بخشش قاتل در زندان رجایی شهر با ۳ شرط اساسی
پسری جوان که به قصاص محکوم شده بود وقتی برای چهارمین بار در زندان رجایی شهر پای چوبه دار رفت در آخرین لحظات با 3شرط برای بخشش از سوی اولیای دم مواجه شد و از قصاص گریخت.
یکی از روزهای خرداد سال 95بود که جوانی 28ساله به نام محسن برای هواخوری به پارکی درجنوب تهران رفت. او کارش نظافت برجهای مسکونی یا تجاری بود و همان لحظه یکی از افرادی که با او کار میکرد با موبایلش تماس گرفت. محسن درحال پیاده روی در پارک بود که تلفن را پاسخ داد و وقتی بر سر مسائل کاری با مرد آشنا جروبحثشان شد با لحن تندی با او صحبت کرد. او بیوقفه فریاد میکشید و به جوانی که آنسوی خط بود ناسزا میگفت و همان لحظه یکی از جوانان محله به نام فرزاد که او هم برای هواخوری و پیاده روی به پارک رفته بود از کنار محسن گذشت. فرزاد وقتی دید محسن با صدای بلند در حال صحبت است و حرفهای نامربوط میزند به او اعتراض کرد.
فرزاد میگفت خانوادهها که در پارک هستند ممکن است صدای او را بشنوند. اما محسن که همچنان تلفنی در حال دعوا بود وقتی با اعتراض بچهمحلشان روبهرو شد عصبانیتش شدت یافت و از فرزاد خواست که دخالت نکند. همین آغاز درگیری میان آن دو نفر شد و دقایقی بعد دوستان آنها نیز وارد دعوا شدند.
درگیری میان آنها شدت گرفته بود و در همین هنگام برادر فرزاد که در حال بازگشت از محل کارش بود صدای درگیری را شنید و برای میانجیگری وارد دعوا شد. او سعی داشت افراد درگیر را که همه هممحلی بودند آرام کند اما میانجیگری او کار دستش داد و به قیمت جانش تمام شد چرا که محسن با ضربه چاقو، وی را به قتل رسانده و متواری شد.
حکم قصاص
در آن زمان پرونده درگیری مرگبار به جریان افتاد و اگرچه قاتل فراری شده بود اما مأموران خیلی زود موفق شدند مخفیگاه وی را شناسایی کنند و به فرار متهم پایان بدهند. وی در بازجوییها به قتل اقرار کرد و گفت هرگز قصد آدمکشی نداشته است.
او گفت: وقتی برادر مقتول به تلفن من اعتراض کرد بهشدت عصبانی شدم. چون در حال صحبت با فردی بودم که با او اختلاف داشتم و به اندازه کافی حرفهای او مرا ناراحت کرده بود.
پس از آنکه فرزاد به من اعتراض کرد و دعوا شروع شد دوستانم صدای درگیری را شنیده و به حمایت از من وارد درگیری شدند.
دقایقی بعد هم مقتول یعنی برادرفرزاد رسید و وقتی دلیل دعوا را پرسید برایش ماجرا را تعریف کردم اما او به جای آنکه حق را به من بدهد از برادرش حمایت کرد. این اتفاق باعث شد تا دوباره از کوره در بروم و همان لحظه یکی از دوستانم چاقویی به من داد که در اوج خشم ضربهای به سمت مقتول پرتاب کردم.
از بخت بدم چاقو درست به قفسه سینه مقتول برخورد کرد و جانش را گرفت و من ناخواسته تبدیل به قاتل شدم. از روزی که متوجه شدم جان جوان بیگناهی را گرفتهام دچارعذاب وجدان شدیدی شدم چون قصد قتل نداشتم و همهچیز کاملا اتفاقی بود.
متهم پس از اعتراف به قتل، صحنه جنایت را بازسازی کرده و روانه زندان شد. وی پس از مدتی در دادگاه کیفری پای میزمحاکمه رفت و به قصاص محکوم شد.
بازگشت از پای چوبه دار
اگرچه قاتل به حکم اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد اما قضات دیوان نیز مهر تأیید بر حکم قصاص قاتل زدند و پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم به شعبه اجرای احکام فرستاده شد.
جوان محکوم به قصاص در این مدت 3مرتبه پای چوبه دار رفت اما هر بار در آخرین لحظات موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد و به زندان برگردد.
او آخرین بار چهارشنبه هفته گذشته و برای چهارمین بار پای چوبه دار رفت که در آخرین لحظات از خانواده مقتول خواهش کرد تا او را ببخشند و حکم را اجرا نکنند.
سرانجام التماسهای قاتل و تلاش اعضای تیم چترنجات دادسرای جنایی تهران که در زمینه صلح و سازش فعالیت میکنند نتیجه داد و موجب شد تا اولیای حکم را اجرا نکنند.
آنها 3شرط برای بخشش قاتل تعیین کردند، نخست دریافت دیه، دوم اینکه خانواده قاتل از آن محله بروند و سوم اینکه قاتل تعهد و ضمانت بدهد که هرگز درمحلی که خانواده مقتول زندگی میکنند آفتابی نشود و به کسی آسیب نرساند.
خانواده قاتل شرط را پذیرفته و محله را ترک کردند و همین موجب شد تا قاتل از چوبه دار فاصله بگیرد و پس از آن با پرداخت دیه و ضمانت نامه، رضایت اولیای دم در پرونده ثبت شود.