وقتی آرمان و ایدهآل تلویزیون میشود «خندوانه»!
منتقد سینما و تلویزیون، گفت: این روزها فیلمهای کرهای تکراری همچنان جزو پربینندههای تلویزیونند این اتفاق خوبی برای تلویزیون نیست. چرا که معتقدم تلویزیون برای رفع تکلیف قدم برمیدارد و دچار روزمَرگی شده است.
فیلمهای سینمایی و مجموعههای سریالی خارجی چه آمریکایی، اروپایی و چه کرهای و ترکیهای روی آنتن شبکههای سیما میروند و برخی از این آثار همچون «افسانهدونگیی» یا «فرار از زندان» جزو پربینندههای تلویزیون محسوب میشوند. سیدمحمد حسینی منتقد سینما و تلویزیون واکنش جالب توجهی به پربینندهبودن این نوع آثار داشت که این طور گفت: من فکر میکنم این روزها که امثال «افسانه دونگیی» جزو پربینندههای تلویزیون هستند به رویکرد این روزهای تلویزیون که رفع تکلیفی است و به روزمَرگی جای روزمرِگی افتاده، برمیگردد. چرا که هیچ پیوندی میان رسانهملی با دغدغههای مردم ایجاد نمیشود. به گونهای که ناراحتکننده است بگویم مردم از روی احساس ضرورت دیگر تلویزیون روشن نمیکنند تا سریالهای جدید را ببینند. این اتفاق خطرناکی است؛ چون تلویزیون سررشته دغدغههای مردم و توجه به مردم را گم کرده است. و به جای توجه به این مهم، هزینههایی انجام میدهد که به درد مردم نمیخورد. مردم هم دردهایی دارند که تلویزیون از آنها بیخبر است.
چرا دغدغههای مردمی دغدغههای تلویزیونی نیست؟
وی افزود: روزگار تلویزیون مرا یاد توصیه حضرت علی(ع) به مالکاشتر میاندازد که فرمودند: ای مالک! میان خودت و مردم فاصله نینداز. اینگونه است که میگویم رسانهملی خرجهایی میکند که برای مردم کاربرد آنچنانی ندارد. یعنی در واقع مردم دردهایی دارند که صداوسیما از آنها خبر ندارد. من فکر میکنم اگر بناست مشکل اقتصادی سرزمین ما حل بشود، اگر بناست آن روح با هم بودن دهه ۶۰ را یک بار دیگر مردم ما تجربه کنند. نبض چنین حرکتی در صداوسیما میزند؛ یعنی صداوسیما یک چنین حرکتی را میتواند در جامعه ما ایجاد کند و دغدغهشان نیست. دنبال مچگیریهای سیاسی و خرده حسابهای شخصی آدمهای قدرتمند در این مملکت است. در حالیکه این وسط مردم هستند وجهالمخامصه این طرفین درگیریها قرار میگیرند.
تذکرهنویسی از دریچه سریالسازی
حسینی با اشاره به اینکه سریالها میتواند تذکرهنویسی انجام دهند، گفت: من فکر میکنم تلویزیون به عنوان نماینده مردم، اصلیترین مولفهای که باید ترویج کند دو چیز است؛ اول، روح وحدت را باید ایجاد کند، صرفاً در دو آهنگ سالار عقیلی خلاصه نمیشود و داستانهایی از جنس و تبار سیمرغ عطار نیاز دارد. مردم باید با هم باشند و این با هم بودن گرما را به خانوادهها برگرداند. مهمترین کاری که صداوسیما میتواند انجام دهد همین صمیمیت و محبتی است که میتواند برای مردم بسترسازی کند. دومین کاری که رسانهملی از دریچه سریالهایش میتواند انجام دهد نوعی تذکرهنویسی از جنس کاری که عطار انجام داده است همچون تذکره الاولیاء. یعنی ذکر فعل، انفعالات و تصمیمات آدمهای بزرگ و حکایت آدمهای پیروز نه روایت آدمهای شکست خورده که در سریالها موضوع اصلی است.
رسانهملی ما مملوء از روایتهای شکست و بدبختی شده است
وی با بیان اینکه امروز سریالهای تلویزیون حس پیروزی و موفقیت را به مخاطب انتقال نمیدهد، تأکید کرد: همه سریالهایی که در سالهای اخیر دیدم یکسری آدم بیچاره که از زندگی مستأصل هستند و هیچ وجهی برای عمومی شدن ندارند. این سکته ناقصی است که در سینمای ما وجود دارد و کامل آن را تلویزیون مرتکب میشود. معتقدم تلویزیون به بازآفرینی دوباره مجد و عظمت روح، القای روح با هم بودن، ایرانی بودن، مسلمان بودن و شیعه بودن حرکت کند. یک چنین چیزی مطمئناً از دل پرداختهای نمایشی دوره قاجار درنمیآید. اگر مسئولیتی در تلویزیون داشته باشم از درب ورودی هرکس طرح سریال، داستانی درباره قاجار و پهلوی دارد از آنها میخواهم دست نگه دارند و بگذارند آنتن چند وقتی به صفویه و پیروزی امام قلیخان بپردازد. چرا آنقدر بایستی روایتهای رسانهملی ما مملوء از شکست و بدبختی باشد. مردم امروز به روایتهای فتح و پیروزی نیاز دارند. آنچه که در حوزه سریالهای تاریخی اتفاق میافتد انگار همه تاریخ ایران در نکبت شکست پهلوی و قاجار خلاصه شده است.
واقعاً الان موقع ساخت و پخش «بانوی عمارت» نبود
این منتقد سینما و تلویزیون، گفت: واقعاً الان موقع ساخت و پخش «بانوی عمارت» نبود. واقعاً پرداختی از قاجار در تلویزیون میبینم حالم بد میشود. تاریخ ما فقط قاجار است. چرا آنقدر تلویزیون قجریزده و یا قاجاری است؟ چرا حافظه تلویزیون از ۲۰۰ سال به آن طرفتر نمیتواند به خاطر بیاورد. ما چطور به حماسه پرتغالیها از بندر گندروم(بندرعباس) نمیپردازیم. ماجرایی که پرتغالیها ۱۰۰ سال اطراق کرده و چطوری پیروز شدند. به خاطر بیاورد تمدن عجیبی مثل بناهای باشکوه اصفهان ، شکل بدهیم. یک آدمی مثل شیخ بهایی چرا نباید موضوع ما باشد؟ وقتی به این موضوع در رسانهملی میپردازیم آنقدر پرداختها ضعیف هستند که سریال درجه سه میشود.
یک بار مدیران تلویزیون ما "ژان شاردن" را مرور کنند
حسینی اضافه کرد: من معقدم آنجه باید اتفاق بیفتد همان کاری است که دهه ۶۰ "کیهان رهگذر" با اثر فوق العاده "بوعلی سینا" انجام داد. آن نوع پرداخت و مضمون، بایستی مشق امروز تلویزیون ما باشد. بوعلی سینا برای یک سریال و یک پرداخت نبود بلکه میتوانست از آن ۱۰ سریال بسازد. اگر این چنین مضامینی در آمریکا بود تا حالا ۱۰۰ اثر از آن ساخته بودند. مگر از زندگی آبراهام لینکلن، آثار متعددی نساختند؟ یا در جشنواره اسکار دو فیلم با موضوع چرچیل همزمان ساخته میشود. به نظرمن برگردیم یک بار دیگر برای مدیران تلویزیونمان تکلیف کنیم سیاحتنامه "ژان شاردن" فرانسوی یک بار مرور کنند، تا متوجه شوند ایرانیها که راجع به آن حرف میزنند در دورهای که اروپاییها حمام رفتن را بلد نبودند در ایران بالاترین مراتب علمی را شاهد بودیم.در همین سیاحتنامه این نقدها را مطرح میکند و اشاره دارد که چه شکوه علمی ایرانیان داشتند. اوجب واجبات است و از دل اینها موضوع بیرون میآید. واقعاً آمریکا که هیچ تاریخی ندارد نباید اجازه پیدا کند درباره تمدن و فرهنگ ما تحلیلی انجام دهد.
چون قافیه تنگ آمد شاعر به جفنگ آید
وی با گلایه از برخی اتفاقات تلویزیون چه در عرصه استفاده از سلبریتیها و برنامههای بیمحتوا، اشاره کرد: وقتی فضای بدون قصه حاکم میشود یاد این عبارت میافتم؛ چون قافیه تنگ آمد شاعر به جفنگ آید. آرمان و ایدهآل ما میشود «خندوانه»! که البته بچههای خندوانه کار را درست پیش میبرند ولی واقعیت ماجرا این است که بهترینهای تلویزیون باید برنامههای با محتواتر و جامعتری باشند. تلویزیونی که مولفههای قدرتمندی چون داود میرباقری، احمدرضا درویش و امثال شهریار بحرانی را دارد که هرکدام از این کاربلدها در اختیار تلویزیونهای دیگر خاورمیانه بود بدون شلیک یک گلوله، منطقه را تسخیر کرده بودند.
چرا صداوسیما آثار قابل احترامش را تکرار نمیکند؟
حسینی در پایان افزود: واقعاً بعد از «مریم مقدس» چرا تلویزیون نباید از امثال شهریار بحرانی دعوت میکرد و یا اثری را مطاله میکرد. یا بعد از «مختارنامه» چرا باید این همه سال داود میرباقری بیکار باشد. این سوء مدیریتها یا کمکاریها باعث شده که آثار کرهای حتی در بازپخش هم گوی سبقت را از محتواهای وطنی بگیرند. کارهای کرهای که همه کلیشه و تکرار مضامین هستند و از قصههای خسته و ضعیفی برخوردارند. واقعاً تلویزیون میتواند امثال «مختارنامه»، «یوسف پیامبر» و آثار قابل احترامی از این دست را دوباره تکرار کند و ما ببینیم آثار کیفی خودمان پربیننده باشند. در این مسیر نیازی به تقلید و اصطلاحاً ادای ماهواره را درآوردن نیست. مزیتهای ما با رفتارهای افسارگسیخته ماهواره هیچ سنخیتی ندارد.
منبع: تسنیم
1981
چون در آن زمان تلویزیون چیز دیگری پخش نمیکند تمام شبکه ها تعطیل است بناچار مردم خندوانه می بیینند.