دربارۀ نصیحت تیری هانری به کیلیان امباپه
در خبرها آمده بود تیری هانری به کیلیان امباپه توصیه کرده در پاری سن ژرمن بماند و پروژۀ ناتمامش را تمام کند. یعنی این تیم را به قهرمانی اروپا برساند.
از ظواهر امر برمیآید که امباپه به این نصیحت هانری گوش نخواهد کرد. اما عواملی هم در کارند که احتمال مادریدی نشدن امباپه را تقویت میکنند.
نخست اینکه بین مدیران رئال مادرید اختلاف افتاده که امباپه را بخرند یا هالند را. آنها برای جذب امباپه مشکلی ندارند زیرا ستارۀ فرانسوی در پایان فصل جاری، بازیکن آزاد خواهد بود اما مدت قرارداد هالند با منچسترسیتی در پایان بهار آینده به پایان نخواهد رسید.
دوم اینکه اگر امباپه به رئال مادرید برود، معلوم نیست وینیسیوس باید کجا برود! امباپه و وینیسیوس در یک پست بازی میکنند و ستارۀ برزیلی رئال مادرید به قدری خوب بوده که فروختنش هیچ توجیهی ندارد. جابجا کردن او در ترکیب تیم هم ممکن است از کارایی چشمگیرش بکاهد.
سوم اینکه، حضور امباپه و جود بلینگام در رئال، ممکن است وضعیتی شبیه حضور امباپه و مسی در پاری سن ژرمن ایجاد کند. بلینگام نماد آیندۀ رئال مادرید است و اگر امباپه هم راهی رئال شود، ممکن است دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند.
احتمال ضعیف دیگری هم در کار است و آن اینکه رئال مادرید در کنار امباپه، هالند را هم جذب کند که در این صورت، به نوعی داستان حضور رونالدو و گرت بیل در رئال مادرید تکرار میشود. رونالدو و بیل در مجموع رابطۀ خوبی با هم نداشتند و بعید است که امباپه و هالند هم زوج مطلوبی شوند.
اما نصیحت هانری پشتوانهای تاریخی هم دارد که معلوم نیست خود هانری آن را به خاطر داشته یا نه. شاید یادش بوده ولی نخواسته به قصۀ ژان پیر پاپن اشاره کند.
پاپن مهاجم اصلی و کاپیتان مارسی بود. او از 1986 تا 1992 در مارسی بازی کرد و در چند سال پایانی حضورش در این تیم، به قدری در گلزنی دقیق بود که شاید بتوان او را گلزنترین مهاجم تاریخ اروپا از حیث هدر ندادن فرصتهای گلزنی دانست.
پاپن بسیار مشتاق قهرمانی در جام باشگاههای اروپا بود و در سال طلایی زندگی ورزشیاش، یعنی سال 1991، با درخششی چشمگیر تیمش را تا فینال هم پیش برد. ولی مارسی در فینال به شکلی غیرمنتظره، گرفتار تلۀ تاکتیکی ستاره سرخ بلگراد شد و بازی را در ضربات پنالتی باخت و پاپن نتوانست به عنوان کاپیتان مارسی، جام را بالای سر ببرد.
درخشش پاپن در آن فصل باعث شد توپ طلای سال 1991 به او برسد و آث میلان که در یکچهارم نهایی توسط پاپن حذف شده بود، خواستار خریدن او شود. مارسی به دلایل مالی از حضور در دورۀ بعدی جام باشگاههای اروپا (1992) محروم شد و همین باعث شد که کاپیتان و بهترین بازیکن مارسی، راهی آث میلان شود.
پاپن به میلان رفت تا به قول خودش، در حسرت جام باشگاههای اروپا باقی نماند. در واقع او تیمش را رها کرد تا جام را بدست آورد. ولی او در مارسی رشد کرده بود و در مارسی شاهکلید تیم بود؛ نقشی که در میلان نصیبش نشد.
اما نکتۀ مهمتر این بود که قهرمانی در میلان، حداقل برای پاپن، کار ویژهای محسوب نمیشد. میلان بدون پاپن در سالهای 1989 و 1990 قهرمان اروپا شده بود و برای تکرار قهرمانیاش در سال 1993 نیاز مبرمی به حضور پاپن نداشت. بگذریم که در فینال 1993 میلان با پاپن مغلوب همان مارسی شد و دوباره دست ستارۀ فرانسوی به جام نرسید.
در واقع کوچ پاپن از مارسی به میلان برای قهرمانی در اروپا، مثل این بود که مارادونا از ناپل به میلان یا یوونتوس برود برای کسب قهرمانی در لیگ ایتالیا. اگر مارادونا چنین کاری میکرد، هر چند که قهرمانی ایتالیا را تجربه کرده بود، ولی این توفیق فاقد ارزش کسب قهرمانی با ناپل بود.
به عبارت دیگر، اگر مارادونا چنین انتخابی کرده بود، همه این طور به ماجرا نگاه میکردند که او میخواست با ناپل قهرمان ایتالیا شود ولی نتوانست، پس به یوونتوس رفت تا بتواند! تصمیم پاپن برای ترک مارسی به میلان هم دقیقا این طور ارزیابی شد. او به میلان رفت تا آنچه را که با تیم پرستارۀ مارسی نتوانسته بود بدست بیاورد، با تیم پرستارهتر میلان به دست آورد. چنین موفقیتی، اگر هم حاصل میشد، چندان پرافتخار نبود.
حالا قصۀ انتقال امباپه از پاری سن ژرمن به رئال مادرید، دقیقا تابع منطق انتقال پاپن از مارسی به میلان است. امباپه میخواهد به رئال برود تا اولا لیگ قهرمانان اروپا را ببرد، ثانیا توپ طلا را کسب کند.
پاپن در مارسی از عهدۀ این دومی (کسب توپ طلا) برآمده بود ولی امباپه صریحا گفته است که در پاری سن ژرمن نمیتوان به توپ طلا رسید. در حالی که اگر او تیمش را قهرمان اروپا کند، بعید است فاتح توپ طلا نشود.
برای قهرمانی در اروپا، پاری سن ژرمن همه چیز دارد جز "تاریخی موفقیتبار". انبوه بازیکنان طراز اول، مربی کمنظیر (لوئیس انریکه)، پول کافی و غیره. تاریخ موفقیتبار در اروپا، همان چیزی است که امباپه باید برای پاری سن ژرمن به ارمغان آورد. اگر قرار باشد همۀ اینها بدون امباپه رقم بخورد، این معنایی ندارد جز اینکه او جزو بزرگان تاریخ فوتبال نیست.
بایرن مونیخ تا قبل از بکنبائر، تاریخچۀ درخشانی در جامهای اروپایی نداشت ولی با این سه نفر، سه بار پیاپی قهرمان اروپا شد (1974، 1975، 1976). تفاوت تاریخی بکنبائر با پاپن در مواردی از این دست پیداست.
توصیۀ تیری هانری به امباپه برای کامل کردن پروژهاش در پاری سن ژرمن، در واقع توصیه به این است که کاپیتان فعلی تیم ملی فرانسه، مسیر بکنبائر را طی کند نه مسیر ژان پیر پاپن را.
معلوم نیست امباپه نهایتا چه تصمیمی میگیرد ولی اگر او جنگجویی لازم را داشته باشد، در پاریس میماند و میکوشد به تیم شهرش "شخصیت اروپایی" ببخشد و آن را از سطح "یک تیم موفق در فوتبال فرانسه" بالاتر بیاورد.
قهرمانی مجدد رئال مادرید در چمپیونزلیگ با حضور امباپه، قطعا به پای ستارۀ فرانسوی نوشته نخواهد شد. رئال مادرید در 9 سال گذشته، بدون حضور امباپه، 5 بار قهرمان اروپا شده و امسال در پی کسب ششمین قهرمانی است. امباپه اگر میخواهد هنر کند، باید جام را به پاریس ببرد نه به مادرید.