مناقشۀ سیاسی - ترامپی فرزندان هاشمی رفسنجانی
یک روزنامهنگار نوشت: در این هیاهو آن چه فراموش شد حمایت طیف احمدینژاد از ترامپ یا دست کم ترجیح او بر بایدن بود. عبدالرضا داوری آشکارا و در مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی از این موضع سخن گفت و توییت گذاشت.
مهرداد خدیر در یادداشتی نوشت:
دربارۀ مصاحبۀ اخیر خانم فائزۀ هاشمی رفسنجانی با تارنمای «انصافنیوز» و این جمله که «اگر آمریکایی بودم، به ترامپ رأی نمیدادم چون خطرناک است ولی برای ایران، او را ترجیح میدادم.» نمیخواستم یادداشتی بنویسم چون از ماهها پیش برای رفتن ترامپ روزشماری میکردم و حمل بر ادامۀ همان موضع تلقی میشد. این که ترامپ یک فاجعه بود و رفتن او بیگمان موهبت است و بهزودی خواهم نوشت چرا باید از رفتن او خوشحال باشیم. پیشتر هم با این عنوان نوشته بودیم: شکست ترامپ و پیروزی بایدن/ حکایت رذیلت و فضیلت و فرصت.
پس از نامۀ محسن هاشمی اما که از خواهرش خواسته بود به احترام پدر و در تقبیح رفتارهای ترامپ عذرخواهی کند و واکنش اخیر خود فائزه که «کسانی باید عذرخواهی کنند که مطالبات عمومی و اصلاحات را به بنبست رساندهاند» ذکر چند نکته شاید مناسب باشد:
۱. چنان که پیش از این هم نوشتم ترامپ به اقتدارگرایی کمک میکرد و همانگونه که برخی در انتخابات ۴ سال قبل او را ترجیح میداد این بار هم به رغم نفرت از ترامپ به خاطر فرمان ترور سردار سلیمانی باز او را بر بایدن ترجیح میدادند؛ چرا که با ماندن ترامپ بازگشت به برجام منتفی میشد و در نتیجه اعتدالگرایان و اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ بختی نداشتند و اتفاقاً برجام دست و بالشان را بسته بود. شاهد این مدعا هم مواضع و تفسیرهای صداوسیما در دو ماه اخیر و پس از انتخابات آمریکا و برجستهکردن ادعای ترامپ دربارۀ تقلب و پرهیز از تعبیر «رییسجمهوری منتخب» برای جو بایدن تا روز آرای کالج الکتورال بود.
از این منظر جای شگفتی بود که چرا فائزه حرف آنان را تکرار میکند؛ اگرچه قابل درک هم بود.
۲. در سخنان فائزه هاشمی در واقع ترامپ بهانه است تا یادآوری کند فرصتندادن به اصلاحات، بسترساز این نوع نگاه میشود و در واقع مخاطبان داخلی را سرزنش میکند و از این قالب برای یادآوری هزینههای انسداد و جلوگیری از مشارکت سیاسی البته به شیوۀ خودش بهره برده است.
۳. واکنش فائزه هاشمی را به احساسات او و خشم و کینهای که به خاطر رفتار با خودش به دل گرفته نیز میتوان نسبت داد. از این روست که سیاستمداران را به پرهیز از تحلیل بر اساس کینههای شخصی پرهیز میدهند.
علیرضا علویتبار جایی گفته بود: «خودم به روحانی رأی ندادم چون خاطرۀ خوبی از همکاری با ایشان در مرکز تحقیقات استراتژیک نداشتم اما دیگران را خاصه در سال ۹۶ تشویق و به نفع او فعالیت میکردم.» این جمله به ظاهر متناقضنما یا پارادوکسیکال اما اخلاقی است چون مصالح عمومی را بر احساسات شخصی ترجیح میدهد. عباس عبدی هم اوایل روی کار آمدن روحانی یک چند ترجیح میداد سکوت کند ولی بعد دست به قلم برداشت. بسیار هم فعال و پررنگ.
مهندس سحابی نیز از سالهای زندان کینه به دل نگرفته بود و از راه و مشی اصلاحی دست نکشید. از پدر همین خانم هاشمی نقل است که دربارۀ همین مهندس سحابی و دیگر ملی-مذهبیهای بازداشتی گفته بود: «رویشان زیاد شده بود» اما سحابی در مرحلۀ دوم انتخابات ۸۴ از هاشمی حمایت کرد. چون پای منافع ملی و مصالح ایران در میان بود نه احساسات شخصی.
خانم هاشمی اما انگار خشم انباشتۀ خود را در قالب این سخنان تخلیه میکند و اتفاقا ویژگی او همین است. از زنانی که وارد سیاست میشوند نباید انتظار داشت مردانه عمل کنند. لطف حضور زنان همین نگاه احساسی و عاطفی به مقولۀ سرد سیاست است.
۴. برادرش محسن هاشمی از او خواسته عذرخواهی کند چون رویۀ پدر این نبود و فائزه با پاسخ منفی در واقع میخواهد بگوید من شخصیت مستقلی هستم. به بیان دیگر شاید میخواهد بگوید دکتری حقوق بشر نگرفتهام که هویت شخصی و فردیت خود را فراموش کنم.
۵. میتوان بر فائزه این نقد را وارد دانست که به اعتبار این که عضو یک ارشد یک حزب سیاسی است برآیند نظرات مجموعۀ متبوع را باید منتقل کند و نمیشود که دبیر کل از رفتن ترامپ خوشحال و عضو ارشد ناراحت باشد. از این منظر نقد وارد است اما از حیث انتساب به خانواده ولو هاشمی باشد نمیتوان او را از ابراز نظر شخصی منع کرد.
۶. واکنش اصولگرایان از یک منظر تأسفبار بود. هر گاه زنی را در برابر ببینند از تعابیر جنسیتی هم استفاده میکنند و این کجا با فرهنگ ایرانی سازگار است که حرمت زنان و دختران را رعایت میکنند؟
مرحوم آیتالله یزدی آن قدر که از انتقادات شیرین عبادی به عنوان قاضی بازنشستۀ زن (سالها قبل از دریافت جایزۀ صلح نوبل و کوچ به موضع اپوزیسیون برانداز) خشمگین میشد از نظرات حقوقدانان مرد نمی شد!
هر زن مشهور دیگر هم این موضع را میگرفت همین تعبیر را به کار میبردند چه مرضیه برومند باشد چه لیلا حاتمی و چه فائزه هاشمی. اگر زن باشد توهین رنگ جنسیتی میگیرد و این ذهنیت یا پرسش ایجاد میشود که آیا لایههایی از اصولگرایی رادیکال ایرانی زنستیز است؟
یک بار هم در نماز جمعۀ تهران جوری کلمۀ «آن خانم» را به کار برد که یعنی «زن را چه به این حرفها؟»
یا مرحوم مهدوی کنی که بسیار کم خطبههای نماز جمعه را ایراد میکرد مگر مواقعی که امامان جمعه به خاطر کاندیداتوری مجلس خبرگان یا ریاستجمهوری منع قانونی داشتند. یک بار اما در همین نماز جمعه تعبیر ناشایستی را برای خانم فرزانه کابلی به خاطر نقشی که در یک سریال بازی میکرد به کار برد و به گمانم لفظ «سلیطه» بود که شکایت همسرش (هادی مرزبان) را در پی داشت و با وساطت ختم به خیر شد.
حالا هم نمایندهای خطاب به فائزه گفته است: «اگر سردار سلیمانی نبود، شما کنیز داعش بودید.»
هر چند ظاهر این توییت یادآوری آمریت مستقیم ترامپ در شهادت سردار است اما در روی دیگر این تقکر و در واقع ضد تفکر هم این انگاره نهفته که انگار زن، کاری جز وظایف زناشویی و کار منزل ندارد. در ذهن این جور آدمها زن یعنی کنیز و به خاطر همین هر جا بحث تساوی حقوق در میان باشد مخالفاند. با کلمۀ زن هم مخالفاند و به جای آن میگذارند خانواده. کما این که در دورۀ ریاستجمهوری احمدینژاد عنوان «معاونت زنان» را به «خانواده» تغییر دادند. هر چند مشخص نیست موضعشان در قبال زنانی که زنِ کسی نیستند یا بودهاند و حالا نیستند و تعدادشان هم رو به فزونی است، چیست؟ هر چند وقتی نگاه به زن این گونه باشد تفاوت ندارد متاهل است یا مجرد یا هر شق دیگر یا این که دختر یکی از پایهگذاران نظام و دارای تحصیلات عالی و نمایندۀ دوم و به باور برخی اول تهران در مجلس پنجم هم بوده باشد تفاوتی ایجاد نمیکند.
هر زن مشهور دیگر هم این موضع را میگرفت همین تعبیر را به کار میبردند چه مرضیه برومند باشد چه لیلا حاتمی و چه فائزه هاشمی. اگر زن باشد توهین رنگ جنسیتی میگیرد و این ذهنیت یا پرسش ایجاد میشود که آیا لایههایی از اصولگرایی رادیکال ایرانی زنستیز است؟
۷. در این هیاهو آن چه فراموش شد حمایت طیف احمدینژاد از ترامپ یا دست کم ترجیح او بر بایدن بود. عبدالرضا داوری آشکارا و در مصاحبه با تلویزیون فارسی بیبیسی از این موضع سخن گفت و توییت گذاشت. سخنان فائزه هاشمی اما مجالی داد تا ماجرا را به شکلی دیگر رواج دهند. کما این که پس از حملۀ صدام حسین به کویت تنها علیاکبر محتشمیپور از جناح چپ سنتی نبود که او را به خالد بن ولید تشبیه کرد بلکه یکی از روحانیون مشهور جناح مقابل هم این تعبیر را به کار برد اما تنها از محتشمیپور یاد میکنند و طعنه میزنند.
۸. این که سخنان فائزه هاشمی این گونه بازتاب پیدا میکند به معنی آن است که صداوسیما هژمونی خود را از دست داده و چهرههای سیاسی برای بیان نظرات خود تریبونهای متعدد دیگری پیدا کردهاند و شاید یکی از دلایلی که اصلاحطلبانی به هر قیمت نمیخواهند در قدرت باشند به سبب رفع همین نگرانی است. حال آن که در سال ۸۴ رسانهها این گستردگی و تنوع را نداشتند.
۹. همین که همه به گوینده و نه رسانۀ منتشرکننده کار دارند یک نقطه مثبت است. قبلا این قاعده تنها برای ورزشیها کاربرد داشت و سیاسیها بابت نظرات منتشره هم توسط مرتضوی سینجیم میشدند.
۱۰. دست آخر این که وقتی فعال سیاسی به زندان میافتد نگاه او به حکومت به مثابه زندانبان و آن سوی میله میشود و همین تولید کینه و نفرت میکند.
مهندس سحابی نقل میکرد که وقتی بعد از انقلاب رییس سازمان برنامه و بودجه میشود و برنامههای دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد دهۀ ۴۰ را مرور میکند درمییابد که او ایراندوست بوده و قضاوتهای خودش (عزتالله سحابی) در دوران تبعید و زندان در متهم کردن عالیخانی به وابستگی به آمریکا زیادهروی بوده است. جالب این که چون عالیخانی خاطرات اسدالله علم را منتشر کرده بود از طریق ناشر او را پیدا میکند و همین نکته را با او در میان میگذارد. عالیخانی پاسخ قابل تأملی میدهد و میگوید چون شما زندانی و تبعیدی بودید، در حالی که در دولت علی امینی برای اصلاح امور تلاش میکردید به من که وزیر دولت بودم به چشم زندانبان نگاه میکردید. اگر شما را به زندان نمیانداختند با هم رو در رو گفتوگو میکردیم.
واقعیت همین است. بستن فضا کینهآفرین است و تلقی تقابل زندانی - زندانبان را از شهروند معترض - حکومت ایجاد میکند.
جدای آن چه در بالا گفتم این خاطره هم برای تلطیف بد نیست: روزی خبرنگار رادیو از مرحوم ابوالقاسم سرحدیزاده پرسید شما وزیر کار و عضو کابینه هستید. چرا همچنان سیگار میکشید؟ او هم پاسخ داد بگذارید من نمایندۀ سیگاریها خصوصا کارگران سیگاری در دولت باشم! حالا اگر عضو یک خانواده نظر برخی را ولو عوامانه منعکس و منتشر کند اتفاقا زمینۀ نقد را فراهم میآورد.
از خانواده هاشمی، محسن در عرصۀ رسمی حضور دارد و حسب طعنه یا خبر خواهرش برای آینده هم برنامه دارد. با این وصف اگر یکی از اعضای خانواده هم خشم یا نظر اقشاری را ابراز کند، ضرری ندارد ولو مخالف آن باشیم؛ چرا که میدانیم ایرانِ منزوی و ضعیف که خواستۀ ترامپ بود برای اقتدارگرایی و انحصارطلبی مستعدتر بود.
منبع: عصرایران
66