بلان: گواردیولا پسر یوهان کرویف است
مجله فرانس فوتبال گفتوگوی بسیار مفصلی با لوران بلان، بازیکن سابق بارسلونا و همتیمی قدیمی پپ گواردیولا داشته است.
جله فرانس فوتبال در شماره این هفته اش ویژهنامه مفصلی درباره پپ گواردیولا، سرمربی صاحب سبک منچسترسیتی منتشر کرده. این مجله به سراغ مربیان و بازیکنان زیادی رفته و با پپ درباره آنها صحبت کرده یا دستکم نقل قولی آورده. در این بین، اما گفتوگوی بسیار مفصلی با لوران بلان، بازیکن سابق بارسلونا و همتیمی قدیمی پپ گواردیولا داشته است. بلان در این گفتگو بسیار هوشمندانه و دقیق درباره فلسفه فوتبالی پپ گواردیولا صحبت کرده که خواندنی است. در زیر خلاصهای از این گفتوگوی طولانی را از نظر میگذرانید.
آقای بلان، شما یک فصل با پپ گواردیولا همبازی بودید و بعد هم که هر دو نفرتان از یک سال، یعنی سال ۲۰۰۷، حرفه مربیگری را شروع کردید. این روزها چه نگاهی به پپ گواردیولا دارید؟
آدم تا زمانی که تاریخچه گواردیولا به عنوان یک بازیکن و یک انسان را نداند، نمیتواند درک درستی از پپ داشته باشد، چون این شناخت دقیقاً از همان تاریخچه عبور میکند. پپ، قبل از هرچیز، پسر بارسلونا و محصول لاماسیاست؛ او همان دی انای و همان هویت را دارد. پپ برای بارسلونا ساخته شده، برای بازی کردن در آن تیم و بعد هم برای اینکه از همانجا مربیگری اش را شروع کند. برای او جایی بهتر از بارسلونا نبود. او البته، شاید، پسر یوهان کرویف هم باشد؛ همان مربیای که شانس شاگردی اش را داشت و توانست از او یاد بگیرد، کنار او بزرگ شود، با او کار کند و متقابلاً به یکدیگر کمک کنند. برداشتش از فوتبال، ایدههایش و بینشی که نسبت به فوتبال دارد خیلی با ایدههای کرویف همخوانی میکند.
منظورتان چیست؟
او در پست شماره ۶، جلوی مدافعان تیم بازی میکرد ولی در واقع پپ، بازیساز همان تیم بود، پس او همزمان هم بازیای که پیش رویش در زمین جریان داشت را دنبال میکرد و هم حواسش به جابجاییها، پاس دادنها و فرار برای گرفتن توپها بود... در تمرینات به محض اینکه کمی از ریتم بازیسازی و یک و دو کردن فاصله میگرفتیم، یا به محض اینکه توپ روی هوا میرفت و از بازی روی زمین فاصله میگرفتیم، اصلاً خوشش نمیآید و مخالفت میکرد. همیشه میخواست توپ روی زمین به گردش دربیاید. خب وقتی هم مربی شد، موفق شد پیغامش را به بازیکنان منتقل کند و به بازیکنانش نشان داد که ژن فوتبالی اش چگونه است. احتمالاً، همینجا سختترین کار ممکن را رقم زده است. او ایدههای شفافی دارد؛ هرگز از بازیکنانش نمیخواهد زیر توپ بزنند و بعد در جایی که قرار است توپ فرود بیاید حاضر باشند (میخندد). نه، برای او بازی باید از عقب زمین شروع شود، از دروازهبان. اگر این سؤال را از خود پپ بپرسید قطعاً شگفتزده میشوید، چون اولین بازیکنی که او برای تیمش انتخاب میکند دروازهبان است، همیشه دروازهبان. دروازهبانهایی که انتخاب میکند باید قابلیت بازی با پا، بازیخوانی برای قطع توپ و جاگیری خوب در زمانهایی که تیم بالا بازی میکند را داشته باشند. توانایی روی خروج توپهای ارسالی بلند، بازی روی خط دروازه و واکنشها، سایر مواردی است که او از دروازهبان انتظار دارد.
در برداشت از فوتبال امروزی، پپ گواردیولا، چه تغییراتی داشته است؟
پپ ۴ سالی که در بارسلونا مربیگری میکرد، توانست فلسفه بازی اش را دیکته کند. بازیهای خاطرهانگیز بارسا برابر رئال را به خاطر دارم؛ یکی ۶ بر ۲ در مادرید و دیگر ۵ برصفر در نوکمپ. یا فینال لیگ قهرمانان در هر دو بازی برابر منچستریونایتد. آنها واقعاً یک اثر هنری بودند! خب، اوکی، شاید گفته شود آن زمان این نتایج در بارسلونا، مهد این چنین سبکی رقم خورده است. بگویند، مسی بوده، ژاوی، اینیستا و بوسکتس وسط زمین حضور داشتهاند. ولی سؤالی که من دارم این است که چه کسی آنها را کنار هم گذاشت و خواست که به چنین شیوهای بازی کنند؟ باور کنید، این موضوع کار هرکس نیست. داشتن مالکیت توپ، بازپسگیری سریع آن وقتی توپ لو میرود، پاس خوب دادن در زمان مناسب و جابهجایی صحیح در فضای مناسب کار بسیار سخت و پیچیدهای است و نیاز به مهارت فنی بسیار بالایی دارد. تیمهای زیادی بودهاند که میخواستهاند با این سبک بازی کنند ولی بسیاری بیخیالش شدند و دوباره به همان شیوه قبلیشان برگشتند، چون آنها سطح فنی و بدنی مناسبی برای اجرای چنین شیوهای نداشتهاند. برای داشتن برتری در مالکیت توپ، تو باید از لحاظ تکنیکی هم از رقیب برتر باشی. بعد، به غیر از هوش بازی که لازمه چنین فلسفه و سبکی است باید از لحاظ بدنی هم خیلی آماده باشید. وقتی شما میبینید ژاوی، بوسکتس و اینیستا کنار هم بازی میکنند به خودتان میگویید: «آنها که چشم بسته هم، همدیگر را در زمین میبینند» اوکی، ولی در پایان مسابقه باید این را هم در نظر بگیرید که هر کدام از آنها، ۱۱، ۱۲ یا ۱۳ کیلومتر دویدهاند.
میخواهید بگویید پپ گواردیولا، انقلابی در بازی به وجود آورده است؟
انقلاب واقعی را رینوس میشل در دهه ۱۶۷۰-۱۹۶۰ به وجود آورد. کرویف در مسیر میشل حرکت کرد. بعد، گواردیولا هم در خط کرویف حرکت کرد و با به کارگیری ایدههای خودش لذت خاصی به آن بخشید و توانست بازیکنانی که در اختیار داشت را با این سیستم سازگار کند. این ایده که به سمت توپ بروید و در کمترین زمان ممکن آن را از حریف پس بگیرید، ایده بارسلونایی است. بعد، هرکس میتواند هر برنامهای برای توپ داشته باشد پیاده کند. با این تفاوت که ایدههای پپ هرگز تغییر نکرده است: اگر تو بازیکن باهوشی باشی، تکنیک خوبی داشته باشی، فارغ از اینکه قدت چقدر است، میتوانی در تیم من بازی کنی؛ البته آنطور که من میخواهم. تا زمانی که گواردیولا سرمربی منچسترسیتی است، یک عده از بازیکنان خوب دنیا هرگز به این تیم نمیروند، چون نوع بازیشان با فلسفه گواردیولا جور درنمیآید. برای بازیای که گواردیولا دوست دارد ارائه دهد، بازیکنانش نباید از کار کردن با توپ خسته و معذب شوند. این موضوع اصل غیرقابل بحثی برای او است.
پس با این تفسیر با خیلی از بازیکنان بزرگ دنیا نمیتواند موفق شود...
نمیدانم یک روز چنین اتفاقی میافتد یا نه (میخندد) ولی اگر اینطور شود مطمئناً کار سختی خواهد داشت هرچند مطمئن هستم سعی میکند باز هم با همین سبک بازی کند. او ایدههایش را تغییر نمیدهد. البته این را هم باید بگویم همیشه این شانس را داشته در باشگاههای بزرگ مربیگری کند و توانسته به بازیکنان بسیار خوبی اتکا کند. برای آنهایی که میخواهند فوتبالی مبنی برفلسفه فوتبال زیبا ارائه کنند، خب، با چنین بازیکنانی کار بسیار سادهتر میشود... از این گذشته، من هم بازیکن بزرگی نمیشناسم که بیاید و به تو بگوید: «ما ترجیح میدهیم مالکیت توپ را به رقیب بدهیم، برویم ته زمین، دفاع کنیم و منتظر ضدحمله شویم». همیشه وقتی صاحب توپ باشید بازی لذتبخشتر است تا اینکه دنبال توپ بدوید.
با این حال، خود گواردیولا، قبل از هرچیز، یک مبارز است.
به عنوان بازیکن، نتیجه گرفتن انگیزه اولیه اش بود ولی این موضوع باید به شیوهای به دست میآمد که از بازی لذت ببرد. حالا اسم مربیانی که توانستهاند در ۱۰ سال اخیر در سه کشور مختلف اسپانیا، آلمان و انگلیس بیشتر از گواردیولا جام ببرند و به فلسفه خودشان هم وفادار بمانند نام ببرید! مربیانی دیگری هم در این مدت بودهاند که توانسته باشند لذت بازی کردن را به بازیکنان منتقل کنند و کاری کنند که تماشاگران از دیدن بازیشان کیف کنند؟ من کسی را نمیبینم... منظورم این نیست که بقیه مربیان مسیر اشتباهی را رفتهاند یا اینکه ما نمیتوانیم از سبک بازی نتیجهگرا لذت نبریم. «ال چولو» سیمئونه همیشه به شما میگوید: «من از این لذت میبرم که بازی حریف را خراب کنم، دفاع کنم و روی ضدحمله کار کنم». در مورد سیمئونه، باید بگویم من به فلسفه اش احترام میگذارم. از این گذشته، خوب دفاع کردن هم جزئی از فوتبال است و این موضوع دلیلی نمیشود که فکر نکنم گواردیولا مسیر درستتر را انتخاب کرده است. خب، بین این دو نفر، من انتخاب خودم را کردهام.
گواردیولا از وقتی که از بارسلونا و لیونل مسی جدا شده هرگز نتوانسته لیگ قهرمانان اروپا را ببرد. چه نظری در این مورد دارید؟
ببینید، در طول ۱۰ سال اخیر آنهایی که سرمربی بارسا و رئالمادرید بودهاند شانس زیادی داشتهاند که لیگ قهرمانان اروپا را ببرند. این واقعیتی است که پپ و بقیه مربیان دنیا با آن مواجه هستند. اگر یادتان باشد، پپ با بایرنمونیخ به صخره سختی به نام بارسلونا، مدل مورد علاقه فوتبالی اش خورد. بعد به رئال و اتلتیکو مادرید سیمئونه هم خورد. حالا اگر در ۵ سال آینده سیتی لیگ قهرمانان اروپا را ببرد تعجب نمیکنم؛ چه با گواردیولا چه بدون گواردیولا. پپ این باشگاه را منقلب و بزرگ کرده؛ همه میدانیم که سیتی تا همین چندسال پیش اصلاً وجهه بینالمللی نداشت. او با نتایج فوق العادهای که به دست آورده و سبکی که به بازی این تیم داده، تأثیرش را بر تاریخ این باشگاه گذاشته است. از این گذشته، خیلی خوب میدانید در لیگ قهرمانان اروپا، همیشه نمیشود بر همه چیز اشراف کامل داشت.
شما چه تفاوتی بین بارسای پپ با سیتی گواردیولا میبینید؟
نه بازیکنان یکی هستند نه شرایط ولی فلسفه همان فلسفه است. وقتی این روزها به بازی تیم سیتی نگاه میکنم همان حرفی را میزنم که پیشتر با تماشای بازی بارسا میگفتم: عجب بازیای!
منبع: خبرورزشی
2034