چرا بزرگترها باید درباره منابع طبیعی موجود در زمان جوانی خود با نسل جدید حرف بزنند؟
حفظ محیطزیست به یکی از مخاطرههای تمام دوستداران طبیعت تبدیل شده و تغییرات محیطزیستی باعث شده خطرات بیشتری دنیا را تهدید کند؛ اما در این میان بزرگترها باید با آگاهی رساندن به نسل جدید آنان را از این خطر آگاه کنند.
شما هرچند وقت یک بار با افراد مسن درباره گذشته صحبت میکنید؟ شاید وقتی بزرگترها جمله «زمان ما...» را بگویند، شما حوصلهتان سر رود و دیگر به صحبتهایشان گوش نکنید، اما این داستانها میتواند حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی نیز باشد.
درک این مساله که چقدر دنیا و به خصوص محیطزیست در طول چند نسل تغییر کرده دشوار است. مادربزرگها و پدربزرگهای ما شرایط کاملاً متفاوتی را از لحاظ محیطزیستی تجربه کردهاند. آنها معمولاً از برفهای سنگین و بارانهای طولانی سخن به میان میآورند.
خبرهایی درباره ازدیاد مشکلات محیطزیستی در جهان مخابره میشود؛ اما اگر به منطقهای که در آن زندگی میکنید توجه کنید، میبینید که این مشکلات بیشتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید. افراد مسن معمولاً کتابخانههای قدیمیای دارند که در آن کتابهای غنی در مورد گذشته موجود است. این کتابها میتواند برای کاهش مشکلات محیطزیستی به ویژه برای نوجوانان مفید واقع شود. کمبود نسبی تجربه ما در مورد تغییرات محیطزیستی ما را در معرض چیزی قرار میدهد که آن را سندروم تغییر مبنا (Shifting Baseline Syndrome) مینامیم.
این سندروم به ناتوانی شخصی یا جمعی در درک تغییرات محیطزیستی در طول زمان اشاره دارد. آنچه که ما شرایط طبیعی محیط میدانیم با گذشت نسلها تغییر کرده و کاهش مییابد و باعث میشود میزان تغییرات محیطزیست را دستکم بگیریم. هر آنچه شما و نسل شما با آن بزرگ شدهاید طبیعی تلقی میشود اما فرزندانتان با ادامه نابودی گونهها و خالی شدن زیستگاههای حیوانات وحشی محیطزیستی تخریبشده را از شما به ارث میبرند و این مساله چنان طبیعی مینماید که فرزندانتان گمان میکنند تغییرات محیطزیستی عادی است.
جِی.بی مککینون روزنامهنگار مینویسد: «اگر منتظر بحرانی محیطزیستی هستید تا انسانها را ترغیب کند که رابطه آشفته خود را با طبیعت تغییر دهند، باید مدتی بسیار طولانی منتظر بمانید.»
تظاهراتی که برای حمایت از محیطزیست انجام میگیرد نشان میدهد جوانان اهمیت زیادی به طبیعت میدهند؛ اما ممکن است نسل جوان با تجربه کم خود نتوانند کاهش علائم زیستشناختی را شناسایی کنند. درک سندروم تغییر مبنا به مجموعه دادههای طولانیمدت نیاز دارد که بتوان تغییر پدیدآمده را ادراک و مقایسه کرد. در تحقیقی که صورت گرفت دادههای مرتبطی جمعآوری شد که طی آن درک مردم در طول ۵۰ سال از تغییرات محیطزیستی به بررسی گذاشته شد.
در این پژوهش از مردم درباره گذشته و حال ۱۰ گونه پرنده که در منطقه آنها زندگی میکردند پرسیده شد و از آنان سوال کردند که فکر میکنید چه تغییراتی در طول زمان برای این پرندگان اتفاق افتاده است. نتایج نشان داد که جوانان و افراد کمتجربه نسبت به بزرگترها آگاهی کمی درباره این مسائل دارند و برای کمک به پرندگان محلی مثل گنجشکها و کبوترها احساس نیاز کمتری از خود نشان میدهند. این نتایج نگرانکننده است، اما مطالعات قبلی نشان داده که روشهای زیادی برای مبارزه با سندروم تغییر مبنا در سراسر جهان وجود دارد.
داوطلب کردن جوانان برای جمعآوری اطلاعات در مورد حیات وحش و کار در پروژههای حفاظت از محیطزیست میتواند ضمن فراهم کردن دادههای ارزشمند و احیای زیستگاهها به کسب تجربه آنها در این زمینه نیز کمک کند. ما حتی میتوانیم محیطی مهیا کنیم که جوانان و افراد مسن بیشتر با هم در مورد محیطزیست صحبت کنند. برقراری ارتباط با خانواده و دوستان در عصر ارتباطات راحتتر شده است و ما میتوانیم در اینترنت بسترهایی ایجاد کنیم تا عکسها و داستانهایی راجع به گذشته زیستشناختی خود به اشتراک بگذاریم.
شاید جوانتر که بودیم با شنیدن جمله «زمان ما...» حوصلهمان سر میرفت؛ اما اکنون دیگر میخواهیم بدانیم چرا و چگونه به این نقطه رسیدهایم. ممکن است چگونگی سیر چرخه طبیعت در خاطرات و صحبتهای افراد مسن مدفون شود و ما باید با به اشتراک گذاشتن آن با همه مردم، توجه جوانان را به میراثی که برای فرزندان خود به جا خواهند گذاشت جلب کنیم.
منبع: اعتمادآنلاین
66