم باید تخصص این کار را داشته باشد.
*اینکه یک موج جدیدی در استفاده از رمانهای ایرانی برای اقتباس ایجاد شده است چقدر به رونق بازار کتاب کمک می کند؟
بدون هیچ تعارفی تنها راه نجات مالی ادبیات ما اقتباس است. برای اینکه مردم ما رمان ایرانی نمیخوانند، گردش مالی برای رماننویسها افتضاح است. پولی هم که در اقتباس به ناشران و نویسندگان ما تزریق شود میتواند حیات دوبارهای به رماننویسی فارسی دهد وگرنه روزبهروز وضع رماننویسی فارسی از لحاظ مالی بدتر میشود. از آن سو اقتباس ادبی میتواند به لحاظ عمق و تنوع، ناجی سینما و سریالسازی ما باشد. خلاصه این که با اقتباس ادبی، سینما و ادبیات ما میتوانند همدیگر را از بنبست کنونی خارج کنند.
* آیا مشکلات حقوقی بر سر راه نویسندگان برای عقد قرارداد با تهیه کنندگان است؟ ساز و کاری که بتوان با توجه به آن همکاری های میان نویسندگان و سینماگران را بیشتر کرد از نظر شما چیست؟
فکر میکنم اشتباهی از طرف شما صورت گرفته است. برای اینکه همه حقوق یک رمان متعلق به ناشر است بنابراین وقتی یک تهیهکننده یا کارگردان یا فیلمنامهنویس یا یکی از عوامل سینما، میخواهد یک رمان را اقتباس کند اصلاً به نویسنده نیازی ندارد که با او وارد گفتوگو شود. اگر هم وارد گفتوگو شود بیشتر به لحاظ اخلاقی است وگرنه از لحاظ حقوقی باید با ناشر روبهرو شود. ناشران هم آنقدر حرفهای هستند یا باید باشند که بتوانند با تهیهکنندگان به یک توافق اصولی در زمینه اقتباس برسند. به نظرم هر چه زودتر بخش حقوقی انجمن داستاننویسان به نویسندگان و بخش حقوقی اتحادیه ناشران به ناشران در مورد اقتباس باید به اعضایشان مشاوره دهند. حتی بهتر است با همکاری هم قراردادهای تیپ تهیه کنند.
* سینمای ایران پیش از انقلاب خیلی بیشتر از آثار اقتباس استفاده میکرد. چرا با توجه به بالا رفتن حجم انتشار کتابهای داستان و رمان در بعد از انقلاب سیر نزولی درباره اقتباس را شاهد هستیم؟
دلایل زیادی میتواند داشته باشد اما مهمترین دلیلش این است که کارگردانان و فیلمنامه نویسان ما بعد از انقلاب اعتمادبهنفسشان خیلی پایین آمده و احساس ضعف زیادی میکنند. فکر میکنند اگر از یک اثر ادبی اقتباس کنند دیگر کسی آنها را جدی نمیگیرد. درحالیکه قبل از انقلاب کارگردانان ما خیلی اعتمادبهنفس داشتند، آدمهای بزرگ و قدری مانند مهرجویی و تقوایی و کیمیایی و بسیاری دیگر اقتباس ادبی میکردند و اصلاً کسی گمان نمیکرد ارزش هنرشان پایین آمده.
* آیا رمان های ایرانی و نوع نوشتار آنها باعث میشود از فضای تصویری دور باشند؟ فکر نمیکنید نویسندگان در نوشتن رمان خیلی به فضای تصویری اشراف ندارند؟
نویسندگان ما بعد از فرمالیست دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد که تحت تأثیر گلشیری و براهنی بودند، بهشدت به سمت فضاهای ذهنی، بازیهای روایی یا زبانی رفتند. اصلاً الآن قضاوت نمیکنم که این رویکرد به لحاظ ادبی موفق بود یا شکست خورد اما قطعاً اتفاقی که میافتد این است که کمتر میشود از اثر فرمالیستی اقتباس کرد. در غرب هم به همین صورت است و بیشتر اقتباسها از رمانهای ژانر صورت میگیرد. یا رمانهایی که وجوه ژانری قوی دارند. ولی چون بعد از انقلاب ژانرنویسی از طرف روشنفکران و نویسندگان تحقیر شد به برهوت اقتباس دچار شدیم. در چند سال اخیر هم که میبینید میل به اقتباس بیشتر شده برای این است که میل به ژانرنویسی بیشتر شده.
* اخیرا از رمان بیست زخم کاری محمود حسینی زاد مجموعهای ساخته شده. درباره این مجموعه به لحاظ فرمی و محتوایی ارزیابیتان چیست و آیا ملاکهای لازم را برای تبدیل به یک اثر اقتباسی سینمایی دارد؟
جناب حسینی زاد استاد بنده هستند. ایشان نویسنده بسیار خوبی در این زمینه هستند. علت اصلیاش هم شاید پیشینه قوی ایشان در نمایشنامهنویسی باشد. ایشان ادبیات دراماتیک را خیلی خوب میشناسند، شخصیت ادبی مستقلی دارند و تحت تأثیر فرمالیستی که بیان کردم نیستند. در رمانشان هم یک فضای تریلر دارند که به لایههای زیرین فساد مالی جامعه میپردازد. اگر از این کار اقتباس نمیشد جای تعجب داشت. امیدوارم اقتباس خوبی صورت گیرد که هم موجب غنای سریال سازی ما شود و هم به وجه مالی ادبیات ما کمکی شده باشد.
منبع: مهر
72