همراه با دختری که عاشق فوتبال بود اما اولین لژیونر والیبال ایران شد
کاپیتان تیم ملی والیبال بانوان از روزهایی میگوید که به عشق فوتبال درون دروازه قرار میگرفت اما جبر زمانه او را به سمت والیبال کشید تا همراه با زینب گیوه تبدیل به نخستین لژیونر والیبال بانوان ایران شود.
شاید روزهایی که با پسرهای فامیل فوتبال بازی میکرد و درون دروازه میایستاد تصورش را نمیکرد که مسیر دیگری را برای خود انتخاب کند. دختری که سنگر محکمی برای دروازهاش بود و از کسی گل نمیخورد به خاطر شرایط نامساعد فوتبال اصفهان، والیبال را انتخاب کرد و خیلی زود پیراهن تیم ملی والیبال را به تن کرد تا نشان دهد استعدادش در این رشته هم دست کمی از فوتبال ندارد. هر چه که او پیش میرفت اهالی ورزش نامش را بیشتر میشنیدند و بعد از چندی همراه زینب گیوه عنوان اولین لژیونر والیبال بانوان را به نام خود ثبت کرد تا امیدبخش بازیکنان جوان باشد؛ بازیکنانی که به گفته خودش اکنون به تمام حرکات و صحبتهایش توجه میکنند تا از تجربهاش استفاده کنند.
در روزهایی که شرایط والیبال بانوان ایران چنگی به دل نمیزند، متوقف نشد و با حضور در لیگ ترکیه بار دیگر توانایی دختران ایرانی را به آنها یادآور شد.
مائده برهانی کاپیتان تیم ملی والیبال بانوان از روزهای گذشته خود، آیندهای که به آن امیدوار است، آنچه در لیگ ترکیه از سر گذراند و آرزوهایش برای تیم ملی ایران گفت.
با علاقه قلبی به فوتبال، والیبال را انتخاب کردم
متولد اول تیر ۱۳۶۷ هستم. در اصفهان به دنیا آمدم و تقریباً از ۱۶ سالگی والیبال را شروع کردم. ۱۸ ساله بودم که به تیم ملی دعوت شدم. ابتدا فوتبال را دوست داشتم اما به خاطر اینکه فوتبال بانوان در اصفهان جایگاهی نداشت، از طریق باشگاه سپاهان و حمایت خانواده والیبال را انتخاب کردم. به خاطر فیزیکم خیلی زود به تیم ملی راه پیدا کردم و مسیر ورزشیام مشخص شد.
البته برای ورود به تیم ملی خوش شانس هم بودم. سال ۱۳۸۶ اولین دورهی تیم ملی بعد از انقلاب تشکیل شد و بازیکنان پیشکسوت به مسابقات اعزام شدند. ولی از سال ۱۳۸۷ جوانترها اعزام شدند و من و خانم صفری تنها نسلی هستیم که از آن سالها در تیم ملی ماندیم. خوشبختانه از سال ۸۶ به آرامی فضا برای بانوان باز و سال به سال بهتر شد.
دختر دروازه بانی که از پسرها گل نمیخورد
تجربه کری خواندن برای مردان و برگزاری مسابقهای که به بردن ما ختم شود را نداشتم اما بچه که بودم با پسرهای فامیل فوتبال بازی میکردم و این کری خوانی را داشتیم. دروازهبان بودم و کسی نمیتوانست به من گل بزند.
با قلبم فوتبال را دوست دارم اما از انتخاب والیبال پشیمان نیستم
از اینکه والیبال را انتخاب کردم، پشیمان نیستم. الان در مسیر خوبی قرار گرفتهام ولی با قلبم فوتبال را دوست دارم. اخبار این رشته را دنبال میکنم. تا جایی که میدانم شرایط فوتبال بانوان از نظر قرارداد تیمها و جایگاه آسیایی تیم ملی از والیبال بدتر است. اما فوتسال شرایط خوبی دارد و افتخاری برای ورزش ایران محسوب میشود.
آغاز ورزش به شرط ادامه تحصیل
طبیعتاً اولویت هر خانوادهای در موفقیت فرزندش تحصیل است. خانواده و به ویژه مادرم میگفتند ورزش را شروع کن اما درس را کنار نگذار. با اینکه بچه پرشور و پرانرژی بودم و بیشتر شب امتحانی درس میخواندم اما توانستم تا الان تحصیلاتم را ادامه بدهم. البته مدت چند سالهای از تحصیل دور شدم ولی دوباره شروع کردم و در مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت کاربردی اماکن ورزشی مشغول به تحصیل هستم. هر چند با توجه به شرایطی که داشتم هنوز واحدی پاس نکردم.
ورزش سالمترین و امنترین مسیر برای بانوان
۱۲ سال پیش عقاید نسبت به الان سنتیتر بود. خیلی از خانوادهها ورزش را برای بانوان مناسب نمیدانستند. خوشبختانه خانوادهام حمایتم کردند. اما الان اکثر خانوادهها فرزندانشان را به سمت ورزش هدایت میکنند چون مسیر درستی است و از نظر اجتماعی و روانی در رشدشان تأثیر خوبی دارد. به نظرم ورزش سالمترین و امنترین مسیری است که خانمها میتوانند دنبال کنند. در گذشته این نگاه که دختر را چه به ورزش وجود داشت.
اولین بازیکن باحجاب لیگ ترکیه بودم
تنها بازیکن با حجاب تیم کچورن ترکیه بودم. البته امسال هم وقتی کارم را شروع کردم اولین بازیکنی بودم که در لیگ ترکیه با پوشش اسلامی بازی میکرد. در این کشور با اینکه مسلمان هستند و خانمهای محجبه هم دارند اما تا به حال کسی با این پوشش والیبال بازی نکرده است.
ناظر بازی خواست بدون حجاب بازی کنم
در لیگ ترکیه وقتی برای اولین بازی وارد سالن شدم ناظر بازی نگاهم کرد و با مربی و سرپرست تیم حرف زد. فهمیدم میخواهد گیر بدهد اما تمرین میکردم. بعد از مدتی به من گفتند میتوانی بدون حجاب بازی کنی؟ قبول نکردم و گفتم این موضوع در قراردادم هم ذکر شده است.
در نهایت با مدیر باشگاه و فدراسیون والیبال ترکیه تماس گرفتند و توانستم بازی کنم. اما آن لحظه فشار زیادی به من وارد شد و حتی در ست اول به ویژه چند امتیاز آغازین بازی از نظر روانی شرایط سختی داشتم. اما در ادامه وضعیت عوض شد و بهترین بازیکن زمین شدم.
هم تیمیهایم حواسشان به حجابم بود
مردم ترکیه از نظر فرهنگی خیلی به ما نزدیک هستند و حجابم خیلی برایشان عجیب نبود. من را دوست داشتند و خیلی اوقات حواسشان بود که موهایم بیرون نباشد. حتی هنگام عکس گرفتن در جلسههایمان میگفتند موهایت را کامل بپوشان.
والیبال ترکیه فوقالعاده پویاست و چهار لیگ (سوپر لیگ، لیگ یک، دو و سه) دارند. سوپر لیگ حرفهایترین سطح این کشور و یکی از بهترین لیگهای دنیا است. در لیگ یک هم که من بازی میکنم، بازیکنان خوبی از کوبا، اوکراین، روسیه، برزیل و آمریکا حضور داشتند. حضور در این لیگ برای من و همچنین مونا آشفته و مهسا صابری افتخار بزرگی بود.
حمایت پرشور تماشاگران ترک از والیبال بانوان در مقایسه با سکوهای خالی ایران
در ترکیه تماشاگران از والیبال بانوان استقبال میکنند. تیم ما در منطقه مسلمان نشین کچورن بود و نسبت به تیمهای دیگر تماشاگران کمتری به ورزشگاه میآمدند. در حالت عادی حدود ۳۰۰ تماشاگر در سالن حضور داشتند اما در بازیهایی که میزبان بودیم بیشتر استقبال میکردند و حدود هزار نفر میشدند. آنها به بازی جذابیت زیادی میدادند. به گونهای که خیلی وقتها شرایط حاکم بر زمین به خاطر حسی بود که از طرف تماشاگران به ما منتقل میشد. حتی دریکی از بازیهایمان دعوا شد و پلیس ضد شورش وارد زمین مسابقه شد. این موضوع برایم خیلی جالب بود. اما در ایران تماشاگران فقط از بازی پیکان با ذوب آهن که حکم فینال را دارد، استقبال میکنند.
نگاه ترکیه به ورزش بانوان خیلی بهتر از ایران است و از این نظر جلوتر از ما هستند. در ایران فقط خانم کیمیا علیزاده در المپیک مدال گرفته ولی ترکیه قهرمان المپیک دارد و بانوانش در خیلی از رشتهها سکوهای جهانی و المپیک را تجربه کرده اند. در والیبال هم شرایطشان خیلی خوب است. این موضوع نشان میدهد که نه تنها تفاوتی بین زنان و مردان قائل نمیشوند بلکه به خانمها توجه بیشتری دارند. متأسفانه در ایران تیم ذوب آهن بعد از چند سال قهرمان لیگ شد و قرار بود به عنوان نماینده ایران به مسابقات باشگاههای آسیا اعزام شود اما این کار را نکردند و کسی هم حرفی نزد.
کاپیتان تیم ملی در ترکیه ماندنی میشود؟
کچورن در این فصل ششم شد و الان هم قراردادم تمام شده است. اما با چند تیم دیگر از لیگ یک صحبتهایی داشتم که هنوز قطعی نیست. البته با توجه به صحبتهایی که شده فکر میکنم نسبت به کچورن بهتر باشند. سال گذشته از سوپر لیگ هم پیشنهاد داشتم اما به خاطر پوشش به توافق نرسیدیم. چون شرایط در سوپر لیگ از نظر حجاب سخت است و تیمهای خیلی خوبی با بازیکنان بزرگی در این سطح حضور دارند به گونهای که کلاس کارشان متفاوت است و نمیخواهند کسی با پوشش متفاوت شکل تیمشان را تغییر بدهد. با این وجود امیدوار هستم و تلاش میکنم که به سوپر لیگ برسم.
سبک زندگی برهانی در ترکیه
در ترکیه از سه شنبه تا جمعه دو نوبت صبح و بعد از ظهر و شنبه یک نوبت تمرین داشتیم. یک شنبه هم روز مسابقه بود. در واقع ۹ جلسه در هفته تمرین میکردیم. اما تیمها در ایران حداکثر هفت جلسه تمرین میکنند و تمرینها هم حرفهای نیست. چون به عنوان مثال از ۹ صبح تا ۱۰ به تمرین وزنه اختصاص دارد و سپس تا ساعت ۱۳ کار با توپ انجام میدهند. اینگونه بدن بازیکن نمیکشد. حتی تیمهایی داریم که چهار ساعت مداوم در روز تمرین میکنند. این کار باعث خستگی و آسیب دیدگی بازیکن میشود و انگیزه آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
در زمان استراحتم در ترکیه مدتی زبان ترکی میخواندم تا حدی که بتوانم در زمین با دیگر هم تیمهایم حرف بزنم، یاد گرفتم اما بعد از آن نیاز به معلم زبان داشتم و در نتیجه ادامه ندادم. از آن موقع سعی کردم بیشتر فیلم ببینم.
لیگی که چشم به راه اسپانسرهای دولتی است
کیفیت لیگ ایران خیلی پایین است و سال به سال بدتر میشود. اجازه دهید به ترکیه اشاره کنم. با سوپر لیگ کار ندارم اما در لیگ یک دو گروه ۱۴ تیمی حضور دارند. یعنی ۲۸ تیم در این سطح بازی میکنند و سطح خوبی دارند به گونهای که نمیشد گفت کدام بازی سخت یا راحت است. تعداد تیمها به دلیل تعداد بازیکنان در ترکیه زیاد است اما در ایران بازیکنان کمتری داریم. دومین موضوع این است که در ترکیه بر خلاف ایران اکثر تیمها برای شهرداریها هستند. میدانیم که شهرداریها بودجههای خیلی خوبی دارند اما تا الان هیچکدام حمایت نکردند.
باید اسپانسرهای دولتی را جذب کنیم. اسپانسرهای خصوصی معمولاً رزومه خوبی از خود به جا نگذاشتند. اگر بتوانیم تیمهای دولتی خوبی مثل سایپا و شهرداریها را جذب کنیم تیمها قویتر میشوند.
بازی با قراردادهای پایین
بالاترین مبلغ قرارداد در ایران ۳۵ میلیون تومان است اما بازیکنهای ترکیه قراردادهایشان از ماهی دو هزار لیر (حدود ۵ میلیون تومان) شروع میشود و بر اساس سطحشان تا ماهی سی هزار لیر (حدود ۷۵ میلیون تومان) هم میرود. بازیکنهای ایرانی حاضر در لیگ ترکیه هم نسبت به ایران قراردادهای بهتری دارند. البته بازیکنهای خارجی دیگری که تقریباً همسطح ما بود در این لیگ حضور داشتند و به خاطر اینکه ملیتشان ایرانی نبود و شناخته تر بودند قراردادهایشان تا ۲۵ هزار لیر در ماه هم میرسید.
فکر کنم امسال شرایطم بهتر شود. سال اول با اینکه فیلم بازیهایم را دیده بودند اما کسی ریسک نمیکند. میگویند با این مبلغ اگر میخواهی بیا و ما هم مجبوریم برویم ولی عملکردمان خیلی مهم است. خوشبختانه عملکردم خوب بود به گونهای که قبل از پایان لیگ دو پیشنهاد داشتم.
پخش تلویزیونی، حسرتی برای والیبال بانوان
خیلی حس بدی است که پخش تلویزیونی نداریم. ای کاش حداقل بعضی از بازیهای داخلی مثل فینال لیگ برتر را پخش میکردند. در لیگ یک ترکیه از مرحله پلیآف همه بازیها پخش زنده داشت و بازی فینال هم از شبکه ملیشان پخش شد. این نشان میدهد که جلوتر از ما هستند. پخش زنده در انگیزه بازیکنان خیلی تأثیرگذار است. اگر این اتفاق بیفتد طبیعتاً اسپانسرها هم جذب میشوند و دید به والیبال بانوان تغییر میکند. اما شرایط کشورمان به گونهای است که همه میخواهند همه کار انجام بدهند ولی هیچکس نمیتواند کاری بکند.
مگر با پخش رسانهای چه اتفاقی میافتد؟ به مسابقات برون مرزی هم رفتیم و پوششمان مشخص است. درگیری فیزیکی هم نداریم که از نظر حجابی مشکلی پیش بیاید. حتی میتوانند با پخش غیر زنده شروع کنند یا هایلاتهای کوتاه بازی را نشان دهند. در شبکه "شما" برنامهای تحت عنوان پنج به علاوه یک قسمت خیلی کوتاهی را به والیبال بانوان اختصاص میدهند ولی اصلاً هیجان والیبال را منتقل نمیکند. به نظرم آن پنج دقیقه را هم بردارند بهتر است چون کسی نمیبیند.
چشم انتظار همراهی اهالی ورزش برای پخش تلویزیونی
برخی رشتههای ورزشی مثل پینگپنگ پخش دارند. در فوتسال هم گلهای بازیها را پخش میکنند. چنین کارهایی برای شروع خوب است ولی والیبال هیچ پوشش تلویزیونی ندارد. سه سال پیش پخش رادیویی را امتحان کردند اما در حد دو دقیقه بود و کسی گوش نمیکرد. مثلاً من به عنوان راننده ماشین وقتی والیبال بانوان از رادیو پخش میشود، موج را عوض میکنم. بنابراین باید علاقهمندیهای جامعه را هم در نظر گرفت. پخش باید از طریق تلویزیون دنبال شود تا تأثیرگذار باشد.
در این زمینه باید تغییراتی انجام شود. برخی تغییرات دست بازیکنان و برخی دیگر برعهده مربیان، فدراسیونها، وزارت ورزش و صدا و سیما است. همه این موارد زنجیروار به هم وصل هستند و تا زمانی که همه تغییر نکنند، اتفاقی نمیافتد.
مهرگان درهای جدیدی را به روی والیبال بانوان باز کرد
آقایان برقی و مهرگان جزو کسانی هستند که به والیبال بانوان کمک کردند. دو سال آقای برقی با ما کار کرد و الان هم سال دوم حضور آقای مهرگان است. این عزیزان درهای جدیدی را به روی والیبال بانوان باز کردند و بازیکنهای جوانی را به تیم ملی آوردند. مهرگان مربی بادانشی است و علاوه بر بعد فنی از نظر روانی هم بازیکنان را به خوبی حمایت میکند. همه او را قبول داریم و در مسیری قرار میگیریم که او میخواهد. جا دارد از همه مربیانی که در این ۱۲ سال با من کار کردند مخصوصاً مربیان مرد تشکر کنم.
سال گذشته با مهرگان در مسابقات جام کنفدراسیون والیبال بانوان آسیا بدشانسی آوردیم چرا که بیشترین برد در تورنمنت بانوان را تجربه کردیم ولی در مرحله ضربدری علی رغم اینکه به عنوان سرگروه به مرحله دوم صعود کردیم اما به چین که سرگروه، گروه دیگری بود خوردیم. چین هم قهرمان مسابقات شد. بعد از آن هم با کره جنوبی بازی کردیم. در ست اول بازی ۲۵ بر ۱۲ پیروزی شدیم ولی درنهایت سه یک باختیم چرا که کره تجربه زیادی داشت و سیستم بازیاش را عوض کرد. در حالی که ما هنوز تجربه لازم را نداشتیم که بتوانیم تاکتیک عوض کنیم و تغییرات لازم را ایجاد به وجود آوریم. امیدوارم امسال بتوانیم از گروهمان صعود کنیم و در جمع هشت تیم برتر قرار بگیریم. بعد از آن هم کار اصلیمان که رقابت با تیمهایی مثل چین تایپه، ویتنام، قزاقستان و کره جنوبی است، شروع میشود.
نتیجه گرایی بزرگترین ضعف جامعه ورزشی ایران است
بعد از مسابقات جام کنفدراسیون والیبال بانوان آسیا ( AVC CUP) انتقادهایی به تیم ملی شد. متأسفانه جامعه ورزشی ایران نتیجه گرا است و این بزرگترین ضعف محسوب میشود. باید ببینیم ابزارمان چیست و بر اساس آن انتظار تغییر نتیجه داشته باشیم. در آن مسابقات قزاقستان را برای اولین بار بردیم. برابر فیلیپین و استرالیا پیروز شدیم. در مرحله بعد به چین خوردیم که قهرمان المپیک است و سپس با کره جنوبی که جایگاه سوم آسیا را دارد، بازی کردیم. در نهایت با فاصله کمتر از ۱۰ ساعت برابر استرالیا قرار گرفتیم. چون بازیمان با کره شب تمام شد و صبح هم با استرالیا بازی کردیم. در صورتی که استرالیا زمان بیشتری برای استراحت داشت.
به نظرم سال گذشته آقای مهرگان مسیری را شروع کرد که اگر لیگمان پویا بود و آن مسیر ادامه پیدا میکرد، قطعاً پیشرفت هموارتر میشد و بازیکنان تجارب بهتری به دست میآورند. خوشبختانه با دو بازیکن دیگر در لیگ ترکیه بودیم چون تجربهای که از حضور در این لیگ کسب کردیم در ایران به دست نمیآمد. حدود هفت ماه تمرین و مسابقه پرفشار داشتیم. تمام بازیها سخت بود و تجربه ارزشمندی کسب کردیم.
لیگ برتر بانوان پویا نیست؛ باید کاری کرد
ژاپن، کره جنوبی، چین و تایلند تیمهای جهانی هستند و بین ۱۰ تیم برتر دنیا قرار دارند. یعنی فعلاً به این چهار تیم نباید کاری داشته باشیم. ولی ویتنام، چین تایپه و قزاقستان با اینکه سطحشان از ایران بالاتر است ولی توان رقابت با آنها را داریم.
لیگ ویتنام تا سال گذشته سه ماهه بود و چون از نظر اقتصادی وضعیت خوبی نداشتند، پولهایشان را ذخیره میکردند تا در مرحله پلیآف چند بازیکن خوب جذب کنند. اما لیگشان پویا نبود. امسال برای حل این مشکل شالکهی اصلی تیم ملی شأن را در قالب یک تیم به لیگ چین تایپه که پویاتر است، وارد کردند. تایلند هم حدود هشت سال پیش این کار را انجام داد و حدود ۵ بازیکن ملی و سرمربی شأن را به لیگ آذربایجان فرستاد. بعد از آن مسیرشان فرق کرد. بازیکنشان به لیگ ترکیه پیوستند و مربی شأن هم به لیگ چین وارد شد. ما هم که لیگ پویایی نداریم، میتوانیم به این روش توجه کنیم. اگر با کشورهایی مثل ترکیه که قبولمان دارد در این زمینه مذاکره کنیم ارزشمند است.
حضور مربیان مرد باعث تعامل و انگیزه بیشتر بازیکنان میشود
در همه دنیا اکثراً مردان به عنوان مربی بانوان انتخاب میشوند. به نظرم وقتی مربی مرد است تعامل راحتتر و انگیزه پیشرفت بازیکنها هم بیشتر است. البته باید دانش و شناخت کافی روی بانوان داشته باشد. برای همه مربیان احترام قائل هستم اما علم و دانش مربیان مرد از خانمها بالاتر است. آنها تجربه لیگ جهانی و مسابقات المپیک را دارند در حالی که نهایت تجربه بانوان به مسابقات قهرمانی آسیا مربوط میشود. با این وجود در خارج از کشور مربیان خانمی مشغول به کار هستند که نسبت به مردان سطح فنی و دانش بالاتری دارند. به نظرم در بحث مربیان باید جوانگرایی اتفاق بیفتد چرا که جوانان با انگیزهای داریم که اگر مورد حمایت و توجه قرار بگیرند آینده خوبی خواهند داشت. اما متأسفانه لیگ کیفیت لازم را ندارد که آنها تجربه کسب کنند.
باید دیدمان در مورد استفاده از مربیان مرد باز شود
در خارج از کشور ممکن است برای تیمهای پایه از حریف تمرینی مرد استفاده کنند و در تیمهای بزرگسال از مردان فقط به عنوان ترینر (تمرین دهنده) کمک میگیرند تا ضربه بزنند. البته این موضوع به تفکر و درخواست مربی برمیگردد. مثلاً برای ۷۱ بازیکن، ۷۱ کادر فنی دارند. البته قرار نیست همه روی نیمکت بنشینند یا ضربه بزنند. بلکه کارهایی چون بدنسازی، آنالیزوری و سایر مسائل را انجام میدهند. در این صورت انگیزه بازیکنان هم بالاتر میرود. البته استفاده از مردان به معنی نادیده گرفتن خانمها نیست بلکه باید دیدمان باز بشود. به خانمها بها بدهیم و در کنارشان از مردان هم استفاده کنیم.
سه اردوی تیم ملی تمام شد اما لباس یکدست نداشتیم
در این برهه زمانی عمده تمرکز فدراسیون والیبال روی تیمهای ملی مردان است که مسابقات مختلفی پیش رو دارند. اما تنها یک تیم بانوان داریم. از آقای داوری و خانم زبردست تقاضا میکنم برای تیم ملی بانوان حداقل امکانات را فراهم کنند. متأسفانه سه اردو پشت سر گذاشتیم اما هنوز لباس تمرین یکدست نداریم. این سادهترین کاری است که برای بانوان انجام نمیشود. البته سالهای قبل هم این مشکل را داشتیم. اما باید از جایی شروع کرد. درست نیست بازیکن وارد اردو شود و با لباس باشگاهی در صف تیم ملی قرار گیرد. یا اینکه هر بازیکن با یک رنگ خاص در تمرین شرکت کند. چنین مواردی اصلاً برای تیم ملی قشنگ نیست. این در حالی است که اولین جلسه اردوی تیم مردان با لباس یکدست انجام میشود. چنین مسائلی روی انگیزه بازیکنان تأثیر میگذارد چرا که میبینند به آنها توجهی نمیشود. هزینه لباس زیاد نیست. حداقل از اردوی دوم که انتخابی نیست لباس یکدست بدهند نه اینگونه که سومین اردو هم تمام شد اما لباس نداشتیم.
کیفیت و ظاهر لباسهایمان اصلاً خوب نیست
کیفیت لباسهایمان هم خوب نیست. نمیدانم لباس مردان چگونه است اما لباس زنان از نظر کیفیت خیلی با آنها متفاوت است. چون لباسهای بانوان حجم بیشتری دارد و نیازمند کیفیت بهتری است. در کل ظاهر و کیفیت لباسهایمان اصلاً خوب نیست. سال گذشته در مورد تغییر استایل لباسها با خانم کعبی زاده صحبت کردم تا شبیه بسکتبال و فوتبال بشویم. کعبی زاده هم قبول کرد و تاییدیه وزارت ورزش و جوانان را هم گرفت اما متأسفانه در قیمت نهایی بین تولیدی و فدراسیون توافق صورت نگرفت و دوباره به خانه اول برگشتیم. فکر میکنم امسال با توجه به مذاکراتی که بین فدراسیون و تولیدی طرف قرارداد انجام میشود، تغییراتی در این حوزه داشته باشیم.
به بهانه جوانگرایی مرا از تیم ملی کنار گذاشتند
یکی از بدترین خاطراتم از تیم ملی به دو سال پیش برمیگردد که خیلی راحت با بهانهی جوانگرایی برخی از بازیکنان را که من هم جزءشان بودم از تیم ملی کنار گذاشتند. گفتند میخواهیم به شما استراحت بدهیم و جوانترها را دعوت کنیم در حالی که بهانه بود و میتوانستند به شکل دیگری جوانگرایی کنند.
بهترین خاطرهام در تیم ملی به برد سال گذشته مقابل فیلیپین مربوط میشود. اگر آن بازی را نمیبردیم دوم میشدیم و شرایطمان سختتر میشد. در واقع یک بازی دراماتیک بود که سه به دو برنده شدیم. در لیگ هم اولین قهرمانی با تیم پرسپولیس و دومی با گیتی پسند خیلی ارزشمند بود. البته قهرمانی سال گذشته با پیکان هم خیلی شیرین بود. چون ذوب آهن شانس اول قهرمانی محسوب میشد و همه شرایط به نفعش بود اما خدا کمک کرد و توانستیم اول بشویم.
نگاه بازیکنان جوان به کاپیتان تیم ملی است
حس میکنم بازیکنان به ویژه جوانترها خیلی مرا میبینند و به صحبتها و حرکاتم توجه میکردند. اینگونه مسئولیتم سنگین میشود اما این حالت را دوست دارم و تا جایی که بتوانم به بقیه کمک میکنم. اگر بتوانم برایشان راهی باز کنم که در مسیرش قرار بگیرند کوتاهی نمیکنم. چون هر کسی باید به سهم خود به پیشرفت والیبالمان کمک کند.
امیدوار به کسب سکوی آسیایی
برنامه کوتاه مدتم داشتن عملکرد خوب در مسابقات قهرمانی آسیا و عقد قرارداد با یک تیم خوب ترکیهای است و برای بلند مدت هم امیدوارم شرایطی پیش بیاید که سکوی آسیایی را تجربه کنیم. حیف است والیبال بانوان ایران چنین تجربهای را نداشته باشد. چون پتانسیل کسب سکو را داریم. امیدوارم دیر یا زود این اتفاق برای والیبال بانوان بیفتد. اما همه باید حمایت کنند. بازیکن، مربی یا فدراسیون به صورت انفرادی موفق نمیشوند بلکه همه باید کمک کنند.
دوست دارم والیبالم پایان خوبی داشته باشد
به خداحافظی از والیبال فکر کردهام چون همان طور که شروع کردم روزی هم باید خداحافظی کنم. اما دوست دارم زمانی خداحافظی کنم که تیم ملی به جایگاهی رسیده باشد. در واقع دلم میخواهد پایان خوبی داشته باشم چون قاعدتاً خاطرات خوب بیشتر از خاطرات بد میمانند.
تلاش میکنم تا همراه با دیگر بازیکنان شرایط خوبی برای تیم ملی رقم بزنیم و بعد از آن هم خداحافظی میکنم. اگر اتفاق خوبی بیفتد و سکوی آسیایی بگیریم حتی خداحافظی را هم دوست دارم اما اگر این اتفاق نیفتد حس خوبی نخواهم داشت.
امیدوارم استعداد مربیگری را داشته باشم
مربیگری را خیلی دوست دارم ولی شرایطش با بازیکنی کاملاً متفاوت است و نمیتوان گفت چون کسی بازیکن خوبی بوده پس مربی خوبی هم میشود. باید دوره بازیکنیام تمام شود، کلاسهای مربیگری را بگذرانم و در مسیرش قرار بگیرم تا بفهمم آیا استعدادش را دارم یا خیر. اگر استعداد داشته باشم جلو میروم و گرنه در زمینه دیگری فعالیت میکنم. امیدوارم استعدادش را داشته باشم.
پشتکارم برای دیگران جذاب است
فکر میکنم جنگندگی و پشتکارم برای دیگران جذاب است. در زمین مسابقه و زندگیام خیلی جنگندگی دارم. شاید این تنها ویژگی مثبتی باشد که بتوانم از خودم بگویم.
منبع: ایسنا
2034