جشنواره فیلم ساندنس بزرگترین جشنوارۀ فیلمهای مستقل در آمریکاست که هر سال در ماه ژانویه توسط بنیاد ساندنس برگزار میشود و فیلمهای مستقلی از آمریکا و سایر کشورهای دنیا را به نمایش میگذارد و جوایزی را در بخشهای مختلف اعطا میکند.
این روزها جشنوارۀ ساندنس سال ۲۰۲۲ در حال برگزاری است و اولین خبرها از فیلمهای جشنواره در حال انتشار هستند. در اینجا فهرستی از دوازده فیلم مهم و دیدنی جشنوارۀ امسال را بر طبق نظر منتقدان نشریۀ «یواسای تودی» ملاحظه خواهیم کرد.
۱. تازه (Fresh)
این فیلم که میمی کیو (Mimi Cave) آن را کارگردانی کرده است، اثری در ژانر وحشت است که حال و هوایی شبیه به فیلمهای «روانی آمریکایی» و «هانیبال» دارد. نوآ (با بازی دیزی ادگار جونز) که از ارتباط داشتن با آدمها از طریق اپلیکیشنهای موبایلی خسته شده، در یک خوار و بار فروشی با دکتر گیاهخواری به اسم استیو (سباستین استن) آشنا میشود. آنها ارتباطشان را رفته رفته بیشتر میکنند، اما ناگهان چرخش هولناکی در این رابطه اتفاق میافتد.
معلوم میشود که استیو مشغول کار و بار ترسناک و چندشآوری است که برای یک مشتری ثروتمند با ذائقۀ عجیب و غریب انجام میدهد. در نتیجه، آن چیزی که در ابتدا یک رابطۀ عاشقانه است، تبدیل به تلاشی برای زنده ماندن میشود.
۲. وقتی نجات دادن جهان را تمام میکنی (When You Finish Saving The World)
این اولین فیلم بلند جسی آیزنبرگ (Jesse Eisenberg) است؛ یک درام کمدی خانوادگی دربارۀ مادر و پسری که هر دو به طرز غیر قابل تحملی خودپسند هستند. زیگی برای دنبال کنندههایش در فضای مجازی ترانههای محلی سطحی میخواند و مادرش اِوِلین هم مدیر یک پناهگاه زنان بیخانمان است؛ اما هیچکدامشان در اداره کردن مشغولیتی که دارند خیلی موفق نیستند. هر کدام از آنها سعی میکنند از طریق ارتباط با یک نفر دیگر خودشان را ارتقا بدهند؛ اِوِلین سرپرستی یک دختر نوجوان را در پناهگاه به عهده میگیرد و زیگی با دختری که فعال سیاسی است آشنا میشود. این مسیری است که منجر به شکلگیری درک و فهم تازه و همهجانبهای در زندگی آنها میشود.
۳. با هیچ اهریمنی حرف نزن (Speak No Evil)
این فیلم را کریستین تفدراپ (Christian Tafdrup) کارگردانی کرده است؛ فیلمی فوقالعاده، مهیج و خوشساخت در ژانر وحشت که بیننده را هم افسرده میکند و هم میترساند. داستان فیلم به این صورت است که یک خانوادۀ دانمارکی در زمان تعطیلاتشان در توسکانی ایتالیا با یک خانوادۀ آلمانی دوست میشوند.
چند ماه بعد آلمانیها خانوادۀ دانمارکی را به شهر خودشان دعوت میکنند. مهمانها کم کم احساس میکنند که یک جای کار میلنگد، اما به جای اینکه به حرف غریزهشان گوش بدهند و فرار کنند، آنجا میمانند. یک سوم آخر فیلم جایی است که واقعیت خودش را نشان میدهد و همه چیز به طرز غیر قابل باوری خشن میشود.
۴. روحت را نجات بده (Save Your Soul)
این فیلم یک مستند-کمدی به کارگردانی آدما ابو (Adamma Ebo) است که داستان یک زوج مسیحی زهدفروش و ریاکار را روایت میکند (مستند-کمدی واقعا مستند نیست بلکه فقط شبیه به مستند ساخته میشود و جنبۀ طنز دارد). لی چایلدز مجری برنامههای مذهبی است، اما وقتی خبر رسوایی اخلاقیاش همه جا پخش میشود طرفدارانش از او دل میکنند و به کلیسای رقیب میروند. اما لی و همسر وفادارش برای اینکه دوباره وجهۀ خودشان را بازسازی کنند چند فیلمساز را استخدام میکنند تا از مراسم شام عید پاک آنها فیلم تهیه کنند. اما این مراسم با کلی دردسر رو به رو میشود.
۵. ۸۹۲
این درام گروگانگیری بر پایۀ داستانی واقعی ساخته شده و دربارۀ سرباز از جنگ برگشتهای به اسم برایان است که همسر و دخترش او را ترک کردهاند. او وارد بانکی در آتلانتا میشود و با گرفتن گروگان تهدید میکند که اگر پول از کارافتادگیش را ندهند آنجا را منفجر میکند. اما آن چیزی که واقعا برای او مهم است پول نیست بلکه بیشتر قصدش این است که داستان خودش را بازگو کند.
در این فیلم مایکل ویلیامز بازی درخشانی در نقش پلیس مذاکرهکنندهای دارد که با برایان گفتگو میکند. این فیلم که ابی داماریس کربن (Abi Damaris Corbin) آن را کارگردانی کرده، تلنگری است که اهمیت مراقبت از کسانی را که به کشورشان خدمت کردهاند یادآوری میکند.
۶. دوگانه (Dual)
این فیلم کمدیِ تاریکِ علمیتخیلی که رایلی استرن (Riley Stearns) آن را کارگردانی کرده، جهان را در آیندهای دور به تصویر کشیده؛ زمانی که آدمهای مریض میتوانند یک نسخه از خودشان را تولید کنند تا بعد از مرگ آنها به زندگی ادامه دهد. سارا زنی است که بعد از تشخیص بیماری کشندهاش تصمیم گرفته این کار را انجام بدهد. حالا او دارد به نسخۀ ژنتیکی خودش یاد میدهد که چطور جای او را بگیرد. اما وقتی زمان مرگ سارا نزدیک میشود ماجرا تغییر میکند. سارا و نسخۀ بدلش وارد دوئلی برای زنده ماندن میشوند. این فیلم به نحو طنزآمیز و مفرحی به مسئلۀ بحران هویت و تلاش برای زندگی پرداخته است.
۷. لوسی و دسی (Lucy and Desi)
دقیقا بلافاصله بعد از فیلم «ریکاردو بودن» که آرون سورکین دربارۀ زندگی لوسی بل و دسی آرناز ساخته است، حالا امی پوهلر (Amy Poehler) به سراغ زندگی این زوج مشهور رفته و در قالب فیلمی مستند به زندگی آنها از کودکی تا زمان رسیدن به شهرت پرداخته است. بهترین بخشهای مستند پوهلر آن زوایا و جزئیات پنهانی است که از زندگی این دو چهرۀ تلویزیونی به ما نشان میدهد.
۸. رستاخیز (Resurrection)
ربکا هال بعد از بازی در فیلم ترسناک و روانشناختی «خانۀ شب» دوباره درخشش و قدرت بازیگری خود را در یک فیلم روانشناختی دیگر به نمایش گذاشته است. هال در فیلم «رستاخیز» که اندرو سمانز (Andrew Semans) آن را کارگردانی کرده، نقش مارگارت را بازی میکند؛ تاجر باهوشی که دختری دبیرستانی دارد و بیش از حد نگران و مراقب دخترش است.
وقتی سر و کلۀ مردی که بیست سال پیش در زندگی مارگارت بوده دوباره پیدا میشود، او دچار اضطراب و عذاب میشود. دلیل این اضطراب را در اواسط فیلم و در جریان یک مونولوگ هشت دقیقهای میفهمیم. پایان فیلم به صورتی است که احتمالا تماشاچیان را به دو دستۀ مخالف و موافق تقسیم خواهد کرد.
۹. بعد از یانگ (After Yang)
کالین فارل در این درام علمیتخیلی و عاطفی نقش یک صاحب چایخانه به اسم جیک را بازی میکند. او یک ربات ساخته که به عنوان همراهی همیشگی از دخترخواندۀ چینیاش یانگ محافظت کند. جیک بعد از اینکه میفهمد یانگ همۀ تجربیاتش را در حافظۀ ربات ضبط کرده، نگاهی به آن حافظه میاندازد و متوجه حضور زنی ناشناس و مرموز میشود. این فیلم فضایی دلپذیر و شاد دارد و در عین حال با نگاهی عمیق به سراغ فهم معنای انسان بودن رفته است.
۱۰. باید راجع به کازبی حرف بزنیم (We Need to Talk About Cosby)
این مستند چهارساعته که کامائو بل (Kamau Bell) آن را کارگردانی کرده، جستجویی وسیع و مفصل دربارۀ زندگی بحثبرانگیز بیل کازبی است. کازبی بازیگر و کمدینی است که در سالهای اخیر به چندین مورد تجاوز جنسی متهم شد و بسیاری او را یک «هیولا» نامیدند. بل در این فیلم با کمدینهای همکار کازبی، کارشناسان و اتهامزنندگان مصاحبه میکند و به این ترتیب تصویری از کل زندگی کاری و شخصی او را به بیننده ارائه میکند. اهمیت کازبی برای جامعۀ سیاهان، ارتباط او با گرایشهای کمونیستی و چگونگی تبدیل شدن کازبی به سمبل تجاوز، موضوعاتی است که در فیلم به آنها پرداخته شده. اهمیت این فیلم بخصوص در نگاه هنرمندانۀ بل است و طرح این پرسش که آیا میتوان هنر را از هنرمند جدا کرد؟
۱۱. اضطراری (Emergency)
کری ویلیامز (Carey Williams) در این کمدی دبیرستانی خوشساخت به سراغ مضمون آشنای «یک شب دیوانهوار» رفته و در عین حال نگاه عمیق و تازهای به مسائل نژادپرستی و پیشداوری را به آن اضافه کرده است. دو دوست سیاهپوست به نامهای کانله و شان دو دانشجوی سال آخری هستند که برای گذراندن یک مهمانی شبانۀ فوقالعاده آماده میشوند.
در همین حال آنها متوجه حضور یک دختر بیهوش سفیدپوست در خانهشان میشوند. از آنجایی که ممکن است اطلاع دادن به دیگران در این مورد سوءظنها را متوجه خودشان کند، آنها تصمیم میگیرند خودشان به دختر کمک کنند. این تصمیم به اتفاقات خندهدار و مهیجی منجر میشود.
۱۲. استاد (Master)
پنج سال بعد از اینکه فیلم درخشان «برو بیرون» (Get out) جشنواره ساندنس را منفجر کرد، حالا ماریاما دیالو با فیلمی خیرهکننده در ژانر ترسناک و روانشناختی به همان قلمروهای تاریک پا گذاشته. داستان فیلم در یک کالج تیزهوشان در ماساچوست میگذرد. کالج در نزدیک محلی ساخته شده که در قرن هفدهم یک جادوگر را در آنجا دار زدهاند (جالب است که بدانیم اعدام جادوگران واقعا در قرن هفدهم در ماساچوست اتفاق افتاده است).
گیل (با بازی رجینا هال) سرپرست جدید دانشجویان است و آنها به او «استاد» میگویند. او در محوطۀ کالج تصاویر و اشباحی عجیب و ترسناک میبیند. این همزمان است با ورود یک دانشجوی سیاهپوست سال اولی به اسم جازمین که در یکی از اتاقهای بدنام خوابگاه ساکن شده. این فیلم از ژانر وحشت استفادهای ظریف و فوقالعاده کرده است تا نژادپرستی در محیطهای آموزشی را به تصویر بکشد.