پاسخ قرآنی امام حسن به معترضان صلح با معاویه
امام حسن مجتبی(ع) به دنبال اعتراضات عمومی درباره صلح با معاویه پاسخهایی قرآنی ارائه دادند.
ماجرای صلح امام حسن مجتبی با معاویه یکی از پر بحثترین مسائل تاریخ اسلام شناخته میشود. این توافقنامه بعد از جنگی صورت گرفت که بر اثر زیادهخواهی معاویه و خودداری او از بیعت با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان روی داد. عمده علت پذیرش صلح از سوی آن حضرت را نه تمایل خود آن حضرت بلکه سستی مردم عراق در جنگ و توطئه معاویه در تطمیع سران سپاه دانستهاند. متأسفانه به دلیل عدم وجود بینش جامع و بصیرت لازم، عموم مردم امام حسن مجتبی(ع) را متهم به سازش با دشمن کردند، سازشی که همراه با ترس از هیاهوی دشمنان اسلام است. در این بین امام(ع) در موارد متعددی متناسب با فهم اقشار مختلف مردم به آنها توضیحاتی ارائه میداد.
در یکی از این گزارشات میخوانیم: وقتى امام حسن علیهالسلام با معاویه مصالحه کرد، مردم نزد او آمدند و بعضى از آنها امام را به واسطه بیعتش مورد سرزنش قرار دادند.
امام علیهالسلام فرمود: واى بر شما، چه مىدانید که چه کردم؟ به خدا سوگند این عمل براى شیعیانم از آنچه که آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است؛ آیا نمىدانید که من امام مفترض الطّاعه بر شما هستم و به نصّ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یکى از دو سروران جوانان بهشتم؟ گفتند: بله. وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنَّنِی إِمَامُکُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَیَّ.
این بیان امام حسن مجتبی(ع) نمایانگر سطح ضعیف معارف و ایمانیات مردم آن عصر نسبت به مقوله امامت است. به این معنا که عموم مردم امام را در حد یک عالم فقیه یا پیشوایی عادل قبول داشتند نه در حد امامی که اطاعت او مساوی با اطاعت از خدا و رسول خداست. این نوع چالش نه تنها در عصر امام حسن مجتبی بلکه در تمام اعصار زندگانی ائمه(ع) به ویژه دوران پس از رحلت رسول اکرم(ص) و نیز در عصر حکومت امیرالمؤمنین(ع) دیده میشود. لذا امام حسن(ع) در پاسخ به اعتراضات فرمودند «آیا نمىدانید که من امام مفترض الطّاعه بر شما هستم؟»
امام حسن مجتبی(ع) در ادامه با ذکر مثالی از قرآن فرمود: آیا مىدانید که وقتى خضر علیهالسلام کشتى را سوراخ کرد و دیوار را بپا داشت و آن جوان را کشت، این اعمال موجب خشم موسى بن عمران شد و چون حکمت آنها بر وى پوشیده بود، اما آن اعمال نزد خداى تعالى عین حکمت و صواب بود؟أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ ع لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ کَانَ ذَلِکَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ حِکْمَةً وَ صَوَابا
این استدلال امام مجتبی(ع) مربوط به آیاتی از سوره کهف است. طی این ماجرا حضرت موسی(ع) در جوانی با خضر نبی همراه میشود تا در همراهی وی برخی علوم و حکمتهای الهی را تعلیم ببیند. در آیه71 سوره کهف درباره واقعه سوراخ کردن یک کشتی توسط خضر(ع) میخوانیم: «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَکِبا فِی السَّفینَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً؛ پس هر دو به راه افتادند تا وقتى که در کشتى سوار شدند ، او شکافى در کشتى ایجاد کرد . موسى گفت : آیا آن را شکافتى تا سرنشینانش را غرق کنى؟ به راستى که کارى بسیار زشت کردى».
ماجرای دیگری که امام حسن(ع) معرفی میکنند، مربوط به کشتن کودکی توسط خضر(ع) است که در آیه74 کهف به آن اشاره شده است. در این آیه میخوانیم: «فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً؛ آنگاه [ هر دو ] به راه افتادند تا [ زمانى که ] به نوجوانى برخوردند ؛ و [ بنده ما ] او را کشت . موسى گفت : آیا شخص بىگناهى را بدون آنکه کسى را کشته باشد ، کُشتى ؟ به راستى که کارى بسیار ناپسند مرتکب شدى»؛ همچنین امام حسن(ع) به ماجرای ساختن دیوار توسط خضر اشاره میکنند که مربوط به آیه77 همین سوره است آنجا که خداوند میفرماید: «... فَوَجَدا فیها جِداراً یُریدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرا؛ پس در آن شهر دیوارى یافتند که مىخواست فرو ریزد ، او آن را [ به گونهاى ] استوار کرد [ که فرو نریزد ] . موسى گفت : اگر مىخواستى براى تعمیر آن دیوار، مزدى مىگرفتى [ که براى خود خوراک فراهم آوریم». در انتهای دیدار خضر نبی(ع) با حضرت موسی(ع)، خضر این رسول اولوا العزم را از حکمت کارهای خویش آگاه میکند.
این استدلال امام حسن(ع) در راستای استدلال اولشان قرار میگیرد؛ یعنی اگر مرا به عنوان امام واجب الإطاعه قبول دارید، گاهی کارهایی انجام میدهم که ممکن است با عقل کوتاهبین و خالی از حکمت شما همخوانی نداشته باشد، اما باید در این مسیر به من همچون موسی نسبت به خضر، اعتماد کنید چرا که در افعال ائمه و پیامبران حکمتهایی نهفته است که هر کسی یارای فهم آن را ندارد.
امام حسن مجتبی(ع) در ادامه فرمود: آیا مىدانید که هیچ یک از ما ائمه نیست جز آنکه بیعت طاغوت زمانش بر گردن اوست مگر قائمى که روح الله عیسى بن مریم پشت سر او نماز مىخواند؟ خداوند ولادت او را مخفى مىکند و شخص او نهان مىشود تا آنگاه که خروج کند بیعت احدى بر گردن او نباشد. او نهمین از فرزندان برادرم حسین است و فرزند سرور کنیزان؛ خداوند عمر او را در دوران غیبش طولانى میکند، سپس با قدرت خود او را در صورت جوانى که کمتر از چهل سال دارد ظاهر میکند تا بدانند که خداوند بر هر کارى توانا است.
أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِکَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی الْحُسَیْنِ ابْنِ سَیِّدَةِ الْإِمَاءِ یُطِیلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
این بیان امام حسن(ع) نمایانگر آن است که تا قبل از ظهور امام عصر(عج) حکومت باطل همواره غلبه دارد و نباید توقع داشت همه امور جامعه رو به سامان باشد.
منبع: تسنیم
1981