این دختر جوان به سارقان تهرانی رودست زد
دختر دوچرخه سوار به همراه پسر مورد علاقه اش نقشه سرقت های سریالی دوچرخه ها را کشیدند تا با فروش آنها بتوانند زندگی مشترکشان را آغاز کنند.
سرقت با انگیزه های مختلفی انجام می شود. در کشف سرقت های سریالی دوچرخه ها، دختر و پسری که به هم علاقمند بودند برای تامین هرینه های زندگی مشترک شان اقدام به سرقت دوچرخه می کردند. سرقت های سریالی دوچرخه ها توسط این دو نفر با شگرد خاصی انجام می شد. گفتنی است تحقیقات برای سرقت های احتمالی این دو نفر همچنان ادامه دارد.
هفته گذشته مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت دوچرخهاش خبر داد و گفت: در حال رفتن به خانهمان بودم که دختر جوانی سوار بر دوچرخه از کوچهمان خارج شد. گرچه با سرعت از جلوی من رد شد اما با دیدن دوچرخه و بخصوص نوارهای زرد و طوسی که دورش پیچیده بود متوجه شدم شباهت زیادی به دوچرخه خودم دارد که در پارکینگ خانهمان پارک بود.
با عجله خودم را به پارکینگ خانه رساندم و با دیدن جای خالی دوچرخهام متوجه سرقت شدم. یک نفر زنجیر دوچرخهام را بریده و آن را سرقت کرده بود. بلافاصله به کوچه دویدم و با داد و فریاد از مردم خواستم که او را دستگیر کنند.
بهدنبال این تماس مأموران راهی محل شده و دختر جوان را دستگیر کردند او ابتدا منکر سرقت بود و ادعا میکرد دوچرخه متعلق به خودش است. اما زمانی که مرد دوچرخه سوار عکس دوچرخهاش را نشان داد ملیکا به ناچار لب به اعتراف گشود: با همدستی دوستم شهاب سرقت را انجام دادم. ایده سرقت را شهاب داد و من هم برای اینکه به او علاقهمند بودم و دلمان میخواست هر چه زودتر باهم ازدواج کنیم با این پیشنهاد موافقت کردم.
بهدنبال اظهارات دختر جوان به دستور بازپرس قریب احمدزاده، همدست او بازداشت شد. پسر جوان نیز که همه مدارک را علیه خود میدید، بهسرقت سریالی دوچرخه اعتراف کرد. به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات برای شناسایی سایر مالباختگان احتمالی دزدان دوچرخه ادامه دارد.
گفتوگو با دختر سارق/ شهرزاد شگردهایش را برملا کرد
با شهاب چطور آشنا شدی؟
من علاقه زیادی به دوچرخه سواری دارم و در یک گروه مجازی عضو بودم که آخر هفتهها برنامه دوچرخه سواری میگذاشت همانجا با شهاب آشنا شدم. بعداز مدتی به من پیشنهاد ازدواج داد، اما با این اوضاع و شرایط نه او میتوانست هزینه عروسی را پرداخت کند و نه من میتوانستم جهیزیه بخرم به همین خاطر شهاب گفت دوچرخه سرقت کنیم. هزینه دوچرخه بالا بود و ما خیلی راحت میتوانستیم آنها را بفروشیم. ما دوچرخهها را از 15 میلیون تا 50 میلیون تومان میفروختیم.
نقشه سرقتتان به چه صورت بود؟
با شهاب در خیابانهای پایتخت پرسه میزدیم. از آنجایی که خودمان دوچرخه سوار هستیم، میدانستیم که چه دوچرخهای گرانقیمت است و ارزش سرقت دارد یا ندارد.
چطور وارد خانهها میشدید؟
زنگ خانهها را میزدیم و خودمان را همسایه یکی از طبقات معرفی میکردیم و میگفتیم که کلید نیاوردهایم. آنها هم در را باز میکردند، شهاب با انبر قفل را میبرید. از آنجایی که کسی به دختر دوچرخه سوار مشکوک نمیشد من سوار میشدم و آن را به مخفی گاهمان میبردم.
منبع: رکنا
70