داستان کمیته مجازات؛ نخستین تشکیلات ترور سیاسی در ایران/ ویدئو
انجمن را سه نفر تشکیل دادند؛ کسانی که برای مشروطه مبارزه کرده بودند. آنها تصمیم گرفتند خائنین به کشور را بکشند. داستان واقعی کمیته مجازات را ببینید که علی حاتمی با برداشتی از آن، سریال هزاردستان را ساخت.
گلولهها به سینهاش مینشیند. او میرزاعبدالحمید ثقفی است. ملقب به متینالسلطنه. معلوم بود عاقبتش همین میشود. به او اخطار داده بودند تا با کمیته مجازات در نیفتد. ترور او را در هزاردستان علی حاتمی در حال خواندن خطابه دیدید. اما در واقعیت، او در دفتر کارش کشته شد نه هنگام سخنرانی؛ روز یکم خرداد ۱۲۹۶ خورشیدی در خیابان سیتیر تهران که قوامالسلطنه نام داشت. این هم آخرین شماره روزنامهاش عصر جدید که در زمان حیات منتشر کرد.
متینالسلطنه تحصیلکرده انگلستان بود و منتخب خراسان در دوره دوم مجلس شواری ملی. بعدش روزنامه عصر جدید را منتشر کرد که همین هم شد بلای جانش. او را اینطور کشتند: شخصی که خود را در عبا پیچیده بود، ساعت هشت و نیم بعدازظهر به دفتر او آمد و با یک تپانچه موزر کارش را تمام کرد.
کمیته مجازات که قبلا با ترور رئیس انبار غله خودی نشان داده بود، حالا ضرب شصت دیگری نشان داد. اما آنها که بودند؟ با هم برویم به ده سال قبل از این ماجرا.
روز ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی: مظفرالدینشاه پس از مدتها اعتراض و تحصن مردم، فرمان مشروطیت را امضا میکند تا مملکت صاحب مجلس قانونگذاری شود.
۱۴ مهر ۱۲۸۵ اولین دوره مجلس شورای ملی شکل میگیرد. یکی از نمایندهها این فرد بود: میرزاابراهیم تبریزی که به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت. او انجمن غیرت را راهاندازی کرد تا از مجلس حراست کند. انجمن بینالطلوعین هم در همین دوره تشکیل شد که تبریزی و حسن تقیزاده عضوش بودند. ما با سه عضو دیگر این انجمنها کار داریم: میرزاابراهیمخان منشیزاده، اسداللهخان ابوالفتحزاده و محمدنظرخان مشکوهالممالک. کمیته مجازات را این سه نفر تشکیل دادند: نخستین تشکیلات سیاسی ترور در ایران، تا جایی که خبر داریم.
ترور در تاریخ ایران پیشینهای طولانی دارد. مثلا مرگ مشکوک کمبوجیه یا قتل خشایارشای هخامنشی. کشته شدن یزدگرد سوم به دست آسیابان و نمونههای متنوع دیگر که تا به امروز برسیم، یاران حسن صباح در قلعه الموت را داریم و قتل طغاتیمور پادشاه مغول را به دست سربداران. در دوران صفوی هم دو سه باری ترور اتفاق افتاده که کشته شدن پدر شاهصفی در کوچههای رشت یکی از آنهاست. جلوتر که بیاییم مشهورترینهایش نادرشاه و آقامحمدخان قاجار هستند که در اردوی جنگ کشته شدند. بهدست سرداران و زیردستان خودشان.
به ناصرالدینشاه که میرسیم کمی اوضاع فرق میکند؛ میرزارضا کرمانی نه به خاطر دزدیدن مال و اموال یا تصاحب تخت شاهی، که برای از میان برداشتن زور او را کشت. ترور سیاسی. همان چیزی که برای محمدعلیشاه اتفاق افتاد. حیدرعمواوقلی بمبی زیر خودرویش انداخت که شاه شانس آورد و زنده ماند.
ترور سیدعبدالله بهبهانی را هم به همین حیدرعمواوقلی نسبت دادهاند که در میدان مخبرالدوله تهران غرق خون شد. شیخفضلالله هم قرار بود کشته شود که شانس آورد. او با همراهانش تازه از کالسکه پیاده شده بود که کریم دواتگر جلو آمد و چند گلوله به سمتش شلیک کرد. تیر به پای شیخ خورد و برخی همراهانش را هم مضروب کرد. کریم دواتگر که دید راه فرار ندارد، از زیر چانه به سر خودش شلیک کرد که گلوله از لپ صورتش بیرون آمد و زنده ماند. کریم دواتگر دستگیر و زندانی میشود. این مرد به داستان ما یعنی کمیته مجازات مربوط است. فراموشش نکنید.
گفتیم که سه نفر کمیته مجازات را شکل دادند؛ منشیزاده که در دارالفنون درس خوانده بود و از افسران سابق قزاق بود. ابوالفتحزاده که سرتیپ قزاقخانه بود. و مشکوهالممالک که همراه پدرش مدتی در خدمت کامرانمیرزا پسر ناصرالدینشاه بودند.
هر سه در دوره مشروطه مشاغل دولتی داشتند و هر سه را هم کنار گذاشته بودند. گفتهاند دلیلش هم رفتار نامناسب خودشان بوده. به هرحال، آنها دهم شهریورماه ۱۲۹۵ کمیته مجازات را تشکیل میدهند. مرامنامه را مینویسند و به خرید اسلحه و تهیه لباس میپردازند. هدف: از بین بردن خائنین به ملت. کسانی که با دولتهای روس و انگلیس در ایران همکاری میکنند. همان کشورهایی که در جنگ جهانی اول، ایران را تصرف کرده و در همه امور دخالت میکردند.
روز ۲۸ بهمنماه ۱۲۹۵ خورشیدی: میرزااسماعیلخان رئیس انبار غله را میکشند که در سریال هزاردستان دیدهاید. کمیته مجازات او را سرسپرده انگلیس میدانست و عامل قحطی کشور. البته ضارب، مثل این سریال درون سقاخانه نبود، دو نفر بودند که زدند و به سرعت از صحنه فرار کردند. یکیشان کریم دواتگر بود که پس از ترور شیخفضلالله به زندان افتاده و بعد از فتح تهران به دست مشروطهخواهان، توانسته بود بیرون بیاید. کمیته مجازات او را استخدام کرد و پولی پرداخت تا میرزااسماعیلخان را بکشد، که کشت. اولین ترورِ کمیته پس از شکلگیری به دست این سه نفر. اما کریم نمیدانست که نباید با آنها در بیفتد. مدام پول بیشتر خواست و تهدید به افشای راز کمیته. پس ترور دوم شد قتل خود او.
روز ۱۳ اردیبهشت ۱۲۹۶ خورشیدی: کلیسای سورپ گئورک در محله سنگلج تهران، جایی است که کریم دواتگر نتوانست از دست قاتلش فرار کند و به ضرب گلوله کشته شد. به دست رشیدالسلطان همان کسی که همراهش بود در کشتن میرزااسماعیلخان.
ترور سوم را ابتدای این گزارش گفتیم؛ روز یکم خرداد ۱۲۹۶ خورشیدی و قتل متینالسلطنه مدیر روزنامه عصر جدید که مدام علیه کمیته مجازات مینوشت.
چند وقت بعدش، میرزا احمدخان استوار، افسر نظمیه کشته میشود که بهنام کمیته ثبت شد، اما برخی هم گفتهاند بهدست رؤسای خود نظمیه حذف شده. شاید هم با کمیته زد و بندی داشتهاند.
روز ۱۷ خرداد ۱۲۹۶ خورشیدی: ترور بعدی کمیته، قتل میرزامحسن مجتهد فرزند میرزا محمدباقر مجتهد، صدرالعلمای تهران و داماد آیتالله بهبهانی بود. او ساعت ده و بیست دقیقه صبح سوار بر الاغ در حال رسیدن به منزل بود که نزدیک مسجدجامع تهران توسط دو نفر و به ضرب هفت گلوله او را کشتند.
نفر بعدی هم رضا منتخبالدوله خزانهدار بود که طبق اسناد نظمیه در همان روز و در خیابان امیریه تهران کشته میشود.
تا اینجا یک شخص سخت در پی آنهاست؛ عبدالله بهرامی رئیس اداره تأمینات یا همان ادراه آگاهی فعلی تهران. او موفق شده چند عضو این کمیته را دستگیر و بازجویی کند، اما وقتی بهادرالسلطنه اسامی و نشانی دقیق همه اعضا را به کلنل وستداهل رئیس سوئدی نظمیه ایران میدهد، کار کمیته مجازات تمام میشود.
بهادرالسلطنه را کریم دواتگر به تشکیلات آورده بود. میگویند او بدون هماهنگی با سران و بنا به کینه شخصی دستور قتل منتخبالدوله را داده بود، و چون میدانست به خاطر این کار به سرنوشت دواتگر دچار میشود، همه را لو داده.
روز ۲۲ تیرماه ۱۲۹۶ تمام اعضای کمیته به دست نیروهای عبدالله بهرامی دستگیر شدند. بازجوییها توسط شخصی بهنام احمدخان صفا انجام میشود که بعدها جلوی در خانهاش در ولیآباد تهران او را به ضرب گلوله میکشند.
در همین اوضاع است که خبر میرسد سردار رشید از رجال آذربایجان را در جاده زنجان کشتهاند. بهرامی قتل او را کار کمیته مجازات نمیداند ولی برخی پژوهشگران معتقدند به دستور کمیته کشته شده.
کمیته مجازات کارشان را زمانی آغاز کرده بودند که میرزاحسنخان وثوقالدوله رئیسالوزرای کشور بود، ولی وقتی دستگیر شدند که میرزا محمدعلیخان علاءالسلطنه به این سمت رسیده بود.
اعضای کمیته در زندان بودند ولی محاکمهای در کار نبود. دولتهای عینالدوله و مستوفیالممالک هم آمدند و رفتند ولی دادگاهی برگزار نشد. صمصامالسلطنه که بر سر کار آمد، آنها را آزاد کرد. تا بالاخره نوبت به بازگشت دوباره وثوقالدوله به رئیسالوزرایی رسید؛ در ۱۶ مردادماه ۱۲۹۷ و تقریبا یک سال پس از متلاشی شدن کمیته مجازات. او دستور داد همه اعضا بازداشت و محاکمه شوند. چند نفر از اعضا محکوم به اعدام شدند که در میدان توپخانه تهران اجرا شد. برای محمدنظرخان مشکوهالممالک پنج سال حبس صادر کردند و ابراهیم منشیزاده و اسدالله ابوالفتحزاده را به جرم دستور اجرای قتلها به ۱۵ سال زندان و تبعید به کلات نادری فرستادند که در هنگام انتقال و در نزدیکی سمنان گلوله باران و کشته شدند. احساناللهخان هم در این کاروان بود که توانست فرار کند و به قفقاز برود. او بعدها به جنبش جنگل پیوست ولی با رضاخان سردار سپه بیعت کرد و با درجه سرهنگی وارد قشون شد که در جنگ با سمیتکو کشته شد.
خطاط بزرگ آن دوران عمادالکتاب هم که شبنامههای کمیته را مینوشت، پنج سال زندان گرفت که سال ۱۳۰۰ آزاد و بعدها در دفتر مخصوص رضاشاه مشغول به کار شد.
پرونده کمیته مجازات به این ترتیب بسته شد. ولی بحثها درباره اسرار پشتپردهاش تا همین امروز در جریان است. عدهای آنها را مستقل و برخی هم عروسک پشت پرده برخی رجال حکومتی دانستهاند.
در هزاردستان، ابوالفتح صراف که علی حاتمی شخصیت او را از بنیانگذاران کمیته گرفته، همین را به رضا خوشنویس میگوید که نقشش ترکیبی است از کریم دواتگر و عمادالکتاب. اینکه چطور شخصی به نام خان حاکم همه اعضای کمیته را بازیچه خود کرده.
درباره دین و عقاید اعضای کمیته مجازات هم بحثهای زیادی شده، اما تقریبا اکثر پژوهشگران در یک چیز همنظرند؛ اینکه با توجه به مانیفستهای کمیته مجازات، مشخص است آنها در ابتدا برای از بین بردن خائنین آمده بودند اما نتوانستند تشکیلات خود را اداره کنند.