مجازات زنی که با ادعای جلوگیری از تجاوز مرتکب قتل شد
زن جوانی که بعد از قتل یک مرد مدعی شده بود مقتول قصد تعرض داشت، به پرداخت دیه و زندان محکوم شد.
دو سال قبل مردی به ماموران پلیس مراجعه کرد و گفت: برادر ۶۱ سالهام به نام فریبرز پارسال در خانهاش فوت شد. یک ماهی بود که ما پرستار ۳۳ سالهای به نام فائزه را برای برادرم استخدام کرده بودیم. برادرم به بیماری فشار خون و قند مبتلا بود و یک بار سکته قلبی کرده بود.
به همین خاطر زن برادرم و فرزندانش نمیتوانستند از او مراقبت کنند. ما هم فائزه را از یک شرکت خدماتی استخدام کردیم؛ اما آن روز پرستار جوان با من تماس گرفت و گفت حال برادرم بد شده است. وقتی من و همسر و دختر برادرم بالای سر او رسیدیم برادرم جان سپرده بود. ما بلافاصله اورژانس را خبر کردیم و آنها علت فوت را ایست قلبی اعلام کردند. به همین خاطر بدون اینکه برادرم به پزشکی قانونی برود به خاک سپرده شد، اما حالا بعد از چند ماه من وقتی به اتاق برادرم رفتم و آنجا را تمیز میکردم با چند بسته قرص خوابآور روبهرو شدم. وقتی با فائزه تماس گرفتم او راز شومی را برایم برملا کرد و گفت، آن روز به برادرم قرصهای خوابآور خورانده بود. ما حالا از او شاکی هستیم.
با این شکایت ماموران پلیس به ردیابی پرستار جوان پرداختند و او را در شرق تهران بازداشت کردند. زن جوان در بازجوییها به خوراندن قرصهای خوابآور به پیرمرد بیمار اعتراف کرد.
به این ترتیب برای متهم کیفرخواست صادر و پروندهاش به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
مقتول قصد تجاوز داشت
این زن در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. در ابتدای جلسه فرزندان قربانی درخواست قصاص را مطرح کردند.
وقتی فائزه در جایگاه متهم ایستاد گفت: من مدتی بود که از شهرستان بروجرد برای کار به تهران آمده بودم. پس از مدتی به دام اعتیاد افتادم و به شیشه معتاد شدم، اما بعداً به کمپ ترک اعتیاد رفتم و مواد را کنار گذاشتم. من در یک شرکت خدماتی کار میکردم و آذرماه بود که به عنوان پرستار پیرمرد برای مدت سه ماه استخدام شدم. فریبرز به بیماری فشار خون، قند خون و آسم مبتلا بود و قبلاً هم چند بار سکته قلبی کرده بود. آن روز دختر و همسر فریبرز با هم به مهمانی رفتند و من و فریبرز در خانه تنها بودیم؛ اما یکباره متوجه شدم نیت شومی در سر دارد.
او قصد داشت مرا آزار دهد. به همین خاطر قرصهای خوابآوری را که به خاطر ترک اعتیاد مصرف میکردم، پودر کردم و در غذای او ریختم، اما او فقط یک قاشق بیشتر از آبگوشتش را نخورد و به خواب عمیق رفت. صبح روز بعد از خواب بیدار شد، اما حالش بد بود. به یکباره حالش به هم خورد و بیهوش شد. من هم همان موقع با دختر و خواهر او تماس گرفتم.
او ادامه داد: باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم. او اسیر وسوسههای شیطانی شده بود و میخواست مرا آزار دهد. به همین خاطر قرصهای خوابآور را به او دادم تا به خواب برود و دست از سرم بردارد. او قبلاً هم به من پیشنهاد داده بود از همسرم جدا شوم و به عقد او دربیایم.
او در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من فکر نمیکردم او با خوردن قرصهای خوابآور فوت کند. خانواده او که فکر میکردند فریبرز به خاطر ایست قلبی فوت شده او را به پزشکی قانونی نبردند و جسد او را دفن کردند، اما چند روز بعد من خودم واقعیت را به آنها گفتم.
این زن ادامه داد: چون او آن روز حالش بد بود و مدام فحاشی میکرد و حتی به همسایهها هم فحش میداد قرصها را به او دادم.
او در پاسخ به اینکه چرا تعداد زیادی قرص خوابآور همراه داشت، گفت: من قبل از این ماجرا معتاد بودم و وقتی مواد را ترک کردم و در کمپ بستری شدم تعدادی قرص خوابآور مصرف میکردم. به همین خاطر همیشه چند بسته قرص همراه داشتم و آن روز هم برای آرام کردن پیرمرد قرصها را به او خوراندم. من پشیمانم و از خانواده فریبرز تقاضا دارم مرا ببخشند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده وی را از اتهام قتل عمد تبرئه و او را به خاطر قتل شبهعمد به پرداخت دیه و زندان محکوم کردند.
از قاضی محترم تشکر میکنم . حکم مناسبی داده
به جای چند عدد قرص خواب آور میتوانست از خانه برود ؟
عجب.مگرنجات در راستی نیست؟
عذاب وجدان به این میگن ...
کاش حاکمیت هم دچار عذاب وجدان بشود