زن که باشی باید با همه بجنگی
فرزانه فصیحی دونده سرعت ایران است، نخستین دونده زنی که در اروپا لژیونر شد. با باشگاه پارتیزان بلگراد تمرین کرد و در مسابقات صربستان ۲ بار رکورد دوی ۶۰ متر را شکست و به رکورد ورودی مسابقات قهرمانی جهان داخل سالن رسید.
هر جملهای را با «ما» شروع میکند و همه فعلهایش جمع هستند. شاید حق دارد. در همه این سالهایی که در ورزش بوده دیده که چطور پدران و مادران دخترهایشان را از خواستههایشان دور کردهاند و خودشان تصمیم گرفتهاند که آنها چه آیندهای داشته باشند. همتیمیهایش را دیده که چطور بعد از ازدواج، از یک دونده حرفهای به یک زن خانهدار مبدل شدهاند. در این سالها حسرتهایی را دیده که جایگزین آرزوها شده است.
فرزانه فصیحی میداند در جامعهای که هنوز یک زن نمیتواند راحت ورزش کند، «فرزانه فصیحی» شدن به تنهایی امکانپذیر نیست. باید پدری باشد تا دست دخترش را بگیرد و ساعتها در ورزشگاه بماند تا او تمرین کند، باید مادری باشد تا آرزوی قهرمان شدن دخترش را به پزشک شدن او ترجیح بدهد، باید همسری باشد تا بهجای خواستههای خودش، دنبال خواستههای همسرش باشد.
فصیحی از مصایب ورزشکار بودن یک زن و قهرمان شدن یک زن گفت.
فرزانه فصیحی دونده سرعت ایران است، نخستین دونده زنی که در اروپا لژیونر شد. با باشگاه پارتیزان بلگراد تمرین کرد و در مسابقات صربستان 2بار رکورد دوی 60متر را شکست و به رکورد ورودی مسابقات قهرمانی جهان داخل سالن رسید و چند روز پیش در تورنمنت بینالمللی استانبول رکورد جدیدی ثبت کرد؛ 7 و 25صدم ثانیه.
دختری که یک سال قبل از ورزش حرفهای و دوومیدانی خداحافظی کرده بود، شناخته شدهترین زن این رشته است. در این یک سال چه اتفاقی افتاد که تو را به اینجا رساند؟
من پارسال خداحافظی کردم چون شرایط برایم خیلی سخت شده بود. سالها زحمت کشیده بودم ولی این زحمت دیده نمیشد، رکوردهایم را نمیدیدند و در اعزامها به من کملطفی میکردند. فدراسیون ایران برای بازیهای آسیایی رکورد ورودی گذاشته بود و هیچیک از دختران به این رکورد نرسیدند، من نزدیکترین زمان را به این رکورد داشتم، ولی گفتند تو نمیتوانی بروی. به خودم گفتم اگر بازیهای آسیایی را نروم، دیگر این تلاشها به چه دردی میخورد. همه هزینهها را خودم میدادم؛ نه حقوقی داشتم و نه پاداشی میگرفتم. هیچ انگیزهای برای ماندن نداشتم. خداحافظی بهترین گزینه بود چون میتوانستم به کارهای دیگری که داشتم برسم؛ میتوانستم مربیگری کنم، مدارکش را داشتم. حدود 2،3 ماه هم مربیگری کردم و درآمدش هم خیلی خوب بود و هر روز هم داشت به شاگردانم اضافه میشد. دقیقا سیزدهبدر بود. داشتم با امیر(همسرم) صحبت میکردم. امیر گفت 25سالگی تو دیگر هیچوقت برنمیگردد. گفت یکبار دیگر تلاش کن. اما خیلی سخت بود تصمیمم را عوض کنم.
قبلش خودت از خداحافظی پشیمان نشده بودی؟
اصلا دوست نداشتم برگردم. فکر میکردم اگر برگردم، دیگر به اوج نمیرسم. میترسیدم پا به میدان بگذارم، ولی فرزانه فصیحی قبلی نباشم، ولی به هر حال اصرارهای امیر باعث شد دوباره به دوومیدانی برگردم اما برای برگشتم شرایطی را گذاشتم؛ شرایطی را میگذاشتم که نتوانم به آن برسم و برنگردم.
چه شرایطی؟
شرایطی بود که برای آن موقع خودم دور از ذهن بود؛ مثلا به امیر گفتم میخواهم خارج از کشور تمرین کنم و مربی خارجی بگیرم. برای همین با یک نفر صحبت کردیم، او به ما کمک کرد و یک کشور و یک مربی پیشنهاد داد. رکوردهایم را برایشان فرستادم و آنها از رکوردهایم استقبال کردند و خودشان برایم دعوتنامه فرستادند. ما به صربستان رفتیم، ولی هیچ تصوری از آینده نداشتیم. نمیدانستیم چه اتفاقی برایمان میافتد. گفتیم میرویم ولی احتمال میدادیم که شرایط بدتر شود. گفتیم فقط میرویم که شرایط را عوض کنیم یا بدتر میشود یا بهتر. حداقل میگوییم تلاشمان را کردیم و نشد.
خداحافظی سکوی پرتابی برایت نبود؟ اگر بازیهای آسیایی میرفتی، این اتفاقات برایت میافتاد؟
دقیقا موافقم. شاید نرفتن من حکمتی داشت و دلیلی شد تا مسیر جدیدی را پیدا و تجربه کنم. من نمیخواستم مثل قبل باشم، میخواستم خیلی بهتر از قبل باشم.
در دوومیدانی ایران چهرهشدن خیلی سخت است؛ اینکه یک زن بخواهد چهره شود، کار خیلی سختتر است. فرصت دیده شدن به زنان داده نمیشود یا آنها استعدادی در این رشته ندارند؟
ایران پر از استعداد است. اصلا نمیشود گفت که زنان ما در دوومیدانی استعداد ندارند. فکر میکنم مشکل اصلی از اطلاعرسانی است. با اینکه ما پوشش کامل داریم، ولی مسابقات دوومیدانی زنان هیچ تماشاگری ندارد. این خیلی بد است. شاید اگر بیلبوردهای بیشتری در سطح شهر زده شود و هزینه بیشتری برای تبلیغات شود، خیلی دوومیدانی زنان طرفدار پیدا کند. ما از طریق شبکههای اجتماعی خودمان اطلاعرسانی میکنیم و این کافی نیست.
کیفیت خود ورزشکاران زن هم مهم است؟
بله مهم است. وقتی رسانه باشد، کیفیت ورزش زنان هم بالا میرود. اگر خوب باشی، رسانه هم باشد، میتواند روی تو کار کند و تو بهتر میشوی. رسانه و ورزشکار به همدیگر کمک میکنند که سطحشان بالا برود. از این طریق است که میتوانی چهره شوی. کلا چهره شدن در ورزش زنان سخت است.
تنها دلیلش دیده نشدن است؟ بهنظر میرسد تفاوتی که فدراسیونها بین زنان و مردان میگذارند و نگاه غالبی که در جامعه به ورزش زنان هست، مؤثر است.
نگاه به ورزش زنان نسبت به قبل خیلی بهتر شده. حتی نسبت به چند سال اخیر هم وضعیت بهتر است و دیدها بازتر شده است، ولی تفاوت هنوز هست.
چه تفاوتی؟
چه از لحاظ سرمایهگذاری و چه از نظر هزینهای که برای ورزشکاران میکنند، بین ورزشکاران زن و مرد تفاوت هست؛ مثلا هزینهای که برای یک ورزشکار مرد در ماده 100متر میکنند، با هزینهای که برای یک ورزشکار زن در همان ماده میشود، اصلا قابل مقایسه نیست. دوومیدانی متأسفانه یا خوشبختانه رشتهای است که 22، 23ماده دارد و هزینه برای همه مادهها سخت است، ولی میشود برنامهای داشت تا حداقل برای کسانی که خوب کار میکنند، به اندازه هزینه شود. مگر چند نفر در دوومیدانی زنان داریم که در سطح بالا کار میکنند؟ نهایت 15 تا 20 نفر میشوند. میشود روی این نفرات هم سرمایهگذاری کرد و فقط به یک عده خاص توجه نکرد.
این تفاوت را میشود در همین چند ماههای که در صربستان تمرین کردی و رکورد زدی دید. اگر یک دونده مرد این رکوردها را ثبت میکرد، فدراسیون اخبار را مدل دیگری پوشش میداد. 2 بار در صربستان رکورد زدی، ولی خیلی دیده نشد. بهنظر میرسد بعد از مسابقات ترکیه دیگر مجبور شدند مانور خبری بدهند.
در ترکیه دوندهها از کشورهای شناختهشدهتری شرکت کرده بودند اما سطح مسابقه بالاتر از مسابقات صربستان نبود. رکورد دوندهای که در ترکیه دوم شد، با رکورد کسی که در صربستان دوم شد، نزدیک بود؛ حتی نفر دوم صربستان رکوردش بهتر هم بود. درست است رکوردی که در ترکیه زدم خیلی بهتر بود، ولی نمیدانم چرا خبر رکوردزنی ترکیه بیشتر دیده شد. بعد از اینکه از صربستان برگشتیم، 2هفته ایران بودیم تا مسابقات ترکیه شروع شود. ما روزهای سختی را گذراندیم ولی تصمیم گرفتیم چشمهایمان را روی همهچیز ببندیم و فقط به هدفمان فکر کنـیم و مسـیرمـان را همانطور که ادامـه میدادیم، ادامـه بدهیم. شاید ما میتوانستیم با خیلیها سر دعوا بگیریم، جنگ به پا کنیم ولی تصمیم گرفتیم آرام کارمان را انجام بدهیم. نتیجهاش را هم دیدیم.
ویدئویی که از مسابقات ترکیه پخش شد، در فضای مجازی خیلی دیده شد. مسئله حجاب برای خود ورزشکاران حل شده ولی در دو، تفاوت لباس دوندههای ایرانی با خارجی خیلی زیاد است. این تفاوت را افکار عمومی برای نخستینبار بود که میدید. یکی از بحثهای فضای مجازی این بود که اگر عدالت در پوشیدن لباس رعایت میشد، رکورد فرزانه میتوانست خیلی بهتر باشد.
در سرعت، رقابت سر صدمهای ثانیه است. رکورد من 7ثانیه و 35صدم ثانیه بود، سر 5صدم ثانیه میجنگیدم تا بتوانم به رکورد ورودی مسابقات قهرمانی جهان برسم. این 5 صدم ثانیه فقط با دستگاههای الکترونیکی قابل لمس است. ما عضو تیم ملی ایران هستیم و باید قوانینی را که هست رعایت کنیم، ولی درست میگویند این حجاب در سرعت خیلی تأثیر دارد. قبلا هم گفتهایم، وزن مقنعه ما با وزن همه لباسهایی که بقیه میپوشند، یکی است، ولی ما قبول کردهایم با این لباس بدویم و وقتی چیزی را قبول میکنیم دیگر به چیز دیگری فکر نمیکنیم.
برای دوندههای صربستان یا کشورهای دیگر هنوز سؤال است که چرا با لباس پوشیده مسابقه میدهید یا برای آنها عادی شده؟
برای صربستانیها روزهای اول سؤال بود. سر استارت منتظر بودند که من هم مثل خودشان زیر بلوز و شلوارم لباس استاندارد پوشیده باشم و در مسابقه از آن استفاده کنم، ولی دیدند لباس من همانی است که به تن دارم و بهشان توضیح میدادم که ما مسلمان هستیم و باید با این لباس بدویم. آنها خیلی راحت همهچیز را قبول میکنند. سؤالی که خیلی میپرسند، این است که سختت نیست؟ چطور با این لباس میدوی؟ این موضوع باعث ناراحتی آنها نمیشود، خوشحال هم میشوند، این لباس ما یک امتیاز برای آنهاست؛ شرایط یکی از رقیبانشان سختتر از خودشان است.
میگویند مقنعهای را که در مسابقات استانبول سرت بود، مربیات انتخاب کرده بود.
در مـسـابـقات صربستان مقنعهای را بهسر میکردم که از ایران برده بودم. وقتی با آن مسابقه دادم، مربیام گفت این مقنعهات مثل پاراشوت میماند. باد ته مقنعه جمع میشود و جلوی سرعتت را میگیرد. گفت خواهش میکنم مقنعهای بپوش که کامل به سرت بچسبد و هیچ بادی ازش رد نشود. وقتی به ایران برگشتم این مقنعه جدید را تهیه کردم.
طراحان لباسهای ورزشی چرا لباسی برای افراد محجبه طراحی نمیکنند که سبکتر باشد؟
لباس ما باید سبک باشد و به بدن بچسبد تا اصطکاک هوا را کم کند، همینطور نازک هم باشد. چیزی بهتر از لباسهایی که دارم، پیدا نکردهام. عکسی از یک دونده عربستانی دیدهام که لباسش مثل لباس غواصهاست، ولی متأسفانه نتوانستم آن لباس را تهیه کنم. از چند جا هم خواستم سفارش بگیرند و برایم تهیه کنند، ولی نتوانستند. دنبالش هستم که این کار را انجام بدهم.
از سن پایین ورزش میکردی. نقش خانواده در اینکه دخترشان ورزشکار حرفهای شود، چقدر است؟ پدران و مادران همیشه تمرکزشان روی درس است.
خدا را شکر میکنم در خانوادهای بزرگ شدهام که ورزش برایشان مهم بوده. مادرم مدیر یکی از بهترین دبیرستانهای غیرانتفاعی اصفهان است، با این حال همیشه انتخاب را بهخودم واگذار کرده بود. میگفت نمیخواهم فشار درس را بجا بیاوری، چون فشار بیجایی است. حتی در انتخاب رشته هم خودم تصمیم گرفتم. من میدانستم چه میخواهم، من تربیت بدنی میخواستم، هیچوقت اصرار نکردند که چه کار کنم. پدرم هم همیشه مرا به ورزشگاه میبرد و میآورد. وقتی ژیمناستیک میرفتم نزدیک 3 ساعت در ماشین مینشست تا تمرین من تمام شود. از وقتی هم که به دوومیدانی آمدم، همیشه کنارم بود. در این 5سال پابهپای من در پیستهای دوومیدانی بود. چون من با پسرها تمرین میکردم و مربیام مرد بود؛ (آقای مسعود رحمانی) وحتما باید پدرم سر تمرینات حاضر میشد. خانواده خیلی مرا حمایت کرد. به جز حمایت چیز دیگری ندیدم. بعضی از روزها من خیلی ناراحت بودم، هیچ پدر و مادری دوست ندارد گریه بچهاش را ببیند، از ناراحتی من ناراحت میشدند، ولی هیچوقت نخواستند مرا از راهم دور کنند. هیچوقت نگفتند بیخیال شو. آنها در موفقیت من نقش خیلی مهمی داشتند.
در ادامه راه، نقش همسرت چقدر مهم بود؟
قطعا انتخابی که بتواند تو را درک کند و سختیهای مسیری را که داری میروی، بشناسد و شرایط را بپذیرد، مهم است. خدا را شکر انتخاب من انتخاب خیلی خوبی بود. امیر از ورزش سررشته دارد و کاملا من و شرایط ورزش زنان ایران را درک میکند.
اطرافت زنانی بودهاند که بهخاطر مخالفت خانواده یا همسرشان مجبور شده باشند، ورزش را کنار بگذارند؟
کم نبودهاند. بعضی خانوادهها از اینکه فرزندانشان بهعنوان یک انسان حق انتخاب دارد، درک درستی ندارند و این را که انتخابش میتواند انتخاب خانواده نباشد، ولی میتواند در آن انتخاب موفقتر باشد، نمیپذیرند و بچه را پی درس و کاری میفرستند که دوست ندارد. آن بچه وقتی به یک سنی میرسد، فقط حسرت میخورد که چرا من این راه را آمدهام و دوست دارد به عقب برگردد. این بدترین اتفاق میتواند برای آینده یک نفر باشد. باید اطلاعرسانی شود و آگاهی والدین بالا برود. یکسری کلاسها هم سر این موضوع هست. هستند کسانی که خانوادههایشان مخالف ورزش کردنشان بودند و آنها مجبور شدند ورزش را کنار بگذارند و حالا آنها پشیمان هستند. یا کسانی که همسری انتخاب کردهاند که الان دیگر ورزش نمیکنند و کارشان شده فقط کار خانه.
در این مدتی که مطرح شدهای در اطرافیان یا در صفحه اینستاگرامیات، دخترانی بودهاند که جذب دوومیدانی شوند و از تو کمک بخواهند و بپرسند چطور میتوانند دونده شوند؟
خیلی زیاد سؤال میکنند. من بهشان میگویم در هر شهری که هسـتـند، هـیـأت دوومیدانی شهرشان را پیدا کنند؛ هیأت به آنها مربی معرفی میکند و میگوید چطور تمرین کنند. از شرایط سنی و استعدادیابی هم میپرسند. مثلا میگویند ما 25ـ 24 سال داریم، میتوانیم دو را شروع کنیم؟ واقعیت این است که نمیتوانم بگویم نمیتوانید، ولی فکر میکنم برای این افراد دیر است که دونده شوند؛ چه از نظر علمی و چه از نظر تمرینی شروع دو در این سنها دیر است. سن بدنی مهم است.
ورزش حرفهای در کنار زندگی مشترک آن هم در کشور غریب سخت نیست؟
هم من و هم امیر بچه آخر خانوادههایمان بودیم؛ 2 تا بچهای که همیشه همهچیز برایشان آماده بوده. من خودم هر وقت از تمرین به خانه برمیگشتم، غذا آماده بود و همه نازم را میکشیدند و قربانصدقهام هم میرفتند. ما یک دفعه در شرایطی قرار گرفتیم که هیچکسی کنارمان نبود؛ حتی یک فارسیزبان هم اطرافمان نبود. در صربستان همهچیز خودبهخود روتین شد. من شروع کردم به غذا درست کردن؛ کاری که همیشه ازش ترس داشتم. تئوری یک چیزهایی بلد بودم، ولی هیچوقت هیچ غذایی درست نکرده بودم. وقتی غذا درست میکردم و نتیجه کارم را میدیدم، خودم تعجب میکردم. غذاهایم از چیزی که انتظارش را داشتم، خیلی بهتر میشد. انگار در وجود هر زنی یک چیزهایی نهادینه شده و از قبل یک کارهایی را بلد است. ما یک دفعه باید روی پاهای خودمان میایستادیم.
در صربستان که بودید، مهمان هم داشتید؟
یکبار مربیام را با همسرش دعوت کردیم، یکبار هم همسایهمان را. برایشان قورمه سبزی درست کردیم. خیلی هم دوست داشتند. وقتی میخواستیم دعوتشان کنیم، میگفتند چرا باید به خانهتان بیاییم، به رستوران میرویم. از این رسمها ندارند. گفتیم ما میخواهیم برایتان غذای ایرانی درست کنیم. کلی فیلم از ایران به آنها نشان دادیم؛ از تهران ، اصفهان و شیراز . خیلی تأثیر داشت. تصورشان از ایران این بود که اینجا همهاش جنگ است و ایران کشوری است که چیزی ندارد، فقط گرد و خاک است. فکر نمیکردند ایران حتی ساختمان داشته باشد. الان دوست دارند بیایند و اینجا را از نزدیک ببینند.
میگویی غذا درست کردیم، یعنی همسرت هم در آشپزی کمکت میکند؟
زیر گاز را زیاد و کم میکند. (باخنده)
نه گذشته از شوخی خیلی کمک میکند.
مربیات غیر از مسائل فنی و دوومیدانی در مسائل دیگری هم کمکت میکند؟
بله خیلی. از نظر روحی خیلی به من کمک میکند. شرایط صربستان خیلی برایم سخت بود و مربیام از هر نظر کمک میکرد. من از او درس زندگی هم یاد گرفتم. مربیام انسان فوقالعادهای است. ما خارجی بودیم، ولی برایم کم نگذاشت، عین شاگردان دیگرش به ما رسیدگی کرد؛ حتی بیشتر. هر کاری از دستش برمیآمد، برایم انجام میداد؛ حتی یک از هموطن بیشتر به من کمک کرد.
برای صربستانیها روزهای اول وضعیت پوششم سوال بود.سر استارت منتظر بودند که مثل خودشان زیر بلوز و شلوارم لباس استاندارد پوشیده باشم، ولی دیدند لباس من همانی است که به تن دارم و بهشان توضیح دادم ما مسلمان هستیم
مربیام را با همسرش دعوت کردیم، یکبار هم همسایهمان را. برایشان قورمه سبزی درست کردیم. خیلی هم دوست داشتند. وقتی میخواستیم دعوتشان کنیم، میگفتند چرا باید به خانهتان بیاییم، به رستوران میرویم
هیچکسی ته دلش رفتن نیست
در ماههای اخیر چند دختر ورزشکار ایرانی مهاجرت کردهاند. شرایطی را که در ایران دارند؛ اینکه هم از نظر مالی مشکل دارند و هم با لباس پوشیده ورزش میکنند، قابل درک است، ولی ایرادهایی از آنها بهخصوص کیمیا علیزاده گرفته شده. شما شرایط آنهایی را که رفتهاند بیشتر از بقیه درک میکنی. سختیها اینقدر زیاد است که یک زن را به جایی برساند که رفتن را به ماندن ترجیح بدهد؟
هیچکسی جای ورزشکار دیگری نیست که بداند چه شرایطی را تحمل کرده. من خواهش میکنم از بقیه که وقتی درباره کیمیا یا هر ورزشکار زن دیگری صحبت میکنند یک لحظه خودشان را جای آن فرد بگذارند و اینقدر راحت قضاوت نکنند و نگویند چرا به ایران پشت کرد. کیمیا افتخار بزرگی برای ایران آورده، مدال گرفتن در المپیک کار کمی نیست. من در شرایط کیمیا نبودم، ولی قطعا او نه از ایران بدش میآید و نه از مردم ایران. دوست هم نداشته از وطن و خانوادهاش دور شود. شرایط سختی داشته که مجبور شده برود. هیچکسی ته دلش رفتن نیست. بهنظر من این خانم خیلی قابل احترام است و امیدوارم موفق باشد. خود ورزش کردن سختیهایی دارد، زن هم که باشی کار برایت سخت میشود.
چه سختیهایی هست که بقیه نمیبینند؟
دیده نشدن و مشکلات مالی که همیشه هست؛ غیر از آن باید بجنگی. جنگیدن خیلی سخت است. باید بجنگی و خودت را ثابت کنی، ولی باز هم بعد از جنگ به هیچ جا نمیرسی.
جنگ با کی؟
با هزار نفر و هزار چیز. زن باید با فدراسیون، با خانواده، با همسر و هزار چیز دیگر بجنگد. از من حمایت شد؛ از بقیه هم حمایت میشود ؟ باید قبول کنیم، ورزش کردن یک زن با ورزش کردن یک مرد خیلی متفاوت است.
منبع: همشهری
24