کودکان ثروتمند را بشناسید
اسماعیل آذری نژاد مروج کتابخوانی، اعتقاد دارد «کودک»ی ثروتمند است که معلم یا پدر و مادر قصهگویی داشته باشد.
اسماعیل آذرینژاد، طلبهای است زاده خوزستان که در استان کهگیلویه و بویراحمد زندگی میکند. او با علاقه و تلاش شخصی خود، قصه، قصهخوانی و قصهگویی را به روستاهای دوردست برده است.
آذرینژاد درباره جایگاه قصه در زندگی امروز میگوید: «به نظرم این روزها جای قصه در زندگیها بسیار کمرنگ شده است و بچهها و خانوادهها آنطور که باید درگیر این موضوع نیستند. متاسفانه در مدارس خبری از قصه نیست و کمتر میبینیم مربی یا معلم قصهگو داشته باشند. در خانوادهها نیز به همین شکل است، البته که باز هم به نسبت مدرسه، اوضاع در خانه بهتر است.»
این مدرسِ مراکز آموزشی و حوزههای علمیه، در واکنش به این پرسش که «با توجه به کم شدن دورهمیها و قصهگویی بهواسطه حضور رسانههای جمعی و فضای مجازی، ارتباط بچهها با قصه را چگونه ارزیابی میکند»، پاسخ میدهد: «اجازه دهید پاسخم را با یک آمار توضیح دهم. تنها در ماه گذشته بچههای ما در روستاهای کهگیلویه و بویراحمد، ۷هزار جلد کتاب خواندهاند و این نشان میدهد کتاب میتواند رقیبی جدی برای فضای مجازی و تلویزیون باشد.
کتاب جذابیت و لذت خاص خودش را دارد. به نظرم کودکی ثروتمند است که معلم یا پدر و مادر قصهگویی داشته باشد. یعنی اگر در کنار کودکان کسی باشد که کتاب را به دست آنها برساند و آنها با قصه آشنا شوند، قطعا به دنبال آن خواهند رفت.
در واقع کتاب و قصه خواندن مثل این میماند که کسی گرسنه است و برایش غذای لذیذی بیاورند اما او نخورد. مگر میشود؟ اگر نخورد قطعا بیمار است. وقتی شما کتاب مناسب به فرزندتان ارائه کنید و یا قصه مناسب و جذاب برایش بخوانید شک نداشته باشید که او به این امر علاقهمند میشود و به دنبالش میرود.»
او ادامه میدهد: «در همین استان کهگیلویه و بویراحمد، با بیش از ۲۷۰هزار نفر جمعیت، تنها یک واحد سیار کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وجود دارد و جالب است بدانید که ما امسال بیش از ۵۰هزار جلد کتاب کانون را به دست بچههای استان رساندیم، اما این کافی نیست. در چنین شرایطی چطور میتوان انتظار داشت که نسل نوجوان و جوان ما اهل قصه و خواندن کتاب باشد.
اگر افراد به کتاب و سفیر یار مهربانی دسترسی داشته باشند که این فضا را برای آنها مهیا کند، قطعا میتوان با فضاهای مجازی و این شکاف ایجاد شده مقابله کرد و شک نکنید که در این میان قصه سرافراز بیرون میآید.»
آذرینژاد درباره نحوه تعاملش با کودکان در قصهگویی و خوانش کتاب توضیح میدهد: «ما متخصص کتاب کودک هستیم و میدانیم که بچهها از کدام کتابها و کدام قصهها بیشتر استقبال میکنند. ضمن این که با همدیگر قصه میخوانیم و درباره آن گفتوگو میکنیم واینگونه نیست که صرفا کتاب به آنها امانت دهیم و رهایشان کنیم. ما ذوق و شوق آنها را پس از خوانش میبینیم.
از سوی دیگر تجربه به من ثابت کرده است که چند عامل موجب جذب بچهها به قصه و قصهگویی میشود. اول معرفی و انتخاب کتاب خوب است. دوم معلم و مربی که بتواند با بچهها ارتباط برقرار کند و در نهایت این که آن مربی بتواند با محبت و صمیمت و خلاقیت، انس با کتاب را برای بچهها ایجاد کند.»
تقدیر شده بیست و یکمین جشنواره بینالمللی قصهگویی، درباره قصههای قدیمی و تفاوت آنها با قصههای امروزی میگوید: «امروز نسبت به گذشته دسترسی به کتاب بسیار بیشتر است و کتابهای ایرانی و خارجی بسیارخوبی در بازار داریم. اینگونه نیست که بگوییم در گذشته قصهها و داستانها بهتر بود و امروز کمتر است. مهم این است که این قصه و داستان به دست بچهها نمیرسد و باید برای آن فکری کرد. قصه دنیای بچهها را بزرگتر و تخیلشان را بیشتر میکند.
از سوی دیگر کتاب، کلمه و واژه به شما میدهد و شما را با افراد، شخصیتها و اندیشههای بیشتر آشنا میکند. بنابراین میتوان گفت شما با قصه و رمان شادتر و مانوستر هستید و وقتی این ویژگیهای مثبت را در نظر بگیریم، قطعا حالمان خوبتر است. کتاب خوب، رشد لازم را به بچهها میدهد و نباید به فکر این بود که در گذشته چه داستانهایی بوده و امروز چه داستانهایی، مهم این است که با انتخاب درست، این آثار را به نسل جوان منتقل کنیم.»
او درباره اهمیت برگزاری جشنواره قصهگویی میگوید: «جشنواره قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فرصت بسیار خوبی است که در سطح کشور برگزار میشود و فکر میکنم باید از دل شهرهای بزرگ بیرون آمده و به روستاها و مناطق دورافتاده برود. امسال هم در یک حرکت خوب، از تهران به یزد رفته است که به نظرم در دورههای بعد باید گسترش بیشتری یابد.»
آذرینژاد در اینباره ادامه میدهد: «قصهگویی زمانی ارزش و اعتبار پیدا میکند که بتواند به لایههای زیرین جامعه و مناطق دوردست برود و در آنجا بچهها و افراد را درگیر کند. اما اگر فقط در شهرهای بزرگ برگزار شود، به نظرم رسالت خود را به درستی انجام نداده است.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باید بیشتر به مناطق دوردست، روستاها و مدارس سر بزند و بچههای سراسر ایران را درگیر کند تا بفهمند که چنین جشنوارهای وجود دارد. به طور مثال استان کهگیلویه و بویراحمد ۱هزار و ۸۰۰ روستا دارد که باید زیر پوشش قصهگویی قرار بگیرند.»
این مربی قصهگو در پایان میگوید: «یک خواهش از مسئولان و حاکمیت دارم و آن این است که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بیش از این بها بدهند چرا که در مظلومیت به سر میبرد. کانون این امکان را دارد که مراکز بیشتری داشته باشد و واحدهای سیارش افزایش یابد، به این دلیل که نقش بسیار مهمی در رشد و شادی فرزندان ما دارد. متاسفانه آموزش و پرورش به دلیل نبود نظام آموزش خوب و مناسب در مدارس شادی را از بچهها گرفته است، اما درمراکز کانون پرورش فکری به واسطه رشد خلاقیت و مانوس بودن با قصه و شادی اینگونه نیست و میتواند بیش از اینها در شادی فرزندان نقش داشته و اثرگذار باشد.»
بیستوچهارمین جشنواره بینالمللی «قصهگویی» کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، از ۲۵ تا ۲۹ دی ۱۴۰۱ در شهر یزد برگزار خواهد شد.
البته پدر با پدر فرق دارد و قصه با قصه نیز متفاوت است. اگر پدرش آخوند باشد و قصه تجاوز و قتل عام مسلمانان علیه دگراندیشان و کافران و سایر آموزش ها و قصه های دینی که با معیارهای حقوق بشری در تضاد است برای بچه اش تعریف کند، صد در صد بچه که بزرگ شود با توسل به زور و عوام فریبی و ریا مثل پدرش ثروتمند می شود.
ربط به ریشه دارد والسلام
این بی سواد لیاقتش بازی با بچه هاست چیزی که بچگی هاش یاد گرفته میخواهد به بچه دهاتی ها یاددهد