فرشاد مومنی: مجاهدین خلق از سال ۵۴ نقشه ترور بهشتی را داشت/ کلاهی ۴۰ دقیقه تلاش کرد من را راضی کند به جلسه حزب بروم
فرشاد مومنی میگوید: بهرام آرام یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق دستنوشتههایی دارد که نشان میدهد منافقین از سال ۵۴ نقشه ترور شهید بهشتی را داشتهاند.
میگفت تنها برای اینکه درباره بهشتی صحبت کند مهمان ما شده و تنها چیزی که او را راضی به این مصاحبه کرده، مجالی است که بتواند درباره شهید بهشتی صحبت کند. فرشاد مومنی را همه در کسوت استاد دانشگاه و اقتصاددان میشناسند، اما او از اولین های حلقه اعضای حزب جمهوری اسلامی بوده است و مسئولیت یکی از کمیته حزب را برعهده داشته است. بنای ما گفتگو درباره آن روز انفجار دفتر حزب بود، اما علاقه او به شخصیت و اندیشههای آیت الله بهشتی، مسیر گفتگو را خیلی زود تغییر داد.
عضو حزب جمهوری اسلامی که در روز انفجار حزب به دلیل سردرد شدید به خانه رفته بود میگوید: کلاهی ۴۰ دقیقه روی من وقت گذاشت و گفت با وجود اینکه حالت اینقدر خراب است، جلسه امشب آنقدر مهم و جذاب هست که اگر نیایید خیلی نکات را از دست میدهید.
مومنی درباره ترور شهید بهشتی میگوید: دستنویسهای بهرام آرام از اعضای سازمان مجاهدین خلق نشان میدهد منافقین از سال ۵۴ نقشه ترور شهید بهشتی را داشتهاند.
مشروح گفتوگو با فرشاد مومنی را در ادامه میخوانید:
آقای مومنی! شما فقط عضو حزب جمهوری اسلامی بودید ای مسئویتی هم برعهده داشتید؟
من مسئول واحد دانشآموزی در حزب جمهوری اسلامی بودم.
اسم جالبی دارد، وظیفه این واحد چه بود؟
در همه احزاب متداول است که تلاش میکنند همه گروههای اجتماعی را جذب آن مجموعه کنند. ما در حزب جمهوری اسلامی واحد کارگران، کارمندان، اصناف و... داشتیم. بر این اساس واحد دانشآموزی و دانشجویی هم داشتیم و هدفش بسط ایدهها و اندیشههای حزب در میان آن گروه اجتماعی خاص و عضوگیری حداکثری بود.
کلاهی ۴۰ دقیقه تلاش کرد من را راضی کند به جلسه حزب بروم
زمان انفجار دفتر حزب کجا بودید؟
این یک داستان پرماجرایی دارد که خیلی زمان میبرد. خلاصهاش این است که من آن زمان در دفتر نخست وزیری کار میکردم و در حزب هم بودم. من بیماری میگرن داشتم و آن روز دچار سردردهای شدید شدم و شاید بگویم آقای کلاهی ۴۰ دقیقه روی من وقت گذاشت و گفت با وجود اینکه حالت اینقدر خراب است، جلسه امشب آنقدر مهم و جذاب هست که اگر نیایید خیلی نکات را از دست میدهید.
در نهایت من به خاطر شدت سردردم نتوانستم در جلسه بمانم و وقتی که به منزل رسیدم، دوست عزیزم آقای بهرام قاسمی همدانشگاهی بنده در زمان قبل از انقلاب که چندی پیش سخنگوی وزارت امورخارجه هم بودند و به منزل ما زنگ زد. در آن زمان بهرام قاسمی عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات بود. ایشان در تماس تلفنی از من پرسیدند که چه اتفاقی در حزب افتاده است؟ من هم جواب دادم که هیچ اتفاقی. ایشان گفتند که فکر کنم یک اتفاقاتی افتاده باشد. من هم با قطعیت گفتم که من همین چند دقیقه پیش از حزب بیرون آمدم و به منزل رسیدم. بعد بهرام به من گفت که احمد آقای خمینی با آقای دعایی تماس گرفتند و گفتند که مثل اینکه انفجاری در حزب اتفاق افتاده است.آن زمان تبلیغات شدیدی از طرف مجاهدین خلق علیه حزب انجام میشد و من هم بر همین اساس گفتم که بهرام این خبرها جوسازی مجاهدین خلق است.
یعنی باور نکردید؟
اصلا باور نمیکردم. بعد که ایشان خیلی اصرار کردند و گفتند که احمد آقا این حرف را زدهاند، من گفتم که چرا اصلا با هم بحث میکنیم. شما تلفن را قطع کن و ۵ دقیقه دیگر به من زنگ بزن. من به دفتر مجله عروه الوثقی که مسئولیتش با شهید حسن اجارهدار -ایشان در همان حادثه هفتم تیر به شهادت رسیدند- بود زنگ زدم. چون شهید اجارهدار همیشه در حزب بود، خواستم تا از این طریق ایشان خبر بگیرم. تلفن را یک آقایی برداشت که فقط گریه میکرد. از آن آقا پرسیدم در حزب چه خبر شده است، ایشان گفتند که «خدا به داد مردم برسد. تا میتونید دعا کنید.»
گفتم پس انفجار واقعیت دارد؟ ایشان هم گفتند: «آری» من تلفن را قطع کردم و بهرام زنگ زد و به ایشان هم گفتم که انفجار صحت دارد. با همان حال به دفتر حزب بازگشتم تا صبح در آنجا ماندیم به امید اینکه زنده شهید بهشتی را ببینیم که متأسفانه نشد.
تا قبل از رسیدن به دفتر حزب چه تصوری از انفجار داشتید؟ فکر میکردید انفجار تا این حد وسیع باشد؟
اصلا هیچ تصوری نداشتم. زمانی که وارد شدم تازه دیدم که ماجرا چه ابعاد وحشتناکی دارد.
کلاهی چطور وارد حزب شد؟
این مسائل را رها کنید، بیایید در مورد شهید بهشتی صحبت کنیم.
شهید بهشتی فهم روزآمد از اسلام داشت
اتفاقا سوالات بعدیام درباره شهید بهشتی است. آقای مومنی یکی از بحثهایی که همیشه مطرح است، موضوع کادرسازی در میان نیروهای انقلاب است که به نظر میرسد در این حوزه بسیار ضعف داشتهایم. یکی از نکاتی که در رابطه با شهید بهشتی مطرح میکنند تأکید ایشان بر کادرسازی بود، نکتهای که در حال حاضر به عنوان حلقه مفقوده در میان مدیران جمهوری اسلامی و احزاب از آن یاد میشود. واقعا شهید بهشتی اعتقاد عملی به این موضوع داشتند یا صرفا یک ایده حزبی بود؟
من با اینکه خودم در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی بودم و با بسیاری از استادان ممتاز علوم سیاسی آشنایی داشته و دارم تا به امروز در ایران به کسی برنخوردم که به اندازه شهید بهشتی در مورد انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر و مشروطیت آن احاطه تحلیلی ایشان را داشته باشد.
خیلی حرف عجیبی است چون تمام ما آقای شهید بهشتی را به عنوان یک ایدئولوگ و اسلامشناس میشناسیم اما میخواهم بگویم که شما باید اسلوب روششناسی شهید بهشتی را بشناسید تا براساس آن اسلوب بدانید که آقای بهشتی برای آنکه فهم روزآمد از اسلام داشته باشد چطور خودش را مقید کرده بود که تا سر حد ممکن یک آشنایی عمیق با تاریخ ایران، جهان و اسلام داشته باشد. آن هوش و قریحه سرشار و منحصر به فردی که ایشان داشت موجب شده بود که با یک قدرت تحلیلی استثنایی از دل این داشتهها، درس بیرون بیاورد. مثلا آقای بهشتی بارها در این زمینه با ما صحبت میکردند که در دوران مدرن، سازمان یک مولفه راهبردی قدرت محسوب میشود و اگر کسی ظرفیتهای سازمانی جامعهاش را ارتقا ندهد محال است به توسعه برسد. مفصل در این زمینه ایشان صحبت کردند.
شاید به همین خاطر ایشان جز اولین کسانی بودند که روی حزب و تشکیلات تأکید داشتند، درصورتیکه هنوز هم برخی هستند که چندان قائل به حزب و تشکیلات نیستند.
چند نفر از اعضای دفتر سیاسی حزب بعد از شهادت ایشان یک تحقیقی انجام دادند و من هم در این تحقیق مشارکت داشتم. ما دیدیم قبل از اینکه اصلا حزب جمهوری اسلامی ایجاد شود، آقای بهشتی به طور مستقیم در شکلگیری، راه اندازی یا تقویت حداقل ۴۲ مجموعه دیگر نقشآفرینی کرده بودند.
قبل از انقلاب؟
بله. این یک یافتهای بود که ایشان خیلی پیش از انقلاب به آن رسیده بودند. واقعا اگر بر اندیشههای شهید بهشتی کار کنید، عمق آشنایی ایشان با مسائل مربوط به توسعه بر اساس اسلام یک حالت معجزهوار دارد. یک جزوهای وجود دارد که خوشبختانه چاپ هم شده است، ایشان در زمانی که آلمان بودند برای دانشجویان ایرانی مقیم اروپا این جزوه را تحت عنوان مراحل اساسی یک نهضت ارائه کردند. ایشان بر اساس تجربه نهضت پیامبر اسلام یک صورتبندی از این مسئله ارائه کردند. بعدا آنچه در تجربه انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است در آن عرصههایی که به شهید بهشتی مربوط میشد شما میبینید که ایشان گویی هر لحظه خودشان را در معرض چنین تحولی میدیده است و برای تک تک لحظات این تحول برنامه تهیه کرده بود. این واقعا یک زاویه عجیب و نامکشوف از ایشان است.
مجاهدین خلق از سال ۵۴ نقشه ترور بهشتی را داشت
شاید به همین دلیل بود که مجاهدین بعد از ترور شهید بهشتی از این تعبیر استفاده کرد که ما رژیم را بی آینده کردیم...
بله. من حتی از این فراتر میخواهم صحبت کنم. چند سال پیش وزارت اطلاعات یک مجموعه سه جلدی از تاریخچه مجاهدین خلق منتشر کرد. چند دستنویس از بهرام آرام و یک فرد دیگر در آن کتاب وجود دارد که آنها در سال ۱۳۵۴ به این جمعبندی رسیده بودند که باید بهشتی را ترور کنند.
مجاهدین می گفتند حریف بهشتی نمی شویم
من در تمام عمرم ندیده و نشنیدهام که کسی از نظر قدرت اقناعی در استاندارد ایشان باشد. مجاهدین خلق بحثشان این بود که ما در رویایی فکری حریف آقای بهشتی نمیشویم و حتی گفته بودند که ایشان نزد گروههای پشتیبانی کننده از ما هم نفوذ کلام خارقالعاده دارند و بنابراین ادامه حیات ایشان تهدید برای بقای سازمان مجاهدین خلق است. این حرف مربوط به سال ۱۳۵۴ است. من دست خط بهرام آرام را در آن کتاب دیدم یعنی ماجرای ترور شهید بهشتی به قبل از انقلاب بازمیگردد.
پس از آنکه انقلاب پیروز شد، مجاهدین خلق خودشان را از نظر قدرت سازماندهی یکهتاز میدانستند اما وقتی دیدند که شهید بهشتی در یک فرصت اندک چگونه توانست یک سازمان فراگیر ملی ایجاد کند، به جمعبندی رسیدند که به هیچ وجه در شرایط شرافتمندانه نمیتوانند حریف شهید بهشتی بشوند و بنابراین سراغ ترور رفتند.
در میان بزرگان انقلاب تنها شهید بهشتی حرف ایجابی میزد
در مستند «ترور سرچشمه» نقل قولی از آقای بادامچیان هست که میگوید کسی که مدل جمهوری را در دوران قبل انقلاب و زمانی که امام خمینی در پاریس بودند، پیشنهاد داد، شهید بهشتی بود. شما این را شنیدید؟
من به خاطر ندارم که ایشان این را پیشنهاد داده باشند، اما با توجه به شناختی که از شهید بهشتی دارم اصلا دور از ذهن نیست. مطالعاتی که ایشان در مورد انقلابها داشتند من تا حالا از نظر بنیه تحلیلی کسی را شبیه ایشان ندیدم و بنابراین اصلا دور از ذهن نیست. جایگاهی که در اندیشه ایشان از نظر اسلامی برای مردم، آزادی، عدالت، شفافیت و... وجود دارد را باید با مطالعه کتابهای ایشان خوب درک کرد، تا متوجه شوید که تنها کسی است که در میان بزرگان و رهبران انقلاب ایران این قدرت را داشت که حرف ایجابی بزند و صلاحیت این را داشته باشد که نظم ایدهآل آلترناتیو ایجاد کند، شهید بهشتی بود.
من میخواهم این ادعا را بکنم که از نظر من بحران در جمهوری اسلامی از هر زاویهای که نگاه کنید، به دلیل عدول از برنامه شهید بهشتی است. من توصیه میکنم که حتما کتاب «بازگشت از بهشتی، بازگشت به بهشتی» آقای سروش محلاتی را مطالعه کنید، از نظر من این یکی از آثار منحصر به فردی است که در چهل سال گذشته در صورت بندی اینکه چرا جمهوری اسلامی اینقدر با گرفتاری مواجه شده است را ارائه کرده است. این کتاب بدون استننا منشاءهای اصلی این اتفاق را از نظر اندیشهای به این نسبت میدهد که از آنچه بهشتی طراحی کرده بود، عدول کردهایم. این یک اثر خارق العاده است و من نظیرش را ندیدهام و به خاطر این کتاب آقای سروش محلاتی را دعا میکنم.
بعد از بهشتی دچار بحران سازماندهی شدیم
با این اوصاف اگر شهید بهشتی زنده بودند به نظر شما در کدامیک از این دسته بندیهای سیاسی جای میگرفتند؟
من فکر میکنم اگر ایشان زنده بودند همه را در ذیل دسته توسعهخواهان مسلمان ایرانی جای میدادند. بازیهایی که در حال حاضر در کشور شاهدش هستیم، بخش اعظمش به ضعف بنیه اندیشهای باز میگردد. ما پس از بهشتی دچار بحران اندیشهای هستیم و در درجه بعدی دچار بحران سازماندهی شدهایم. در حال حاضر در کمال تأسف با وجود آن راهنماییهایی که شهید بهشتی کرده بودند، بخش بزرگ افرادی که در اداره کشور نقش دارند، سازمانیابی مردم را تهدید برای جمهوری اسلامی میدانند. به نظر من از منظر اقتصاد سیاسی این بزرگترین خطای معرفتی در اداره کشور است. آقای بهشتی این را یک فرصت استثنایی و منحصر به فرد میدانستند و تا زمانی که در قید حیات بودند آن دستاوردهای معجزهآسای این بینش را به نمایش گذاشتند.
راه نجات ایران بازگشت به اسلوب اندیشهورزی شهید بهشتی است
به نظر شما در شخصیتهایی که پس از انقلاب شناخته شدند، نظیر شهید بهشتی یا شبیهترین فرد به شهید بهشتی چه کسی است؟
من ندیدم.
یعنی حتی نزدیک به شهید بهشتی هم نداریم؟
حتی نزدیک به ایشان هم نداریم. وقتی که شهید بهشتی در قید حیات بودند ما که در حزب با بسیاری بزرگان حشر و نشر داشتیم به عینه میدیدیم که فاصله میان شهید بهشتی و باقی افراد بسیار محسوس است. واقعا شهیدبهشتی یک هدیه الهی به مردم ایران بود و من گمان میکنم که راه نجات ایران این است که به اسلوب اندیشه ورزی شهید بهشتی بازگردیم. ایشان یک اسلوب روش شناختی برای فهم اسلامی روزآمد مناسب با اقتصائات زمانه ارائه کرده است که حتی با استاندارد افرادی مانند امام موسی صدر، شهید صدر و آقای مطهری هم خیلی فاصله دارد و هیچکدام از این افراد نظم روش شناختی و انسجام اندیشهای شهید بهشتی را نداشتهاند
منبع: خبر آنلاین
38
چقدر این آقای مومنی غلو میکنه
حالا چرا به شما برخورده که مطمئنم اصلا دوران بهشتی یادتان نمی اید؟ بهشتی واقعا چنین بود. تازه این خاطرات از لابلای انهمه شانتاژ و سیاه نمایی علیه ایشان به جا مانده. حالا اگر مثل بعضی ها تمام صداو سیما و رسانه های کاغذی و مجازی به طور فرمایشی از صبح تا غروب براش سلام و صلوات میفرستاند که چهره جهانی میشد.
هیچ ضربه ای به جمهوری اسلامی ایران 2رهبر عظیم شان مشکلتر ا ز این مصیبت نبود بلکه اگر آنها بودند هرگز رندان فرصت طلبان رخنه نمیتوانستند مانند حالا کنند آنچه افکار عمومی وقلبهای انقلابیون اصیل را از مسیر واقعی و حقیقی و حقوقی درایو راستا دورزده ومنزوی کرده، نبودن آن افکارشخصیت های شهدایی است که در این جمله امام فرمود بهشتی یک ملت بود الله اکبر از توصیف وحقیقت او ومظلومیت او هرچه بیشتر گفته شود زکات اورا وصف نکردهایم