۱۰ سکانس بازجویی برتر و پرتنش تاریخ سینما؛ از Marathon Man تا Reservoir Dogs
در صحنه هایی از بازجویی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد به شکلی موثر و واقع گرایانه از تکنیک های بازجویی واقعی استفاده شده است، این فهرست، ژانرها، بازیگران و کارگردانان مختلف را با یک هدف مشترک پوشش خواهد داد که همانا رسیدن به عمق بازجویی است.
صحنه های این لیست پر از تعلیق هستند و گاهی اوقات ممکن است کمی خشن شوند. اگر صادق باشیم باید بگوییم که این صحنه ها می توانند با شکنجه هم مرز باشند، و اغلب اوقات، مناسب تماشا برای کسانی نیستند که دل نازکی دارند. به طور معمول، شخصیت هایی که این بازجویی ها را انجام می دهند، در تلاش برای کشف یک حقیقت تاریک هستند. هدف از بازجویی این است که ابتدا بر مظنون مسلط شده و سپس اطلاعات لازم را به دست آورد؛ گاهی به هر وسیله ای که لازم باشد.
در هنگام به دست آوردن قدرت ذهنی بالاتر، تاکتیک های مختلفی برای بکارگیری وجود دارد و پس از بازی کردن این کارت ها، استراتژی های بیشتری برای پیروزی در مرحله نهایی به کار گرفته می شود. این صحنه ها شامل تکنیک های بازجویی متعدد و به خوبی بررسی شده ای هستند که مظنونان را به تسلیم وا می دارند. در صحنه هایی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد به شکلی موثر و واقع گرایانه از تکنیک های بازجویی واقعی استفاده شده است. این فهرست، ژانرها، بازیگران و کارگردانان مختلف را با یک هدف مشترک پوشش خواهد داد که همانا رسیدن به عمق بازجویی است. این شما و این ۱۰ فیلمی که بهترین سکانس های بازجویی تاریخ سینما را در خود دارند.
۱۰- Marathon Man
سکانس بازجویی این فیلم در مورد یک دانشجوی فارغ التحصیل شده به نام “بیب لوی” است، در حالی که توسط یک جنایتکار جنگی نازی به نام کریستین سزل برای پیدا کردن مجموعه ای از الماس های دزدیده شده از داخل یک صندوق امانات تحت فشار قرار گرفته است. گنج فوق العاده باارزشی که زمانی به برادر مقتول جنایتکار جنگی داستان تعلق داشت، فرضیه جالبی را به وجود آورده است. و همه بازیگرانی که در این تربلر بازی کرده اند، بازی های بی نقص و تحسین برانگیزی از خود ارائه داده اند..
از داستین هافمن در نقش بیب تا لارنس اولیویه در نقش سزل، همه در Marathon Man (۱۹۷۶) جذابیت متقابل ملموسی دارند. اگرچه صحنه بازجویی به طور کلی به یاد ماندنی ترین بخش فیلم و بهترین نقش آفرینی کارنامه هنری الیویه هم نیست اما با این حال، همچنان یک سکانس نمادین و ماندگار به شمار می آید، جایی که بیب در رابطه با حادثه پرسروصدای دایتان مورد استنطاق قرار می گیرد. نتیجه این سکانس، یک فیلم سازی حقیقتاً خوش ساخت و استادانه است.
۹- Blade Runner
این اثر کلاسیک سینمای علمی – تخیلی به کارگردانی ریدلی اسکات، در واقع براساس رمانی به نام آیا اندرویدی ها در رویای گوسفند برقی هستند؟ (Do Androids Dream of Electric Sheep? ) نوشته فیلیپ کی. دیک ساخته شده که در سال ۱۹۶۸ نوشته شد. در این فیلم هریسون فورد در نقش ریک دکارد ایفای نقش می کند و همه چیز با صحنه ای که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم، آغاز می شود- شخصی به نام لئون در این نسخه آینده نگرانه و پادآرمانشهری از لس آنجلس (که در واقع در سال ۲۰۱۹ روایت می شود)، دست به بازجویی از دکارد می زند.
و بازجویی در عمل توسط یک محصول تخیلی فناوری به نام ماشین Voight – Kampff انجام می شود، آزمایشی که توسط بلید رانرهای مشهور مورد استفاده قرار می گیرد تا مشخص شود که آیا مظنون مورد نظر یک فرد اصلاح ژنتیکی شده به نام رپلیکنت است یا خیر. این سکانس جلوه ویژه ای از دنیای داستان به مخاطب منتقل می کند و شما را به درون دنیای بلید رانر (۱۹۸۲) می کشاند.
۸- Brazil
در این فیلم علمی تخیلی ساخته تری گیلیام، فیلمساز انگلیسی، شخصیتی به نام سم لوری (با بازی جاناتان پرایس) به عنوان کارمند دولت در سطوح نسبتا پایین کار می کند. اما او در دنیایی پادآرمانشهری زندگی می کند که بر دستگاه های با عملکرد ضعیف متکی است. و در شرایطی که لوری بیشتر در یک آپارتمان کوچک و محقر زندگی می کند، بیشتر از زندگی اش ناراضی می شود. اما در شرایطی که در یک توطئه کاملاً دیوانه وار در فیلم Brazil (۱۹۸۵) گرفتار می شود، سم در نهایت خود را بسته شده به صندلی بازجویی می یابد.
این صحنه در نیروگاه زغال سنگ کرایدون بی در لندن فیلمبرداری شده که شاید زیباترین مکان بازجویی این فهرست باشد. یک فضای نمادین و استوانه ای شکل از یک اتاق، به عنوان محل این صحنه تقریباً شکنجه گونه عمل می کرد و اگرچه محل فیلمبرداری این صحنه تنها چند ماه پس از تولید فیلم از بین رفت، اما این مکان همیشه در قاب های فیلم برزیل باقی خواهد ماند.
۷- Casino Royale
مدس میکلسن، بازیگر دانمارکی، به خاطر تلاش هایش به عنوان لو چیفر، شخصیت منفی اصلی این فیلم که از بهترین فیلم های فرانچایز جیمز باند بود مورد تحسین قرار گرفت. البته او در این فیلم در مقابل نقش جیمز باند با بازی دنیل کریگ قرار می گیرد و این دو شخصیت برجسته در صحنه بازجویی مورد بحث ما قرار دارند.
این سکانس به نوعی کم تر بازجویی و بیشتر سکانسی از شکنجه مستقیم است، اما هدفی از آن وجود دارد. لو چیفر در تلاش است تا اطلاعاتی را از باند استخراج کند – شماره حساب بانکی که مبلغ جایزه یک بازی پوکر را در خود دارد. با این حال، به عنوان گواهی بر عزم و اراده او، باند از افشای هر گونه جزئیاتی که لو چیفر به دنبال آن است، خودداری می کند. این سکانس حقیقتاً پرتنش و پرتعلیق است، درست به اندازه فیلم کازینو رویال (۲۰۰۶) در کلیت آن. اما این فیلم بدون شک ارزش تماشا بعد از نزدیک به دو دهه که از ساختش می گذرد را دارد.
۶- Basic Instinct
به کارگردانی پل ویرهوفن – که احتمالاً باید به ساخت داستان های علمی – تخیلی مانند Robocop (1987) و Total Recall (1997) ادامه می داد- فیلم Basic Instinct (1992) در واقع به عنوان یک تریلر اروتیک طبقه بندی می شود. ماجرا از این قرار است که یک کارآگاه پلیس (با بازی مایکل داگلاس) در حال تحقیق درباره قتل هولناک و غیرمعمول یک ستاره راک مشهور و خوش نام است. و به طرز عجیبی، او در طول مسیر تحقیقات با مظنون اصلی پرونده رابطه ای رمانتیک برقرار می کند: کاترین ترامل با بازی شارون استون.
و او ستاره صحن ای ایت که می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم، که به دلیل حجم قابل توجه بحث برانگیزی اش ارزش پرداختن سریع به آن را دارد.البته زیرژانر فیلم احتمالاً به خودی خود تنش و تعلیث به همراه دارد، اما این سکانس به طور خاص توجه طرفداران و اهالی رسانه را به خود جلب کرد. اگر با محتوای این فیلم آشنا نیستید، با اغماض به آن نزدیک شوید، اما غریزه اصلی قطعاً ارزش تماشا کردن را دارد. و یک چیز مسلم است: شارون استون تمام وجود خود را در غریزه اصلی، به ویژه در این صحنه بازجویی بسیار بحث برانگیز، به کار می گیرد.
۵- Reservoir Dogs
چیزی که صحنه بازجویی در فیلم Reservoir Dogs (1992) را برجسته می سازد این است که شخصیت آقاب بلوند با بازی مایکل مدسن هرگز واقعا علاقه ای به پرسیدن سوال یا کسب اطلاعات ندارد. البته، پیدا کردن اینکه چه کسی گروه سارقان او را به پلیس لو داده است، می توانست مفید واقع شود. اما حتی اگر افسر نش (با بازی کرک بالتز) خیلی زود هویت خائن را فاش می کرد، باز هم آقای بلوند او را شکنجه می کرد.
و در نهایت این رفتار سادیستی او در این سکانس است که این صحنه را در این لیست قرار می دهد. یک روان پریش واقعی لازم است که این قدر آرام با ترانه گروه Steeler’s Wheel برقصد و گوش مرد دیگری را قطع کند. و اگر آقای نارنجی (خائن و پلیس مخفی که تیم راث نقشش بازی می کند) بیدار نمی شد و به او شلیک نمی کرد، خب – آقای بلوند احتمالاً خیلی بدتر نیز افسر نش را شکنجه کرده بود. و چیزی که این صحنه بازجویی را دلخراش تر می کند این است که در عمل، این همه تلاش برای هیچ بود. هیچ اطلاعاتی به دست نیامد و همه طرف های درگیر در پروژه سگ های انباری (۱۹۹۲) در نهایت کشته شدند.
۴- L.A. Confidential
در یک صحنه واحد، شخصیت گای پیرس در این فیلم با نام “شاتگان اد” به دو اتاق بازجویی می رود و دو مظنون مختلف را در یک پرونده قتل چندگانه که در یک کافی شاپ به نام جغد شب رخ داده، مورد بازجویی قرار می دهد. او مظنونین خود را با کاریزمای مطلق و جملات و تکنیک های دقیق بازجویی مورد حمله قرار می دهد و در نهایت آن ها را به زانو در می آورد تا پاسخ سوالات خود را بدست آرورد، اتفاقی که در صحنه بازجویی در فیلم محرمانه لس آنجلس (۱۹۹۷) روایت می شود.
متهم ردیف اول، بسیار سرسخت و بدبین است و با زیرکی و طنازی از پاسخ دادن طفره می رود اما همچنان اطلاعات مورد نیاز شاتگان اد را لو می دهد. مظنون دوم از نظر عاطفی مشکل دارد و آشکارا در اتاق بازجویی گریه می کند، در حالی که شلوار و صندلی خود را نیز کثیف می کند. این سکانس اگر چه برای مظنون داستان ناخوشایند است اما یک بن مایه جذاب از طنازی را در یک کارگردانی استادانه از کارگردان، کرتیس هانسون، در کنار بازی تحسین برانگیز پیرس، به اجرا می گذارد.
۳- Memories of Murder
فیلم تریلر جنایی Memories of Murder (2003) به نویسندگی و کارگردانی “بونگ جون هو”، داستان سه کارآگاه را دنبال می کند که در تلاش برای حل اولین سری از قتل های زنجیره ای تایید شده در کره جنوبی هستند. و در اوایل فیلم، این کارآگاهان اولین مظنون خود را پیدا می کنند: یک مرد جوان و معلول ذهنی به نام باک کوانگ هو. معلوم می شود که او قاتل نیست، اما این مانع از آن نمی شود که کارآگاهان دست به بازجویی های پرتنش و خشن از او نزنند.
زیبایی این صحنه خاص تنها به اجرای کمدی در والاترین شکل آن خلاصه نمی شود، بلکه با فیلمبرداری بی نقص و زیرکانه در کنار تکنیک های ماهرانه بلاک کردن نیز همراه است. شخصیت ها با دقت در کادر مربوط به خود قرار می گیرند، انگار که آنجا نیستند تا تنها فضا را اشغال کنند. و همانطور که دوربین به آرامی در اطراف اتاق در این صحنه در دست حرکت می کند، شما می دانید که هر شخصیت در کجا ایستاده است، حرکات منحصر به فرد آن ها را متوجه می شوید، و تعاملات و ارتباطات بین هر کدام از ضخصیت ها و ارتباطات آن ها را درک می کنید.
۲- The Dark Knight
بدون شک در میان محبوب ترین سکانس های بازجویی در کل این لیست، سکانس بازجویی شخصیت بتمن با بازی کریستین بیل از جوکر با بازی هیث لجر همراه با کتک زدن او، یکی از نمادین ترین و ماندگارترین صحنه های دهه ساخت فیلم، و شاید قرن بیست و یکم و شاید تمام دوران باشد. بسیار خوب، شاید کمی زیاده روی کردیم، اما دلیلی وجود دارد که این سکانس تا به این اندازه مورد احترام است.
کریستوفر نولان فیلمنامه این فیلم را به همراه برادرش کریستوفر و دیوید اس.گویر نوشت. و این سه با هم آنقدر شخصیت ها، تصاویر و دیالوگ های نمادین خلق کرده اند که برای همیشه در تاریخ سینما ماندگار خواهند بود. اینجا با صحنه بازجویی در شوالیه تاریکی (۲۰۰۸)، تنش فزاینده بین بتمن و جوکر به اوج خود می رسد و به صحنه ای از کشش متقابل فوق العاده بین این دو، با دیالوگ های پشت سر هم ختم می شود. و اگرچه بتمن در نهایت اطلاعاتی که به دنبالش بود را به دست می آورد، اما این اطلاعات با هزینه های سنگین بدست می آید.
۱- Inglourious Basterds
اگر همه چیز در بازجویی ها در مورد به دست آوردن اطلاعات از طرف مقابل باشد، آنگاه سرهنگ اس. اس. هانس لاندا از شخصیت های ماندگار فیلم Inglourious Basterds (2009) می تواند به راحتی پادشاه این عرصه باشد.در واقع در فیلم جنگی بامزه کوئنتین تارانتینو، سکانس های متعددی وجود دارد که هانس لاندا (با بازی کریستوف والتز برنده جایزه اسکار) در حال بازجویی از یکی از دشمنانش است.
اما پس از انتخاب تنها یک سکانس، شکی نیست که صحنه آغازین فیلم حرامزاده های بی شرف یکی از نمادین ترین سکانس های حرفه فیلمسازی تارانتینو است و باید در میان تمام صحنه های بازجویی در تاریخ سینما نیز برجسته باشد، چه برسد به آینده آن. این یک صحنه بازجویی معمولی نیست و تفاوت خاص و ترسناکی با دیگر بازجویی های این فهرست دارد. اما در نهایت اگر چه خشونتی نسبت به بازجویی شونده دیده نمی شود، به دلیل تنش دیوانه کننده اش (که با استفاده فوق العاده از تکنیک های داستان سرایی خلق می شود) و سرعت روایت بی نقص اش، قطعاً شایسته رتبه اول این فهرست است.