سجاد عبادی به سیم آخر زد/ بگویم از آن مصاحبه کذایی با شِبه روزنامه ای که تيترش هنوز عليه تو دستبهدست میشود، دستوری بود!
سجاد عبادی به مناسبت چهلمین روز درگذشت همسرش آزاده نامداری، یادداشتی را در اختیار سرنا قرار داد.
به گزارش خبر فوری ٬ سجاد عابدی همسر مرحومه آزاده نامداری در چهلمین روز فراق همسرش نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ﴿ نور، ١٥ ﴾
به خاطر بياورید زمانی را که این شایعه را از زبان یكدیگر میگرفتيد، و با دهان خود سخنی میگفتيد که به آن یقين نداشتيد؛ و آن را کوچک می پنداشتيد در حالی که نزد خدا بزرگ است!
بارالها خودت شاهد و ناظری که در ١۹١۴ روز زندگی عاشقانه مان، شبی نبود که پيش از خواب از تو نخواهم از غصه هایش کم کنی و بر دوش من بگذاری که او روح و جانم است و مثل گل لطيف و حساس.
اما حال که آزاده جانم نيست، دِینی بر گردنم احساس میکنم؛ در این روزهای غمبار فراق، دلم می خواهد - یكبار برای هميشه- گوشه ای از رنج و غم های بی شمارش در این سالها را بيان کنم. غمهایی که آخرسر قلب مهربان و بخشنده اش را از حرکت انداخت. مخاطب حرفهایم مثل هميشه خود «آزاده» است که مطمئنم صدایم را می شنود و حرف هایم را تصدیق می کند.
بابا ابراهيم یكبار برایم از روزهای دبيرستانت گفت که بيان و صدایش و مدیریت محكمت، تو را تبدیل به معاون مدرسه کرد. بعد از فارغالتحصيلی مدیر آن موسسه تا سالها برای از دست دادن چنين دختری متأسف بود. بعد از آن بود که همراهش به جامجم رفتی و تست دادی و از ميان ١٥ هزار متقاضی، بدون معرف و آشنا، نفر اول شدی و اینگونه بود که در ١۹ سالگی پا به تلویزیون گذاشتی و حسرت خودت، نوشته بودی که کل جوانیات را صرف تجربه آموزی کردی، با تمام وجود و توانت تلاش کردی و وقت گذاشتی و درست در آغاز زمانه پختگی و اوج شكوفایی ممنوع شدی. ١۰ سال از بهترین لحظه ها و سالهای عمرت را با تمام توان و انرژی در رسانه ملی گذراندی، رشد کردی، بزرگ شدی اما با چنان مكر و حيله ای تو را به قربانگاه فرستادند، که نتيجه اش شد همه طعنه هایی که سالها تحمل کردی.
بگویم از آن مصاحبه کذایی با شِبه روزنامه ای که تيترش هنوز عليه تو دستبهدست میشود، دستوری بود! که معاون وقت سيما به تو داد که برو با این رسانه ها صحبت کن تا ممنوعيتت را رفع کنم. رفع شد؟
بگویم که در زمان ازدواجمان یا حتی بعدتر با بچه ای در شكم، تا چه روزهایی درگير دادگاه بودی؟
بگویم از آن یكی که برای نبودنت ختم قرآن نذر کرده بود، چه ها با تو کرد؟
بگویم از کارهایی که در مخيله کسی نمی گنجد ولی با دروغ و نيرنگ در حق تو انجام دادند؟
بگویم از آن مدیران ترسو که تک تکشان شاهد همه این بلایا بودند و در خلوت به ما حرف ها می زدند و عكسش را عمل می کردند؟ کاش تا فرصت زندگی شان به سر نيامده، از حقایق بگویند که آن دنيا دیگر جای محافظه کاری نيست چون «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَة، لَيْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَة».
بیشتر بخوانید: اشکها و زاری سجاده عبادی در مراسم چهلم آزاده نامداری/ حرفهای در رابطه با حواشی انتشار عکسهای خصوصی + فیلم
منبع: سرنا
47
از خودتم بگو ک با اون وضعیت روحی ک داشت ۲ روز نگرانش نشدی
همه اینا درست ولی خانمت به خاطر جریانهای گذشته خودکشی نکرده برادر من. صورت مسئله رو پاک نکن بازم خدا صبرت بده
شهرت کاذب همین مشکل داره شهرت بایدازطریق علم فکر باشه نه چهره جنسیت بازو ثرووت کارمندصداوسیمافوتبالیست بازیگرخواننده رقاص اینها آدمهای مهمی نیستند که شهرت بالا به دست میآورندتودیدهستندمردم اذیتشون میکنندوازشون توقع بسیاردارند به خاطر همینه که من یاتلویزیون مصاحبه نمیکنم سعی میکنم از تلوزیون فاصله بگیرم
آدم رنگ به رنگ نان به نرخ روز خور آخر عاقبت نداره ، آدم خودتون باشید نه قصه گو بادمجان .
بافصه حسن کرد شبستری نمیتونی ازش قدیس بسازی ؟2روز مرده بود وتوازاین عشقت چرا خبر نداشتی عاشق ریاکار
خجالت بکشید. این کامنت ها چیه گذاشتید؟ خودتون میگید حرمت ماه رمضان رو نگهدار و توهین نکن بعد دارید پشت سر کسی که مرده حرف میزنید؟
از گذشته در گذر و به ابنده فکر کن. بقیه مسایل را بخدا بسپار برادر.
شما میتونستی با گفتار درمانی حالشو خوب کنی و مواظبش باشی نه حالا نوش دارو بعد مرگ سهراب
مثل باد سرد پاییز...
بیخود فاز نگیر و جو نده . شما اگه خیلی دوستش داشتی تنهاش نمیگذاشتی که بری شمال . ضمنا هر کسی باید مسئولیت کار اشتباه خودش رو بپذیره . بیش از هر چیز خود فرد باید مواظب کارهای خودش باشه
این کجای حرفش در مورد روح الله زم بود که توی تلگرام نقل قول کردید؟ واسه جذب مخاطب دروغ نگویید
برو با خودتی تو که میدونستی مشکل داره چرا ولش کردی رفتی پی عشق و حاذت
آقا سجاد: خدا بهت صبر بده. ولی انگار این بگم بگم مسریه؟!؟!؟!
مرحومه نامداری راهش اشتباه بود ولی هر اشتباهی حقش اونهمه عذاب و سرزنش نیست....فقط موندم اون کسایی که دارن جان و مال مردمو برای خودشون هزینه میکنن چرا یک دهم این بلاها و عذابها براشون نیست!!!!!!!
سلام متاسفانه همه قضاوت میکنن به نظرم خدا داندو بس پس واگذار میکنیم به خودش که دیگه کافیه کافی هستش تماااااام
باسلام.شوهر این مرحومه. دو روز بدین دست آگاهی اگه اعتراف نکرد به قتل غیر عمد.اگه زن خونه حالش خوب نباشه از لحاظ روحی نیاز به مراقبت داره.و شوهر میدونه نبایدتنهاش گذاشت که ممکن هست دست به کاری بزنه.چرا این آقا تنهاش گذاشته حتی بچه رو هم برده.چون یه مهره سوخته بوده واسه شوهر. این خانم امکان ندارد واسه یک بار به شوهرش نگفته باشه که دلم میخواد خودم رو بکشم. این قصه هم ته داراز هم سر دراز دارد.
میلیون ها نفر تو ایران هر روزه داره بهشون ظلم میشه .حقشون خورده میشه.تو سرشون زده میشه .چرا کسی در رابطه با اونها حرفی نمیزنه .خانم نامداری یک مجری تلویزیونی بود .خوب باشه ولی فکر نمیکنم حق خانم نامداری از حقوق باقی انسانهای ساکن ایران مهم تر باشه.ایشان به رحمت خدا رفتند پس به فکر زنده ها باشین تا خدای نکرده زنده ها هم به خانم نامداری نپیوسته اند
شما می فرمائید چون حق ها پایمال میشود ایشان نباید از حقش حرف بزند عجب منطقی هر حقی هر جا پایمال شود نباید سکوت کرد