ماجرای اشاره سریال «سرجوخه» به دنیا جهانبخت و دیگران/ شاخهای مجازی شوخی هستند؟
احمد معظمی کارگردان سریال «سرجوخه» معتقد است افراد بی هویتی جذب سرویسهای اطلاعاتی دشمن یا فرقههای مختلف میشوند که یا خانواده را کنار گذاشتند یا از خانواده ترد شدند و اینگونه هم به خودشان آسیب میزنند، هم به جامعه و شاخهای مجازی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
سرجوخه کیست؟ سوالی که احمد معظمی میپرسد و میخواهد تا مشخص شدن جواب صبر کنیم. ماجرای افراد بیهویتی که کنار هم جمع شدهاند و عضو گروهکها یا سرویسهای اطلاعاتی متفاوتی هستند که هم به خودشان و هم به جامعه آسیب وارد میکنند و به گفته کارگردان تمام این اتفاقات از دل خانواده نشات میگیرد.
کارگردانی که بعد از «سارق روح»، «ترور خاموش» و «خانه امن» چهارمین سریال امنیتی خود با نام « سرجوخه» را روی آنتن شبکه سه سیما برده است. داستان امنیتی و اطلاعاتی که طبق چیزی که در ابتدای سریال نوشته شده، بر اساس واقعیت است. به همین دلیل با کارگردان سریال گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
در ابتدای سریال «سرجوخه» با این جمله مواجه میشویم که بخشی از این داستان حقیقت دارد و بخش دیگر واقعی است، این جمله یعنی چه؟
یک کلیتی درباره مجموعه میگویم تا پاسخ این سوال مشخص شود. این جمله از حقیقت پروندهها و واقعیتی که در جامعه وجود دارد نشات گرفته است. به سریال «سارق روح» اشاره میکنم که خانه و خانواده را به عنوان یک پادزهر برای کشیده شدن به سمت فرقهها و گروهکهای مختلف میدانست. هدف ما در سریال «سرجوخه» هم همین بود که مخاطب جامعه امروزی را نسبت به تضادها، گسستها، حرفهها و فاصلههایی که ایجاد شده است، آگاه کنیم.
فرقههایی که از مردم به بهانه خدا دوستی و نوع دوستی به نفع خودشان استفاده میکنند، همین محوریت در سریال «ترور خاموش» هم دنبال شد، در سریال «خانه امن» هم وقتی زندگی یک تروریست داعشی را ورق میزدیم به خانواده میرسیدیم، کسی که خانه و خانوادهاش را رها کرده و خلا آن را گروهکهای تروریستی پر کردهاند. به همین دلیل میگویم قربانیان سریال «سرجوخه» نتیجه علمی محتوای سریال «سارق روح» هستند. تردیدی هم وجود ندارد بگوییم کسی که از خانه و خانواده میبُرَد یا به هردلیل تَرد میشود، این ظرفیت را دارد، جذب جریانهایی بشود که آسیبرسان است.
در سریال «سرجوخه» شخصیت شهروز، نماد یک انسان بیهویت در رفتار و گفتار است. این بی هویتی به اندازهای در رفتار او وجود دارد که شکارچیان موساد، با مهندسی اجتماعی(هنر کنترل رفتار انسان) او را پیدا و به بَرده تبدیل کردند تا آن فرد اهداف سرویسهای اطلاعاتی را در کشور خودش و علیه هموطنانش دنبال کند. دیگر عوامل هم نشانی از خانواده خود ندارند. تنها کسی که تا اینجای کار خانواده دوست است و دغدغه معیشت آنها را دارد، شخصیت کیان با بازی سامان صفاری است که همین وابستگی هم به او کمک میکند.
اگر همه چیز را معطوف به خانواده بدانیم، پس نقش آموزش و پرورش، تلویزیون، سینما، هنر و خود جامعه چه میشود؟
ماجرا این است که اگر خانواده همه چیزش روی پایه و اصول باشد و به فرزند خود توجه کند، هیچ وقت کودک از خانه ترد نمیشود و با توجهی که از اولین آدم ببیند، به بیراهه کشیده نمیشود. یک موضوعی که وجود دارد این است که پیچیدگی در سادگی است، از زمانی که «سرجوخه» روی آنتن رفته، زمزمههایی شنیده میشود که موضوع سریال غرض ورزی و کج فهمی است لذا باید صبر میکردیم که داستانها و هزارتوهای اجتماعی آن، وارد نبردهای پنهان دو سرویس اطلاعاتی بشود تا هم از پیچیدگی حریف و هم هوش ایرانیها در مقابله با دشمن پرده برداشته شود و ما با غیرت ایرانی مواجه شویم. همه این موارد در سریالی ساده آغاز میشود و در اواسط راه هم به نظر میرسد که مخاطب با یک سریال کلیشهای مواجه است.
اما اگر در سریال سازی، مسائل ساده پیچیده مطرح شوند و مسائل پیچیده خیلی ساده تعریف شوند، هم ذهن آگاه میشود، هم مخاطبان سریالهای تلویزیونی افزایش پیدا میکند. به طور مثال قبل از پخش سریال «سرجوخه» بسیاری از مردم تصور میکردند که پرستوها صرفا برای مسئولین و به منظور دستیابی به اطلاعات آموزش دیدهاند، ولی سریال ساختار شکن «سرجوخه» نشان میدهد که پرستوها با هدف ترور و تخریبِ شکارهای اجتماعی وارد عمل میشوند.
برای ساخت سریال «سرجوخه» از اعترافهای میلاد حاتمی استفاده نشده چون این فرد یک نمونه از هزاران فرد آسیب خورده و آسیب رسان در جامعه است
در واقع شما میفرمایید واقعیتها در دل جامعه هستند مثل خانواده و حقیقتها چیزهایی هستند که وجود دارند مثل سایتهای شرط بندی و جاسوسان.
بله.
این سریال پس از دستگیری میلاد حاتمی ساخته شده است و میتوانیم بگوییم بخش شاخ مجازی و سایتهای شرطبندی به او ارتباط دارد. آیا برای ساخت این سریال از اعترافهای این فرد استفاده شده است؟
به هیچ عنوان ارتباطی به میلاد حاتمی ندارد. ما یک نمونه از هزاران آدمی که مثل میلاد حاتمی آسیب خوردهاند را انتخاب کردیم و به اتفاقات روز جامعه اشاره میکنیم. موضوع سریال ما این مباحثی که شما در سوال مطرح کردید نیست. ما نمونههایی از جامعه را نشان میدهیم که آسیب خوردهاند و بعضا آسیبزا هم هستند.
آیا میتوانیم بگوییم که مصداق دنیا جهانبخت، پویان مختاری و دوستانش را در این سریال میبینیم؟
در این مجموعه اشارهها نسبت به این افراد را میبینیم و این موضوع کاملا مشخص است.
یک سکانسی در سریال وجود دارد که یک نفر برای جذب فالوئر دست به خودکشی میزند، این بخش مشخصا به جهانبخت ارتباط دارد؟
یک عده میگویند ارتباط دارد و عده دیگری میگویند بی ارتباط است. خود ما در راستای مطلبی که نویسنده نوشته بود پیش رفتیم و قضاوت این موضوع را برعهده بیننده گذاشتیم. این موارد اهمیت چندانی ندارد و همه این افراد شوخی هستند چون ما به ماجرایی پرداختیم که اهمیتش بیشتر از این چیزها است. ما حتی میزانسنها، دکوپاژها و فضاسازیهای خیلی خاصتری نسبت به کارهای قبلی انجام دادیم و زمان زیادی برای ساخت این مجموعه در نظر گرفتیم. چون مخاطبی که ما را دنبال میکند تمام کارها از سراسر دنیا را میبیند پس ما باید محتوای درخوری ارائه دهیم که به چشم مخاطب بیاید و یک پیامی همراه خود داشته باشد.
مهمترین پیامی که «سرجوخه» دارد چیست؟
مهمترین دستاوردهای سریال «سرجوخه» کارکرد اجتماعی رویکرد خانواده و موضوع امنیت است. اجتماع بدون آسیب، از دل خانواده بدون آسیب بیرون میآید و امنیت هم از دل اجتماعِ کم آسیب ایجاد میشود. پس برای حفظ امنیت نیاز به ثبات اجتماعی است تا آسیب اجتماعی کمتری را شاهد باشیم و باید بدانیم که خانواده رکن اصلی این موضوع است.
«سرجوخه» چهارمین سریالی است که شما در ژانر اکشن و با موضوع امنیتی ساختید. فکر میکنید چه ضرورتی دارد که تلویزیون به ساخت سریالهای امنیتی و استراتژیک بپردازد؟
اصولا، این نوع ژانر در همه جای دنیا محبوب است و طرفداران زیادی دارد و اینکه توانایی من در ساخت این سریالها است چون سختیها و جزییات زیادی دارد و من هم به این سبک علاقه دارم. اگر به من سریال کمدی بدهند، نمیتوانم آن را بسازم. ضمن اینکه ساخت این سریالها این امکان را به من میدهد که اثر متفاوتتری خلق کنم و تلویزیون هم به همین موارد توجه میکند.
در سریال «سرجوخه» به پویان مختاری، دنیا جهانبخت و دوستانشان اشاره میکنیم و این موضوع کاملا مشخص است
به متفاوت بودن اشاره کردید، سریال «گاندو» چند ماه قبل، از تلویزیون پخش شد. آیا سبک «سرجوخه» و « گاندو» یکی است؟
با حفظ احترام به جواد افشار که سریال خوب «گاندو» را ساخت و مورد توجه هم قرار گرفت، باید بگویم که یک سری این دو سریال را با هم مقایسه میکنند، آن سریال در سبک و سیاق خودش واقعا موفق بود، «سرجوخه» هم در سبک و سیاق خودش موفق است. نمیتوانیم این دو را قیاس کنیم. هر دو امنیتی است اما تصور هر دو فیلمساز متفاوت است و فکر میکنم نمیتوانیم بگوییم که سبکشان یکی است.
در کارهایتان ازبازیگرانی که شهرت زیادی دارند استفاده نمیکنید، این موضوع در «سرجوخه» هم اتفاق افتاد. انتخاب شماست یا پیدا کردن چنین بازیگرانی برای این سبک از سریال سخت است؟
من معتقدم انتخاب درست نقش باید روی فیلمنامه انجام شود، یعنی کسی که بازی میکند بتواند فیلمنامه را به درستی اجرا کند تا برای مخاطب باورپذیرتر باشد و سریال«سرجوخه» میطلبید که سمت بازیگرانی برویم که به نقش بیاند و خدارا شکر پس از پخش «سرجوخه» همه بازیگران سرشناس شدند و مثلا اگر سی بازیگر داشتیم به همه آنها برای حضور در یک پروژه دیگر پیشنهاد شده است.
شاخهای مجازی و افرادی که عضو فرقهها میشوند، افراد بی هویتی هستند که تعلقی به خانواده ندارند، همین موضوع آنها را آسیبرسان و آسیب دیده میکند
چرا اسم سریال «سرجوخه» است؟
سرجوخه کیست؟ و به زودی متوجه خواهیم شد که سرجوخه چه کسی است.