شیر و کفتار؟ شهر و روستا؟ چقدر شرمآور!
به خدا قسم ما به این دنیا نیامدهایم که به خاطر پرسپولیس و استقلال همدیگر را فحشکش کنیم، سینهچاک و مالهکش یک تیم یا مربی و بازیکن باشیم و همه عیب و اشکالات قدیسهای خودساخته را رفو کنیم. قبل از همه اینها ما آدمیم.
اگر محمد مایلیکهن هزار حرف غلط زده باشد، بعضی جملاتش هم واقعا بوی عطر و عبیر میدهد؛ مثل این تأکید همیشگی او: «همه جای دنیا از فوتبال لذت میبرند، ما زجر میکشیم.» به خدا که راست میگوید. پرسپولیس در فینال آسیا باخته و ناراحتی و شادی بعد از این ماجرا در حد معقول هیچ ایرادی ندارد. برخی عکسالعملها اما حقیقتا سخیف و زننده است. یکی مثل کنعانیزادگان پای شیر و کفتار را وسط کشیده و یکی مثل امیرحسین صادقی هزاربار زشتتر از او، داستان را به شهرنشینی و روستانشینی کشانده است. خداوکیلی خجالت نمیکشید؟ شما مثلا آدمهای شناختهشده این مملکت هستید؛ بعد به خاطر «فوتبال» این طور به اصل و اساس آدمیت، به خاستگاه اجتماعی هم یورش میبرید؟
به خدا قسم ما به این دنیا نیامدهایم که به خاطر پرسپولیس و استقلال همدیگر را فحشکش کنیم، سینهچاک و مالهکش یک تیم یا مربی و بازیکن باشیم و همه عیب و اشکالات قدیسهای خودساخته را رفو کنیم. قبل از همه اینها ما آدمیم. هر کداممان از ضعیف تا قوی، از فقیر تا غنی منزلت داریم، حرمت داریم، کرامت داریم. چه چیزی ما را به اینجا میرساند که هوادار تیم رقیب را - حتی اگر زیادهروی کرده باشد - کفتار صدا کنیم؟ این چطور دنائتی است که باعث میشود بابت «بچهتهران» بودنمان فخر بفروشیم و هموطن محروم کمامکانات را به شلاق تحقیر و تمسخر ببندیم؟ اگر عاقبت تهرانی بودن غرهشدن به یک فضیلت کاذب مندرآوردی است، کاش تا ابد هیچ کودکی در پایتخت به دنیا نیاید. این چه تفاخر زشت و دروغینی است؟ همه ما مخلوقات خدا در درجه اول انسانیم و بعد از آن به ایرانی و آمریکایی، سفید و سیاه، مرد و زن، عالم و جاهل، مسلمان و مسیحی، شهری و روستایی یا هزار دستهبندی دیگر تقسیم میشویم. در چنین ساختاری، پرسپولیسی و استقلالی و تراکتوری بودن اولویت چندم است که برخی از ما به خاطرش همدیگر را «له» میکنیم و سواد و شعور نداشتهمان را جار میکشیم؟ با این ظرفیت کم، با این کاسههای کوچک خدا را صد هزار مرتبه شکر که قدرت اول فوتبال دنیا نیستیم، وگرنه لابد در روز روشن در خیابان همدیگر را به رگبار میبستیم.
فوتبال از باشکوهترین ساختههای دست بشر است. جذاب، سرگرمکننده، زندگیبخش، مشق عاشقی، کارآفرین و مقسم منصف ثروت؛ رابینهودی که پول را در قالب مالیات از اسپانسرهای گردنکلفت و بازیکنان میلیاردر میگیرد و به سود فقرا تقسیم میکند، برایشان مدرسه و مریضخانه و راه و جاده میسازد. در 5 لیگ برتر دنیا همه حقوقبگیرها 30 تا 50 درصد مالیات میدهند. معامله ما با این پدیده جذاب اما چیزی جز جنایت نیست. پولهایش در جیب اغنیای فرصتطلب است؛ از بازیکن و مربی معاف از مالیات تا پیشکسوت دنبال فالوئر و گردانندگان سایتهای شرطبندی. سهم فقرا هم توهین و فحش و فضیحت به مرده و زنده هم است؛ این که به دست خود بتی بتراشند و در ستایش از او، قوم و قبیله، خانه و خاندان طرف مقابل را به باد بد و بیراه بگیرند. چه ننگی از این بالاتر که صرف علاقه به یک رنگ دیگر، چنین هیولاهایی از ما ساخته است؟
منبع: همشهری
70