امام منتظَر، خود منتظِر است/ تفاوت مهدویت شخصیه و مهدویت نوعیه
مهدویت شخصیه که شیعه به آن اعتقاد دارد به این معنی است که مهدی لقب است برای یک فرد خاص که به دنیا آمده است و الان در زمان غیبت به سر می برد. در مقابل، اهل سنت قائل به مهدویت نوعیه هستند.
متن زیر جلسه چهل و هشتم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.
در دوره غیبت کبری مسئلهای مطرح است و آن مسئله امروز ماست. موضوع مهدویت شخصیه یا مهدویت نوعیه است.
این بحث از کجا شروع شده است؟ یکی از القاب مشهور امام عصر، مهدی است. یکی از معانی ای که در مورد مهدی در لغت و در روایت نسبت به ساحت مقدس امام، بیان شده به معنای اسم مفعول وارد شده که به معنی هدایت شده و راه یافته است.
امام صادق بر این مبنا میفرمایند «فَاِنما سُمٍّیَ المَهدیُّ لاَنهُ یُهدی بِاَمرٍ خَفِی» یعنی علت نامگذاری او (امام دوازدهم) به مهدی، این است که خدا او را به امور مخفی هدایت کرده است. یعنی هیچ مسئلهای در نظام خلقت از امام عصر پنهان و مخفی نیست. این روایت تاییدی است بر اینکه معنای اسم مهدی برای امام به معنی اسم مفعولی است.
اما از طرفی مهدی به عنوان اسم فاعل به معنای هدایت کننده هم وارد شده است و بر این اساس هم ما روایاتی درباره تفسیر مهدی داریم.
از امام صادق نقل شده «اذا قام القائم دعا الناس الی الاسلام جدیداً و هداهم الی امر قد دثر فضل عنه الجمهور، و انما سمی القائم مهدیا لانه یهدی الی امر مضلول عنه، و سمی القائم لقیامه بالحق» یعنی چون قائم علیه السلام بپا خیزد، مردم را مجدداً به سوی اسلام فرا میخواند و آنان را به امری هدایت میکند که از میان رفته و اکثریت مردم از آن منحرف شده اند. قائم علیه السلام از این رو مهدی نامیده شده که به امری هدایت میکند که مردم از آن انحراف پیدا کرده اند. و قائم نامیده شد، چون قیام به حق میکند.
لذا ما به واسطه دوران غیبت دچار بدعتهایی میشویم که تبدیل به اعتقادات ما میشود. لذا به همین دلیل به همه ما توصیه میکنند که دین خود را از کارشناسان بگیرید و دوم اینکه دین خود را به کارشناس عرضه کنید.
همچنین امام باقر میفرمایند «انّما سمّی المهدی مهدیاً لانّه یهدی لامرخفی، یهدی لما فی صدور الناس» یعنی به آنچه در دل مردم پنهان شده است هدایت میکند. یعنی به فطرت آنها.
پس این دو روایت هم به هدایت کنندگی و اسم فاعلی برای مهدی اشاره دارد.
این لقب مهدی، در تمام معصومین به عنوان یک لقب عامی است که نسبت به همه معصومین میتوانیم از آن استفاده کنید.
امام رضا از سیدالشهدا در کتاب عیون اخبار الرضا نقل میکنند «مِنَّا اِثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی» لذا مهدی لقب عامی است که به همه معصومین میتواند اطلاق بشود.
نکتهای که وجود دارد این است که مهدی هم اسم مفعولی را شامل میشود و هم مفهوم فاعلی دارد.
بحثی که بر اساس این لقب، مبنای اختلاف بین دیدگاه شیعه و غیرشیعه است این است که حال که مهدی چنین مفهومی دارد، آیا ما در مباحث مهدویت، قائل به مهدیت شخصیه هستیم به این معنا که مهدی لقب یک شخص خاص با آن ویژگی هاست و یا نه؛ کسی خواهد آمد که هدایت شده یا هدایت کننده است که به آن مهدویت نوعیه میگویند.
مهدویت شخصیه که شیعه به آن اعتقاد دارد به این معنی است که مهدی لقب است برای یک فرد خاص که به دنیا آمده است و الان در زمان غیبت به سر میبرد و منتظر ظهور است و خروج خواهد کرد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. این اعتقاد شیعه است. سال ۲۵۵ این ولادت تحقق پیدا کرده و الان دوره غیبت ایشان است.
در مقابل، اهل سنت قائل به مهدویت نوعیه هستند به این معنی که اعتقاد به منجی آخرالزمان دارند. به اینکه یک روز کسی خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، اعتقاد دارند. اما به اینکه این چه شخصی است و اینکه این شخص به دنیا آمده است، اعتقاد ندارند و میگویند او خواهد آمد. لذا بحث ظهور ندارد بلکه خروج میکند و زمین را پر از عدل و داد میکند.
همین انکار بحث غیبت، عصمت آن فرد را زیر سوال میبرد. چراکه بحث ما توالی امامت است. امام یازدهم ما از دنیا رفته است و اگر فرزندی نداشته باشد، دیگر عصمت ادامه نمییابد. لذا این مسئله بحث امامت را زیر سوال میبرد. لذا ما مهدویت نوعیه را قبول نمیکنیم.
تفسیر دیگری برای مهدویت نوعیه وجود دارد که برخی از صوفیه بر این باور هستند که میگویند اینجور نیست که در آخرالزمان کسی بیاید بلکه در هر دورهای یک مهدی وجود دارد و مهم نیست از نسل چه کسی باشد. محمد بلخی در مثنوی همین حرف را مطرح میکند. پس به هر دوری ولی ای قائم است / تا قیامت آزمایش دائم است / پس امام حی قائم آن ولی است / خواه از نسل عمر خواه از علی است / مهدی و هادی وی است ای راه جو / هم نهان و هم نشسته پیش او. این عقیده صوفیه است که در هر دورهای یک مهدی وجود دارد که این دیدگاه غلط است و امامان ما از ازل عهدشان گرفته شده است و امامان از ابتدای رسالت پیامبر اسلام به جهان اسلام معرفی شده اند و بر اساس امامت در ذیل رسالت، بیعت گرفته شده است.
ما نه اعتقاد صوفیه را در مهدویت نوعیه داریم و نه اعتقاد اهل سنت را. بلکه عرض ما در مسئله امام عصر این است که مهدی، گرچه قابل انطباق بر همه دوازده امام هست، اما لقب خاص پسر امام حسن عسکری (ع) است.
متنی از شهید محمدباقر صدر در کتاب «جستجو و گفتار پیرامون حضرت مهدی» آمده است که در مورد مهدویت شخصیه است. ایشان مینویسد «موضوع مهدی نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک پیش گویی است که باید در انتظار مصداق ماند بلکه واقعیتی استوار و فردی مشخص است که خود نیز در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر میبرد. یعنی امام منتظَر خود منتظِر است. در میان ما با گوشت و خون خویش زندگی میکند. ما را می بیند و ما نیز او را میبینیم. در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ماست و در اندوه و شادی ما شریک است. شکنجههای آزردگان و تیره روزی ناکامان زمین و بیداد ستمگران را از دور یا نزدیک می بیند و به انتظار لحظهای است که فرا رسد و دست پرتوان خویش را به سوی همه رنج کشیدگان، محرومان و سیه روزان دراز کند و طومار ستمگران را بریده و در هم پیچد. البته سرنوشت این رهبر موعود این است که خود را آشکار نسازد و همراه با دیگران لحظه موعود را انتظار کشد.»
اما ادله ما در رد مهدویت نوعیه چیست؟
یکی از ادله ما در مخالفت با مهدویت نوعیه را، مرحوم آیت الله سیدرضا صدر، برادر امام موسی صدر بیان کرده است. ایشان در کتاب «راه مهدی» این عبارت را بیان میکنند «آموزه مهدی نوعی، با اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن منجی موعود، شخصی معیّن و زنده است. از طرفی این امر مستلزم آن است که سالها زمین، خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این حال، مدعیان مهدویّت، همگی از میان مسلمانان برخاسته اند؛ کسانی که از اصول و مبانی اسلام خبر نداشته اند و یا حقیقت را به مسلمانان نگفته بودند.»
روایت متواتر داریم که زمین از حجت خالی نخواهد بود. برخی از مبانی ما که بر مسئله امامت اشاره دارد هم ردیه ای بر این نظر مهدی نوعی است.
ما در سلسله مباحثی که داشتیم در مورد نسب مادری امام صحبت کردیم. سرگذشت این بانو و سرنوشت ایشان را طبق اسناد معتبر بیان کردیم. چطور میشود که موعود در آینده متولد شود؟
خود اهل سنت روایات متعددی را نقل کرده اند که دال بر این است که آنها ولادت پسر امام حسن عسکری که وصی دوزادهم پیامبر است را قبول دارند. این را در کتابهای خود ذکر کرده اند.
از ابتدای امر مسئله جانشینان پیامبر مطرح بوده است؛ یکی از آنها منبع غدیر است منتهی برخی آن را تقطیع میکنند.
روایات صادره از پیامبر اسلام مهدی را معرفی میکند. یکی اینکه از فرزندان عبدالمطلب است، این روایت را انس ابن مالک، سنن ابن ماجه نقل کرده اند. میفرماید «نَحْنُ وَلَدَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ, سَادَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ, أَنَا, وَحَمْزَةُ, وَعَلِیٌّ, وَجَعْفَرٌ, وَالْحَسَنُ, وَالْحُسَیْنُ, وَالْمَهْدِیُّ» ما فرزندان عبدالمطلب سادات اهل بهشت هستیم … پیامبر در اینجا اسم حضرت مهدی را نیز ذکر میکند.
تیپ دیگری از روایات مهدی را از نسل پیامبر میخواند. یک روایت با عبارت عترت پیامبر آمده است. میفرماید ابوسعید خدری از پیامبر بر فراز منبر (برای عموم مردم) نقل کرده «ان المهدی (علیه السلام) من عترتی، من اهل بیتی، یخرج فی آخر الزمان تنزل له السماء قطرها و تخرج له الأرض بذرها، فیملا الأرض عدلا و قسطا کما ملأها القوم ظلما و جورا» یعنی مهدی (علیه السلام) از عترت و اهل بیت من است، در آخر الزمان ظاهر میشود، آسمان باران رحمتش را فرو میریزد و زمین گیاه خود را بیرون میفرستد. زمین را پر از عدل و داد کند، چنانکه مردم آن را از جور و ستم پر کرده اند.
در جای دیگر پیامبر از مهدی به عنوان «اهل بیت من» یاد میکند. عبدالله ابن مسعود نقل میکند پیامبر فرمود «لا تذهب الدنیا حتی یلی امتی رجل من اهل بیتی یقال له المهدی» یعنی دنیا فانی نخواهد شد تا اینکه مردی از اهل بیتم که به وی مهدی گویند، بر امت من حکومت کند.
عبارت دیگر داریم که از امام به عنوان ذریه پیامبر یاد شده است. کتاب امالی صدوق از پیامبر نقل میکند «و من ذریتی المهدی إذا خرج نزل عیسی ابن مریم لنصرته فقدمه و صلی خلفه» یعنی و مهدی از ذریه من است که هرگاه ظهور کند، عیسی بن مریم برای یاری او حاضر شده و در پی او نماز خواهد گزارد.
در عبارت دیگری از حضرت مهدی به عنوان «از فرزندان پیامبر» تعبیر شده است. عبدالله ابن عمر نقل میکند «لو لم یبقَ من الدنیا إلا یوم واحد، لطول الله ذلک الیوم، حتی یخرج رجل من ولدی، فیملأها عدلاً و قسطاً، کما ملئت جوراً و ظلماً».
لذا از زبان پیامبر عبارتهایی در مورد حضرت مهدی مبنی بر «فرزند پیامبر»، «ذریه پیامبر»، «عترت پیامبر»، «اهل بیت پیامبر» آمده است. آن یک نفری که خواهد آمد و مشخص است چه کسی است.
موعود آخر الزمان و مصلح جهانی از سلسله مباحث مورد اتفاق بین اصناف بشر است و همه قبول دارند ولی پیامبر فرمودند آن فرد از خاندان من است.
طایفه دوم از روایات بیان میکند که مهدی، فردی از فرزندان حضرت امیرالمومنین (ع) است و طایفه سوم بیان میکند که مهدی فردی از فرزندان حضرت زهرا (س) است.
پیامبر فرمود «فَعِنْدَ ذَلِکَ خُرُوجُ الْمَهْدِی وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ هَذَا وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) بِهِ یمْحَقُ اللَّهُ الْکَذِبَ وَ یذْهِبُ الزَّمَانَ الْکَلِبَ بِهِ یخْرِجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْنَاقِکُمْ» یعنی هدی، مردی از فرزندان این است و با دست مبارک خود به علی (علیه السلام) اشاره فرمود خداوند به وسیله او، دروغ را محو میکند و سختی روزگار را بر طرف میگرداند و طوق بندگی را از گردنهای شما بیرون میآورد.
در روایت دیگر ام سلمه میگوید که از پیامبر شنیدم «الْمَهْدِی مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة» یعنی مهدی از خاندان من از فرزندان فاطمه (س) است.
منبع: مهر
1981