خبرفوری در سالروز درگذشت ناصر حجازی بررسی میکند
متن و حاشیه زندگی اسطوره "تاج"دار / ناصر حجازی، از سنگربانی فوتبال تا سودای پاستور
۹سال پیش در چنین روزی، ناصر حجازی دروازهبان برجسته کشورمان از دنیا رفت. او از معدود چهرههای محبوب ورزشی کشورمان است که فارغ از تعصبات باشگاهی هواداران، محبوبیت فراگیر دارد.

ناصر حجازی زاده ۲۳ آذر ۱۳۲۸ در تهران بود و دوم خرداد ۱۳۹۰ از دنیا رفت. او دروازهبان نامدار تیم ملی و مربی مشهور فوتبال بود و یکی از بهترین دروازه بان تاریخ ایران ودروازهبان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه ۱۳۵۰ به شمار میرفت که ۲ قهرمانی در جام ملتهای آسیا، یک قهرمانی در بازیهای آسیایی و شرکت درالمپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد.
او همچنین به همراه تیم تاج (استقلال فعلی) قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاههای آسیا را تجربه کرد.
فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال ناصر حجازی را دومین دروازهبان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی معرفی کردهاست. ضمن آنکه حجازی به عنوان چهل و یکمین دروازهبان برتر قرن بیستم جهان از نگاه فدراسیون آمار و تاریخ فوتبال جهان، برگزیده روزنامه نیونیشن چاپ سنگاپور به عنوان یکی از ۱۰ دروازهبان برتر جهان در تاریخ ۲۷ فوریه ۱۹۸۰ و جزو ۱۰ بازیکن برتر قاره آسیا در تمامی ادوار مسابقات جام جهانی از نگاه سایت ورزشی و معتبر ESPN FC معرفی شدهاست.
ناصر حجازی دارای رتبه ۱۳۴ جهان و رتبه دوم ایران با رکورد ۸۳۷ دقیقه در بسته نگاه داشتن دروازه از نگاه فدراسیون آمار و تاریخ فوتبال جهان است.
او در دوران مربیگری هم تیم استقلال تهران را به عنوان نایب قهرمانی جام باشگاههای آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان رساند.
وی در روز ۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از تحمل مدتها رنج ناشی از بیماری سرطان ریه در بیمارستان کسری تهران درگذشت و در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۰ خورشیدی در «قطعه نامآوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
وی به عنوان بزرگترین اسطوره باشگاه استقلال شناخته میشود و در کنار غلامرضا تختی، تنها چهرههای ورزشی است که نام آنها در مجموعه کتاب در دست چاپ مفاخر و نام آوران ایران زمین در کنار نامهایی چون ابوعلی سینا، سعدی شیراز ی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، عطار نیشابوری، امیر کبیر، کمال الملک، جلال آل احمد،پروین اعتصامی، محمود حسابی، علی شریعتی و جعفر شهیدی قرار گرفتهاست.
پس از درگذشت حجازی، شورای شهر تهران در مصوبهای بلوار فردوس غربی را به نام ناصر حجازی تغییر اسم داد.
"نادر"، اولین باشگاه ناصر
ناصر حجازی در تهران به دنیا آمد. او همراه پدر و مادر و ۴ خواهر و یک برادر در تهران زندگی میکرد. پدرش متولد محله لاله تبریزبود و در تهران آژانس املاک داشت و مادرش متولد خرمدره بود.
وی دوره دبستان را در دبستان هخامنش و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای ابومسلم، سعادت، سینا، سهند و شرق طی کرد.
او در تیم فوتبال دبیرستان ابومسلم در پست گوش راست و دروازهبانی بازی میکرد. همچنین در تیم بسکتبال این دبیرستان حضور مستمر داشت. دبیرستان ابومسلم در خیابان ابوسعید در نزدیکی میدان منیریه تهران، حوالی منزل سابق وی واقع شده بود. در سال ۱۳۵۰ وارد مدرسه عالی ترجمه شد و در سال ۱۳۵۶ لیسانس خود را دریافت کرد. در دوره مربیگری تیم ماشینسازی تبریز منطقه لاله تبریز (زادگاه پدرش) پاتوق تفریحی ناصر حجازی بود.
همسر حجازی بهناز شفیعی نام دارد و حجازی از او دارای دو فرزند به نامهای آتوسا و آتیلا است که هردو فوتبالیست بودهاند.
آتیلا چند سال در تیم استقلال تهران بازی میکرد و آتوسا هم اولین کاپیتان تیم ملی فوتسال زنان ایران بود. داماد او (همسر آتوسا) سعید رمضانی هم بازیکن حرفهای فوتبال است و فرزند آنها نیز امیرارسلان نام دارد.
تیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاههای تهران اولین باشگاه حجازی بود و از همان تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال ۱۳۴۸ به تاج پیوست و در همان سال اول، قهرمانی جام باشگاههای آسیا و جام تخت جمشید را با این تیم به دست آورد.
وی تا پایان دوران بازیکنی خود بهجز ۵سال از ۹ دیماه ۱۳۵۴ تا ۱۷ دیماه ۱۳۵۹، دروازهبان تاج (استقلال تهران) بود و با این تیم چندین دوره قهرمانی در لیگ کشور، جام باشگاههای تهران، جام حذفی ایران و جام باشگاههای آسیا را جشن گرفت.
وی از ۹ دیماه ۱۳۵۴ برای تیم شهباز بازی کرد. مدت کوتاهی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ با تیم منچستر یونایتد تمرین میکرد ولی عدم صدور کارت «آی.تی. سی»، به دلیل نبود فدراسیون فوتبال منسجم در ایران، مانع از حضور حجازی در لیگ انگلیس شد و وی به ایران برگشت.
اسطوره تاج در تیم پرسپولیس
ناصر حجازی در ۱۷ دیماه ۱۳۵۹، در سالروز مرگ غلامرضا تختی، در بازی دوستانه مابین شهباز و پرسپولیس، به عنوان یار کمکی در خط حمله پرسپولیس بازی کرد و با زدن یک گل در برد ۶-۳ آنها نقش داشت.
او در ۱۷ مرداد ۱۳۵۶ در بازی تیمهای شهباز و بانک ملی جای خود را درون دروازه شهباز به ناصر وثوق داد. ایرج سلیمانی سرمربی تیم در پانزده دقیقه مانده به پایان بازی حجازی را به جای علی مناجاتی وارد زمین کرد و در خط حمله بازی داد. شهباز این بازی را دو بر صفر برد.
حجازی در پایان دوران بازیکنی خود به بنگلادش رفته و پس از مدت کوتاهی دروازهبانی در تیم محمدان، سرمربی این تیم شد و در سال ۱۳۶۹ بازی خداحافظی خود را در همین تیم انجام داد.
با سرمربیگری رایکوف در تیم ملی، او عزیز اصلی و فرامرز ظلی را کنار گذاشت و ناصر حجازی را برگزید. در مرداد ۱۳۴۸، تیم ملی برای بازیهای دوستانه راهی شوروی شد و پنج مسابقه انجام داد.
در چهار دیدار اول حجازی دروازهبان تیم بود که اولین تجربه ملی وی محسوب میشد. در برابر تیم ایوانوا چهار گل خورد، در برابر مینسک دو و در مقابل ویلنوسک و کالنین هم سه بار دروازه اش گشوده شد، دوازده گل خورده در چهار مسابقه باعث شد تا در بازی پنجم جای خود را به رضا قفلساز بدهد. پس از آن حجازی اولین بازی ملی رسمی خود را در سن ۱۹ سالگی در ۲۲ شهریور ۱۳۴۸ در آنکارا در مقابل تیم ملی پاکستان در جام اکو انجام داد که با نتیجه ۴ بر ۲ به نفع ایران پایان یافت. در بازی دوم او در مقابل تیم ملی ترکیه چهار گل در نیمه اول دریافت کرد. عملکرد تیم پس از این مسابقات مورد انتقاد قرار گرفت تا جایی که کیهان ورزشی نوشت: «مربی خارجی اگر ارسطو هم باشد هرگز نمیتواند ما را بشناسد… باید تیم فاتح آسیا حفظ میشد و باید فرزامی و یاوری و ظلی و طالبی را میآوردند نه این چند بچهٔ بیتجربه را».
قبل از صعود ایران به جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین به بازیکنان قول اعطای خانه در شهرک غرب تهران و پاداش داده شده بود، پس از صعود، فدراسیون فوتبال زیر بار وعده داده شده نرفت. حجازی در آستانه سوار شدن بازیکنان به هواپیما برای سفر به آرژانتین درخواست اجرای وعدهها را کرد و گفت که پا به هواپیما نخواهد گذاشت، در واپسین لحظات پاکت پولی تهیه شد و تحویل حجازی شد و او پاکت را تحویل همسرش داد. حجازی بعداً گفت: «تا پول نگرفتم سوار هواپیما نشدم. اما چرا؟ تا آخرین لحظه فکر نمیکردم که فدراسیون فوتبال در حقم کم لطفی کند. اصرار میکردم اگر نتوانم پول تهیه کنم همسرم به جرم کشیدن چک بی محل دستگیر میشود… پای پله هواپیما به مهاجرانی گفتم تا اینجا روی قول شما حساب میکردم. اما حالا اگر قرار است همسرم به زندان بیفتد به آرژانتین نمیآیم. در تهران میمانم…»
آخرین بازی او هم در سال ۱۳۵۹ و در بازی ایران- کویت انجام گرفت و بعد از آن به دلیل قانون عجیبی معروف به «قانون ۲۹ سالهها» که حضور دروازهبانان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را ممنوع میکرد از تیم ملی کنار گذاشته شد. این قانون آن زمان تنها به ناصر حجازی ابلاغ شد.
این قانون در پی آن ابلاغ شد که در شروع یکی از بازیهای استقلال تهران در اوایل انقلاب مسئولان برای مراسم ابتدایی بازی به بازیکنان هر دو تیم عکسهایی از روحالله خمینی داده بودن که هنگام قرائت قرآن در دست بگیرند ولی ناصر حجازی از گرفتن عکس خمینی ممانعت میکند در پی همین مسئله مسئولان وقت نه تنها از ورود حجازی به زمین جلوگیری میکنند بلکه چند روز بعد از آن ماجرا مسئولان تربیت بدنی از جمله نصرالله سجادی قانون عدم حضور بازیکنان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را به تصویب میرسانند.
ناصر حجازی در دهه ۱۳۵۰ دروازهبان اصلی تیم ملی ایران بود و با این تیم دو بار قهرمان جام ملتهای آسیا (۱۹۷۲ و ۱۹۷۶) و یک بار قهرمان بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران شد و در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین هم شرکت کرد و عملکرد خوبی در جام جهانی داشته و با وجود اینکه ایران در مرحله گروهی ۸گل دریافت کرد اما چهار گل را از از روی نقطه پنالتی دریافت کرد و پس از آن مورد توجه تیم منچستر یونایتد قرار گرفت و مدتی با این تیم تمرین کرد در پی اعلام فدراسیون فوتبال ایران و اینکه به او اجازه داده نشده که به این تیم بپیوندد از طرف باشگاه منچستر یک هفته به او فرصت داده شد تا رضایت نامه دریافت کند اما به دلایلی نتوانست در فرصت مذکور رضایتنامه گرفته و پس از پایان این مدت و بهدلیل تأخیر صورت گرفته منچستر با دروازهبان دیگری قرار داد امضا کرد و ناصر خان حجازی بزرگترین فرصت زندگی اش را از دست داد او همچنین سهمیه حضور در المپیک ۱۹۷۶ مونترآل و مقام سومی جام ملتهای آسیا ۱۹۸۰ را هم بهدستآورد.
اولین دوره مربیگری ناصر حجازی به سال ۱۳۶۱ که به عنوان بازیکن مربی فعالیت میکرد و استقلال را نایب قهرمان ان سال کرد وپرسپولیس علی پروین را شکست داد و اولین تجربه مربیگری خارجی حجازی در محمدان بنگلادش بود، نقطه اوج این باشگاه در سال ۱۳۶۷ با پیروزی بر پرسپولیس و صعود به یکچهارم نهایی جام باشگاههای آسیا رقم خورد.
حجازی در مورد آن مسابقه میگوید: «رئیس باشگاه گفت میخواهم بیایم رختکن بگویم کمتر گل بخورید آبرویمان نرود! گفتم میخواهی بیایی روحیه بچهها را تضعیف کنی؟ لازم نکرده! خودم به رختکن رفتم و گفتم بچهها من پرسپولیس را میشناسم اصلاً تیم نیست! خلاصه به داخل زمین رفتیم. در نیمه اول با گل کرمانی از ما جلو افتادند. در بین دو نیمه حسابی به بچهها توپیدم. چشمتان روز بد نبیند با گل بیژن طاهری بازی را مساوی کردیم. بعد از آن گل خیلی فشار آوردیم چون برای صعود نیاز به برد داشتیم.
بازی طوری شده بود که فنونیزاده کاپیتانپرسپولیس میگفت بچهها بزنید زیرش ۱-۱ هم میریم بالا! در دقیقه ۸۸ سانتری شد و مهاجم خارجی و سرعتی ما توپ را از زیر دستان سلطانی وارد دروازه کرد ۲-۱ بردیم! این برد در تاریخمحمدان بنگلادش بیسابقه بود. بعد از بازی جشنی گرفتند که باورنکردنی بود. تمام مردم شهر بیرون آمده بودند. در جشن شهردار و وزیر امور خارجه هم حضور داشتند.»
او هر وقت از روزهای حضور در هند و بنگلادش حرف میزد بغض میکرد و همیشه میگفت: هیچکسی نمیتواند یک ساعت آن زندگی را تحمل کند.او در مصاحبهای گفته بود: «روزهای اولی که در هند و سپس بنگلادش بودم فقط میتوانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آنهم نه با غذای خوب و مقوی بلکه با نان یا موز که ارزان بود. این سختیها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگیام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و با عزتی باشم.»
او در دوران سرمربیگری موفق شد استقلال را به مقام نایب قهرمانی در لیگ تهران و باشگاههای آسیا و قهرمانی در لیگ آزادگان برساند. در تیمهای سپاهان اصفهان ، ذوب آهن اصفهان، استقلال رشت،ماشینسازی تبریز، استقلال اهواز، ابومسلم خراسان، نساجی قائمشهر نیز به مربیگری پرداخت که موفقیت چندانی نصیب وی نشد، هر چند تیم ماشینسازی در فصل ۷۴-۷۵ بازیهای خوبی در لیگ ایران ارائه کرد و به همین خاطر بحثهایی در مورد انتخاب حجازی به عنوان سرمربی تیم ملی در مطبوعات مطرح شد. از قول پسر وی نقل شده که در همین دوره که مصطفوی رئیس فدراسیون فوتبال بود، قرار بود حجازی به عنوان مربی تیم ملی انتخاب شود، اما در نهایت نام مایلی کهن به عنوان مربی تیم ملی اعلام شد.
در سال ۱۳۸۶ پس از انتخاب مجدد علی فتحاللهزاده به سمت مدیرعاملی، مجدداً سرمربی باشگاه استقلال تهران گردید که در هفته چهاردهم فیروز کریمی جایگزین او شد.
وی در زمان مربیگری اش بازیکنان بزرگی همچون علی دایی، رحمان رضایی، علی رضا اکبرپور و علی اکبر استاداسدی را به فوتبال ایران معرفی کرد.
مستندی با حضور خاتمی برای حجازی که پرفروش شد
در سال ۱۳۹۲ بر اساس طرح و ایدهای ازسوی امیر رفیعی و با همراهی سعید رمضانی داماد خانوادهٔ ناصر حجازی و نیاز افشین کیا ساخت فیلمی مستند پیرامون زندگی ناصر حجازی آغاز شد که تولید آن به تهیهکنندگی و اجرای امیر رفیعی در آذر ماه ۱۳۹۴ به پایان رسید. این فیلم با عنوان من ناصر حجازی هستم... و روایت متن توسط: شهاب حسینی، بهرام رادان، پرویز پرستویی، مسعود رایگان،مهران مدیری و رؤیا تیموریان و صدای رضا یزدانی در تیتراژ پایانی ساخته شدهاست که برغم توقیف، حواشی و شکایتهای بسیار از تهیهکننده آن توانست رکورد پرفروشترین مستند تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص دهد.
از نکات جالب توجه این فیلم قبل از اکران رسمی، حضور رئیسجمهور اسبق ایران سید محمد خاتمی در مراسم اکران خصوصی فیلم به درخواست امیر رفیعی بود که این اتفاق بازتاب رسانهای وسیعی در رسانههای کشور داشت.
از دیگر حواشی سینمایی ناصر حجازی این بود که در سریال میهن (Homeland) نام یکی از شخصیتهای منفی سریال ناصر حجازی نامگذاری شد که مورد اعتراض شدید ایرانیان قرارگرفت.
حجازی در سودای پاستور
ناصر حجازی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۴ثبت نام کرد و گفته بود که اگر تأیید صلاحیت شود ۳۰ میلیون رأی میآورد و اعلام کرده بود که در صورت پیروزی در انتخابات احمد نیککار را به معاون اولی برمیگزیند ولی شورای نگهبان صلاحیت او را برای شرکت در انتخابات رد کرد.
او پس از ثبت نام به روزنامه خبرورزشی گفت: چه ایرادی دارد ورزشیها هم کار سیاسی انجام بدهند؟ الان که در ورزش ما سیاستمداران فعالیت دارند حالا چه ایرادی دارد مثلاً حجازی کار سیاسی کند؟! من شرایط اولیه را که برای ثبت نام دارم. اگر صلاحیتمان را تأیید کردند که شرکت میکنیم و فکر نمیکنم ایرادی داشته باشد.
حجازی پس از آن درباره برخی مسائل روز کشور موضع گرفت. مثلا در ۳۱ فروردین سال ۱۳۹۰، ناصر حجازی در مصاحبهای که با پرتال شخصی خود انجام داد، ضمن اعتراض به وضعیت اقتصادی موجود در ایران، نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت از جمله هدفمندی یارانه ها، شدیداً اعتراض خود را اعلام کرد و شرایط بیماری اش را ناشی از آن دانست همچنین وی در بخشی از این مصاحبه در مورد پرداخت ماهیانه یارانهها به مردم توسط دولت گفت: دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیدهاند، نفت، گاز و… دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید. چهل هزار تومان در ماه به مردم میدهند و بعد چند برابر آن را از جیب مردم برداشت میکنند و سپس ادعای خدمت به مردم دارند. از دید مسئولین خدمت دولتبه مردم یعنی کار کردن مردم برای دولت و اینکه مردم کار کنند و پولشان را تقدیم دولت نمایند! برای من گاز میآمد چهل هزار تومان و حالا میآید یک میلیون تومان. گاز به کشور همسایه با مبلغی بهمراتب کمتر از آنچه از جیب مردم برداشت میکنند، صادر میشود. با دیدن این شرایط نباید عصبانی شوم؟ نباید حرص بخورم و شرایط جسمانیام مثل امروز شود.
حجازی در پایان صحبتهایش بدون نام بردن از مقام مسئول خاصی گفته بود: یا رب روا مدار که گدا معتبر شود، گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود.
تشییع پرحاشیه پیکر عقاب
ناصر حجازی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ در حین تماشای دیدار تیم فوتبال استقلال مقابل پاس همدان در روز آخر لیگ برتر بهدلیل وخامت حالش به کما رفت و در حالی که از بیماری سرطان ریه رنج میبرد، در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۹۰، ساعت ۱۰:۵۵ صبح، در بیمارستان کسری در تهران درگذشت.
ناصر حجازی در طول ۱۸ ماه بیماری هیچ گونه کمک دولتی را قبول نکرد. او دربارهٔ بیماریش و حضور مسئولان دولتی در کنار خود در بیمارستان گفته بود: «خیلی از مسئولان آمدند. من احتیاجی به کمک آنها نداشتم. آنها عددی نیستند که بخواهند به من کمک کنند، در اندازهٔ این حرفها نیستند که بخواهند به ناصر حجازی کمک کنند.»
مراسم تشییع جنازه ناصر حجازی ابتدا قرار بود در سهشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۰ برگزار شود که با درخواستهای اهالی ورزش و فوتبال و هواداران او به دلیل اینکه عدهٔ بیشتری بتوانند در این مراسم شرکت کنند به چهارشنبه ۴ خرداد موکول شد. همچنین قرار بر این بود که ناصر حجازی در ورزشگاه شیرودی تشییع شود که با مخالفت شورای تأمین روبرو شد و مراسم تشییع به ورزشگاه آزادی انتقال یافت.
منبع: خبر فوری
17
اسطوره
ناصر حجازی اسطوره بود خودش اعلام کرد با این کارم می خواستم به سیاسیون بفهمونم همون طور که شما دوست ندارید ورزشکاران وارد سیاست شوند بدانید ورزشکاران هم دوست ندارند سیاسیون وارد ورزش شوند . روحت شاد اسطوره !!!
بنام خدا ی ازادمردان اقای مرحوم حجازی قصد گرفتن میز پاستور را نداشت شاید شایستگی وی با لا تر از رییس جمهور های بیسواد امروز بوده او میخواست بگوید هر فردی برایت کارهای سیاسی مناسب نیست انسان ها باید در تخصص خود گمارده شود بنا بنایی کارگر کارگر و یک نفر نه که در تخصص غیرووووتخصص گمارده وبه کار گرفته شود
ناصرخان حجازی کجایی که الان ببینی که همون طرفدارهای شما آمدند به این روحانی رای دادند و سیل جمعیت زیادی رو از طرفدارهای ورزش رو به دنبال خودشون به راه انداختن تا به این خبیث رای بدند و اوصاع مملکتمون شده فقط و فقط دزدی وغارت بیت المال
نمی دانم چراهروقت عکس ناصرحجازی رامی بینم یادجهان پهلوان تختی می افتم؟ محال است تهران بروم ودربهشت زهرا سرمزاراین اسطوره درقطعه نام آوران حاضرنشوم وفاتحه ای نفرستم. روحش شاد
جای ناصرخان درقطعه نام آ وران نیست بلکه ناصرحجازی درقلب ملت ایران جای داردچه پست ومقامی ازاین بالاتر. پاستوردوزار
حجازی محبوب دل ها و فراتر از رنگ قرمز و آبی بود. کسی کهدر زندگی هرگز سر خم نکرد و شرافت کاری خود را هرگز با پست و مقام عوض نکرد گرچه گاهی به او بی مهری هم شد ولی حالا که رفته میدانیم تک ستاره و اسطوره قلبها بود.
از این گزارش اینطور استنباط میشه که طرفدار انقلاب نبوده،ونظر مثبتی به ان نداشته وشاید بیشتر طرفدار ،رژیم طاغوت بوده
خاک برسرت با این تحلیل
انقلاب ؟ !!! ناصر حجازی ایرانی بود و دلش به حال مردم می سوخت ؟ حتما باید انقلابی باشه ؟ انقلابیون رو هم داریم می بینیم
خیر برادر من حجازی فقط طرفدار حرف حق بود و زیر بار حرف زور نمیرفت چه اون زمان چه این زمان و اهل ریا نبود و مثل مدیران فاسد فعلی نبود که با ذکر و تسبیح وارد میشوند و بعد پرونده های فساد مالی و اخلاقی آنها آبروی نظام را ببرد.
ناصر خان اگه در قید حیات بودن الان بجای کنایه به دولت روحانی باید به چهره دولت....
به عنوان یک پرسپولیسی میگم: به معنای واقعی کلمه آزاده و با غیرت بود... نون به نرخ روز خور نبود... مرد بود.. زیر بار دیکتاتوری نرفت... درود به شرفش...
همون می شود که به عکس رهبر معظم انقلاب کم احترامی میکند آن می شود که به قول خودش در جنوب آسیا گرسنگی می کشد آن زمان به 35000000انقلابی ورزمندگان اسلام کم احترامی کرده دروازهبان خوبی بود روحش شاد
روحت شاد مرد بزرگ در وصف ناصر حجازی : من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
هم ورزشکاران واردسیاست شدن هم باعث انحراف فکرمردم شدند که به این شخص رای داده شوند ووضع مملکت به اینجابرسد متاسفانه اما این مخالفت بااین نظام منشا بزرگتری داشته فقط عقیده نبوده که آن راخدامیداند