وزیر کار اسبق دولت آمریکا در گاردین تحلیل کرد:
تصورات اشتباه قرن ۲۱
"ملیگرایی در حال ناپدید شدن است"، "دموکراسی اجتنابناپذیر است"، "جنگ هستهای نمیتواند رخ دهد": جنگ اوکراین نشان میدهد که قطعیتهای قدیمی اشتباه بودند.
رابرت رایش، وزیر کار اسبق دولت آمریکا، استاد سیاست عمومی دانشگاه کالیفرنیا-برکلی و ستوننویس روزنامه گاردین در تحلیلی با عنوان "پوتین و ترامپ من را نسبت به تفکر اشتباهم درباره قرن ۲۱ متقاعد کردند" در گاردین نوشته است: «من قبلاً چندین باور را در مورد قرن بیست و یکم داشتم که حمله ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه به اوکراین و انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ غلط بودنشان را به من نشان دادند. چند مورد از این فرضیات اینها بودند؛
ملیگرایی در حال از بین رفتن است.
من انتظار داشتم جهانی شدن مرزها را محو کند، وابستگی متقابل اقتصادی بین ملتها و مناطق ایجاد کند و منجر به گسترش فرهنگ مصرفی و هنری مدرن در سراسر جهان شود.
من اشتباه میکردم. هم پوتین و هم ترامپ از ملیگرایی بیگانههراسانه برای ایجاد قدرت خود بهرهبرداری کردهاند. (تعدی پوتین همچنین باعث تحریک میهنپرستی الهامبخش در اوکراین شده است.)
کشورها دیگر نمیتوانند آنچه را که شهروندانشان میدانند، کنترل کنند.
من فرض کردم که فناوریهای دیجیتالی در حال ظهور، از جمله اینترنت، کار را برای کنترل جریانهای اطلاعات و دانش در سراسر جهان غیرممکن میسازد و مستبدان دیگر نمیتوانند مردم خود را در تاریکی نگه دارند یا با پروپاگاندا آنها را فریب دهند.
باز این هم اشتباه بود. ترامپ مانند پوتین رسانهها را پر از دروغ کرد. پوتین همچنین شهروندان روس را از حقایق مربوط به آنچه در اوکراین رخ میدهد، جدا کرده است.
کشورهای پیشرفته دیگر بر سر قلمرو جغرافیایی جنگ نخواهند کرد.
من فکر میکردم که در "اقتصاد جدید"، ارزش زمین کمتر از دانش و نوآوری تکنولوژیک است. بنابراین رقابت بین کشورها عمدتا بر سر توسعه اختراعات پیشرفته خواهد بود.
در این مورد تا حدی حق با من بود. در حالی که مهارتها و نوآوری حیاتی هستند، این اراضی هستند که همچنان دسترسی به مواد خام حیاتی را فراهم کرده و حائلی در برابر متجاوزان خارجی بالقوه فراهم میکنند.
قدرتهای هستهای بزرگ هرگز در جنگ علیه یکدیگر به دلیل اطمینان از "نابودی متقابل تضمینشده" ریسک نخواهند کرد.
من این خرد متعارف را پذیرا شدم که جنگ هستهای غیر قابل تصور است.
من نگرانم که در این مورد هم اشتباه کرده باشم. پوتین اکنون در حال متوسل شدن به ریسکپذیری هستهای خطرناک است.
تمدن دیگر هرگز توسط مردان منزوی دیوانه برخوردار از قدرت ویران کردن، گروگان گرفته نخواهد شد.
من تصور میکردم که چنین چیزی پدیدهای مربوط به قرن بیستم است و دولتهای قرن بیست و یکم، حتی حکومتهای تمامیتخواه، مستبدان را محدود میکنند.
ترامپ و پوتین مرا متقاعد کردند که از این بابت اشتباه فکر میکردم.
پیشرفت در جنگ، مانند جنگ سایبری و سلاحهای دقیق، تلفات غیرنظامیان را به حداقل میرساند.
متخصصان استراتژی دفاعی من را متقاعد کردند دیگر اینکه قدرتهای پیشرفته غیرنظامیان را هدف قرار دهند، منطقی نیست. این کاملا اشتباه است. تلفات غیرنظامیان در اوکراین در حال افزایش است.
دموکراسی اجتنابناپذیر است.
این باور در اوایل دهه ۱۹۹۰ زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی از درون بود و چین هنوز فقیر بود، در من شکل گرفت. به نظر من رسید که رژیمهای تمامیتخواه در دنیای جدید و جهانیشدهای که بر مبنای فناوری هدایت میشود، دیگر شانسی ندارند. مطمئناً، دیکتاتوریهای کوچک در برخی از مناطق واپسگرای جهان باقی خواهند ماند. اما مدرنیته با دموکراسی آمد و دموکراسی با مدرنیته.
هم ترامپ و هم پوتین نشان دادند که من در این مورد چقدر اشتباه کردم.
در همین حال، اوکراینیها نشان میدهند که تلاشهای ترامپ و پوتین برای برگرداندن زمان به عقب در قرن بیست و یکم تنها با یک دموکراسی به اندازه کافی قدرتمند برای مقابله با مستبدانی مانند آنها قابل رفع است.
آنها همچنین با وضوحی الهامبخش نشان میدهند که دموکراسی را نمیتوان بدیهی انگاشت. دموکراسی یک ورزش پرتماشاگر نیست. این کاری نیست که دولتها انجام دهند. دموکراسی کاری است که مردم انجام میدهند.
اوکراینیها به ما یادآوری میکنند که دموکراسی تنها در صورتی زنده میماند که مردم مایل به فداکاری برای آن باشند. برخی از فداکاریها کوچکتر از آنهای دیگر هستند. ممکن است مجبور شوید ساعتها برای رای دادن در صف بایستید، همانطور که دهها هزار سیاهپوست در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا این کار را کردند. ممکن است مجبور شوید راهپیمایی کنید و اعتراض کنید و حتی زندگی خود را به خطر بیندازید تا دیگران بتوانند رای دهند، مانند رهبران نمادین حقوق مدنی همچون جان لوئیس فقید و مارتین لوتر کینگ.
ممکن است مجبور شوید صدها در را بکوبید تا رایگیری را سازماندهی کنید. یا هزاران چیز را سازماندهی کنید تا صدایتان شنیده شود. و در مقابل قدرتمندانی که نمیخواهند صدای شما شنیده شود، بایستید. ممکن است مجبور شوید برای محافظت از دموکراسی در برابر کسانی که دموکراسی را نابود میکنند، بجنگید.
مردم اوکراین همچنین به ما یادآوری میکنند که دموکراسی تنها میراث مهمی است که از نسلهای قبلی که آن را تقویت کردند و جانشان را برای حفظ آن به خطر انداختند به ارث بردهایم. این مهمترین میراثی خواهد بود که برای نسلهای آینده به جای میگذاریم – اگر که اجازه ندهیم توسط کسانی که از آن میترسند سرکوب شود، یا در مراقبت از آن اهمال نکنیم.
پوتین و ترامپ من را متقاعد کردند که در مورد اینکه تا چه حد در قرن بیست و یکم پیشرفت کردهایم، اشتباه کردم. فنآوری، جهانی شدن و سیستمهای مدرن حکمرانی راههای استبداد را تغییر نداده است. اما من، مانند میلیونها نفر دیگر در سراسر جهان، از مردم اوکراین الهام گرفتهام – کسانی که دارند دوباره درسهایی را به ما میآموزند که زمانی میدانستیم.»