جدیدترین شاهکار ایرج طهماسب در مهمونی
با ورود شخصیت روح به برنامه «مهمونی»، از عجیبترین شخصیت عروسکی ایرج طهماسب رونمایی شد.
بعد از «دیبی»، این دومین بار است که طهماسب پای یک عروسک عجیب را به برنامهاش باز میکند.
کاربری به نام «نیماند» کاراکتر روح را اینگونه بررسی میکند:
روح در مهمونی خلاقانهترین شخصیت دنیای عروسکهاست. روحی که جسمش رو ترک کرده. در دنیای اجسام جایگاهی نداره و در دنیای ارواح هم، از بخش عظیمی از اونها میترسه. عمیقا مهرطلبه. بسیار محبت میکنه و فهم نمیشه. محبتش به چشم نمیاد (شیرینی، کادو و گلش دیده نمیشد) کسی رو ترک کرده بود کهحتا متوجه رفتنش نشده بود. اگه کسی اون رو میفهمید،با همه وجود خوشحال میشد.منتظر کمترین توجه بود تا بیشترین محبت رو بکنه و بااین حال از جهان،طرد شده بود.و از تحقیر شدن باهمه وجود نفرت داشت.
حافظه خوبی نداشت اما بیمهری جسم رو فراموش نکرده بود. این نشان از قدرتِ اثرگذاری بیمهری دارهو از ظلمت و تاریکی میترسید.
جایی اشاره میکنه: ما روحها به سه کار اشتغال داریم: دیدن، شنیدن و بوییدن
از پنج نوع حواس سهگانه؛ سه تا از اونها رو مرتبط با بعد روحانی انسان لحاظ کرده. و دو بُعد رو کاملا جسمانی و عاری از روح دونسته: چشایی و لامسه: خوردن و آمیزش. در تاریخ هم اومدهاسکندر مقدونی هرگز دو کار رو جلوی بقیه انجام نداد: آمیزش و غذا خوردن. چون این دو تا رو متعلق به بعد حیوانی میدونسته.
جای دیگه گفت سعدی بوستان، گلستان و روحستان داره.یعنی کسی نتونسته حقیقت و جانِ شعر سعدی رو درک کنه.
به جای کلمه «واقعا؟راستکی؟» میگه «روحکی؟» چون روح رو مصداق درستیو راستی میدونه.
این کاراکتر، واقعا و حقیقتا جای کندوکو داره.
دم نویسنده گرم
دم ایرج طهماسب گرم
خوشحالم فرزندان کوچک میهن، با دیالوگهای این چنینی پرورش پیدا میکنن.
ماها که نسل سمندون بودیم و خداوند لکلکهارا دوست میدارد!
فیلم نیوز درباره کاراکتر جدید مهمونی مینویسد:
تا پیش از وود دیبی، شخصیتهای مجموعههای عروسکی ایرج طهماسب یا آدم بودند یا حیوان. حالا درست است که اسامی نامتعارفی برایشان انتخاب میشد و شیوه صحبت کردن و لحنهای جذاب و متنوعی داشتند اما از سطح واقعیت فراتر نمیرفتند.
دیبی با اخلاقهای عجیب و شیوه متفاوت صحبت کردن، به یکی از شخصیتهای درخشان کلاهقرمزی تبدیل شد و حالا طهماسب تصمیم گرفته برگ برنده بزرگتری رو کند و با یک روح در برنامه روبهرو شود.
طهماسب با هدف مشخصی سراغ شخصیت روح رفته است؛ شخصیتی که درست مثل دیبی، اسم و تصویرش برای همه عجیب و ترسناک است اما طهماسب قصد دارد از طریق آن مفهومی عمیق را منتقل کند و مخاطبان بزرگسال را به واسطه او با روحشان آشتی دهد. این هدف از همین قسمت اول با خاطرهای که روح نقل میکند مشخص میشود.
روح میگوید از جسمش قهر کرده چون وقتی دلش میخواسته ماه را تماشا کند، جسمش بهانه آورده و گفته باید صبح زود برای کار بیدار شود. او هم روز بعد همراه جسم از خانه بیرون نرفته. روح میگوید از این ناراحت است که جسمش اصلا نفهمیده روح همراهش نیست و چون اصلا وقت با او بودن را ندارد. اینجاست که طهماسب رو میکند به م
مخاطبان و میپرسد که شما حواستان به روحتان هست؟ هدف اصلی درواقع مواجه کردن مخاطبان با همین سوال است.
روح را جز طهماسب و بچه، هیچکس دیگری نمیتواند ببیند. طهماسب به واسطه اینکه روحش ایرج، شبها موقع خواب از بدنش بیرون میآید و با روح به گردش میرود توانایی دیدنش را دارد و بچه هم از آنجایی که روحش پاکتر از دیگران است.
روح به عنوان یک شخصیت ثابت، قرار است از این به بعد در برنامه حضور داشته باشد، اما برخلاف شخصیتهای جدید کلاهقرمزی که به زور میآمدند و ماندگار میشدند، کاملا رسمی به این برنامه دعوت شده. طهماسب مثل مهمانهای سلبریتیاش او را دعوت کرده و روبهروی او مینشیند و با او گپ میزند.
نکته قابل توجه درباره روح این است که یک جا بند نمیشود. مدام حرکت میکند، بالا و پایین میرود و تن صدایش تغییر میکند و وقتی اعتمادبنفسش پایین میآید کوچک میشود.
جذابیت شخصیت از این جهت است که عملا صورت مشخصی ندارد و هیچ احساسی از طریق چهرهاش منتقل نمیشود. بنابراین کار بهادر مالکی به عنوان صداپیشه آن بسیار سخت است. با این حال مالکی با صدای جذابی که برایش در نظر گرفته و تغییر مداوم لحن، سعی کرده تا این احساسات را به خوبی کنترل کند.
رویارویی روح با عروسک بچه، یکی از بخشهای جذاب قسمت یازدهم است. بچه همان اندازه که به سلبریتیها بیاعتناست، ابتدا به روح هم اهمیتی نمیدهد. او را شبیه بستنی و کلهقند میبیند و مسخرهاش میکند. اما بعد از مدتی کوتاه با او دوست میشود و از این که روح او را بالا و پایین ببرد کیف میکند. حتی به او یاد میدهد مواقعی که کوچک میشود چندتا فحش بدهد تا دوباره به اندازه قبل برگردد.
ورود روح واکنشهای مثبت زیادی به همراه داشته و باید دید در ادامه چقدر میتواند موفق پیش رود.
نظر کاربران درباره «روحِ مهمونی» چیست؟