گلایه تند یک فیلمساز جوان: سیاستهای سازمان سینمایی افرادی مثل من را به افسردگی و مهاجرت سوق میدهند
شخصا ده سال پیش چنین آیندهای را برای خودم متصور نبودم و بخشی از این ناکامی را مرهون سیاستهای سازمان سینمایی میدانم که افرادی مثل من را به مهاجرت، افسردگی، تغییر شغل و حتی خودکشی سوق میدهند.
پویا نبی، نویسنده و فیلمساز جوان که سابقه فعالیت در حوزه نقد سینما و مطبوعات را نیز دارد در مورد وضعیت این روزهای سینمای ایران گفت: به ظن من سینمای ایران از سه ضلع در منگنه قرار گرفته است که باید فکر و تحلیلی حساب شده برای برون رفت از این ابر بحرانها اندیشیده شود، نخست آنکه به دلیل شرایط تورمی حاکم بر کشور، تولید یک فیلم سینمایی به حداقل دوازده میلیارد تومان رسیده است، این در حالی است که آن فیلم باید در اکران بیش از سه برابر فروش داشته باشد تا سرمایه اولیه خود را بازگرداند، دوم محدودیتهایی است که برای فیلمهای غیرکمدی در حوزه درام اجتماعی رخ داده و تقریبا تولید این دست از آثار را که نماینده سینمای متفکر و بینالمللی ما بودند را در یک سال اخیر به صفر رسانده است و در ضلع سوم استقبالی است که از آثار شبه کمدی میشود و همین عامل باعث میشود سینمای ایران از تنوع ژانرها خالی شود و در یک قالب تک ساحتی گرفتار شود. اینها را به اضافه شرایط زیست جامعه کنید، متوجه میشوید سینمای ایران در یک میزانسن بسیار پیچیده قرار گرفته است به طوری که نمونه مشابه آن را کمتر در تاریخ مشاهده میکنید.
وی در مورد وضعیت فیلمسازان جوان در این موقعیت اظهار داشت: در یک کلام میتوانم بگویم وضعیت حرفهای و البته مالی افتضاح است! بسیاری از مجاری تنفسی برای ساخت یک فیلم سینمایی جمع و جور هم بسته شده است، خیلی از همکاران بنده دست به تغییر شغل زدند و یک سرخوردگی عمیق بین فیلمسازان جوان شکل گرفته است که هیچ آیندهای را برای خود متصور نیستند. در همین ماه های اخیر شاهد صحبت های تعدادی از این فیلمسازان بودیم که چگونه روزگار را سپری میکنند.
نبی در مورد شرایط فیلمسازی خودش و مسیری که در پیش گرفته تاکید کرد: خیلی صریح از فیلمسازی بلند تقریبا نا امید شدم و روزی نیست که خودم را شماتت نکنم که اساسا چرا به این حرفه آمدم؟ من تمام مراحل ورود به فیلمسازی حرفهای را پله پله و آهسته طی کردم و حدود سیزده سال سابقه حرفهای در این حوزه دارم، چهار فیلم کوتاه تمام حرفهای تهیه و کارگردانی کردم که در بیش از شصت جشنواره معتبر بین المللی و داخلی حضور داشتند، درس این کار را خواندم، سابقه سالها روزنامه نگاری دارم، سابقه فعالیتهای صنفی دارم، سابقه دستیاری در چند فیلم بلند سینمایی دارم، سابقه نگارش فیلمنامه سینمایی برای دیگران و همینطور تدریس این رشته را دارم. با این حال واقعا چرا باید به مرحلهای برسم که روزی صد بار به خودم بگویم عجب اشتباهی کردم که وارد این حرفه شدم؟! من هم از این دولت و هم دولت قبلی مجوز کارگردانی فیلم اول را با امتیازات بسیار بالا دریافت کردم و همین الان چند فیلمنامه بسیار خوب و البته ارزان دارم که عاشقانه دوست دارم آنها را بسازم، اما شرایط برای امثال من یک فاجعه تمام عیار است.
این کارگردان جوان در پایان درباره مدیریت فرهنگی حاکم بر سینمای ایران گفت: چند هفته قبل مصاحبهای را از جناب آقای محمد خزاعی دیدم که مدعی بودند شرایط را برای فیلمسازان جوانی که در این سینما آب دیده شدهاند فراهم کردند و دیگر خبری از فیلمساز/ سرمایه گذار، شاخ های اینستاگرامی و غیره نیست و قرار است بنیاد سینمایی فارابی از فیلمسازانی که تایید صلاحیت شدند حمایت کند، روی سخن من با جناب آقای خزاعی، ایل بیگی، زین العابدین و آذرپندار هست که مدیران ارشد سازمان سینمایی هستند، امثال من که درس این کار را خواندند، دستیاری کردند، فیلمهای کوتاه موفقی ساختند، سالها سابقه کار در این سینما را دارند و بهترین لحظات زندگی خود را به پای این سینما گذاشتند دقیقا باید چه کار کنند که فقط یک فیلم بسازند؟ چون اهل حاشیه و جنجال نیستیم باید از این سینما حذف بشویم؟
نبی ادامه داد: من در سال 1390 زمانی که آقای خزاعی دبیر جشنواره فجر بودند، بولتن روزانه همان جشنواره را منتشر کردم. به نظرم باید یک تصمیم جدی در مورد امثال من گرفته شود، اگر واقعا نمیخواهند ما کار کنیم صراحتا اعلام کنند. من از این دوستان سوال دارم چرا باید افرادی مثل مصطفی احمدی، احسان بیگلری، علی ملاقلی پور، حمیدرضا قربانی، محمد حمزهای و آناهید آباد که سالها در این سینما زحمت کشیدن کار نکنند و در مقابل یک سری بیهنر و بیشناسنامه کار کنند؟ در سالهای اخیر فیلمسازی را دیدیم که دو فیلم با سرمایه بنیاد سینمایی فارابی ساخته که حتی یک روز هم اکران عمومی نشده و همین فیلمساز الان در حال پیش تولید فیلم سومش است! شخصا ده سال پیش چنین آیندهای را برای خودم متصور نبودم و بخشی از این ناکامی را مرهون سیاستهای سازمان سینمایی میدانم که افرادی مثل من را به مهاجرت، افسردگی، تغییر شغل و حتی خودکشی سوق میدهند.
افکار تو هم همینطور.
فیلم های تو هم همینطور.
یاد گرفته آید فیلم های مایوس کننده و پوچگرا، در هوای ابری بسازید، آبروی ایرانی ها را برده اید، همه دنیا فکر می کنند مردم ایران در چادر زندگی می کنند و سوار شتر می شوند.
یک چیزی هم طلبکارید.