دموکراسی آمریکایی؛ وقتی پول حرف اول را میزند!
با نزدیک شدن به انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا، پول سیاه نیز به عرصه سیاسی ایالات متحده سرازیر میشود.
بر اساس گزارش نیویورک تایمز، «بره سعید»، پیرمرد 90 ساله و غول بزرگ الکترونیک آمریکا 1.65 میلیارد دلار را به یک سازمان غیرانتفاعی محافظه کار به رهبری «لئونارد لئو»، رئیس مشترک انجمن فدرالیست، یک فعال که از ارتباطات خود با اهداکنندگان جمهوری خواه استفاده میکند، اهدا کرده است.
لئونارد لئو از حامیان وفادار محافظهکاران راستگرا در ایالات متحده است و تصویب قانون «ضد سقط جنین» را ترویج داده و به همین خاطر، خاری در چشم دموکراتهاست. اکنون که او این اعانه مالی سیاسی عظیم را دریافت کرده، این سئوال هم مطرح شد که آیا سیاستمدارانی که کمکهای مالی او را دریافت میکنند، باید به نفع او کار کنند یا خیر؟
جواب این سئوال حتما مثبت است. پولهای سیاه پس از ورود به عرصه سیاسی بدون شک بر نامزدها، سیاستمداران و احزاب دریافت کننده آنها را تاثیر خواهد گذاشت.
به عنوان مثال، «انجمن ملی سلاح آمریکا» که بیش از 5 میلیون عضو و سرمایه عظیمی دارد، رهبر مخالفان سیاست کنترل اسحله است و در انتخابات آمریکا در هر بعد و سطح، نفوذ کرده و با اعانههای مالی سیاسی خود، سیاستمداران را به ممانعت از تصویب قانون کنترل اسلحه متقاعد میکند.
این در حالیست که شهروندان طبقات پایینتر نمیتوانند تاثیری بر دولت یا احزاب آمریکا بگذارند. به عبارت دیگر، اگرچه ظاهرا همه در آمریکا حق رای دارند، اما در واقع تعداد معدودی افراد ثروتمند بر انتخابات تاثیرگذار هستند.
اما، اگر اینطور باشد، باید بپرسیم ماهیت دموکراسی در آمریکا محقق شده است یا خیر؟
سناتور «مارک هانا» در اوایل سال 1895 در مورد موفقیت خود در کمک به «ویلیام مک کینلی» برای پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفته بود: «دو چیز در امور سیاسی مهم است. اولی پول است و دومی چیزی است که من به یاد ندارم.»
این نشان میدهد این الگوی سیاسی انتخاباتی در آمریکا قدمتی طولانی دارد. با این حال، حکم قاضی در پرونده دادخواهی علیه کمیسیون انتخابات فدرال در سال 2010 همه محدودیتها برای اهدای پول سیاسی به احزاب و سیاستمداران را برداشت و باعث افزایش گستاخانه پولهای سیاه سیاسی آمریکا شد.
به همین دلیل، آمریکاییهای بیشتری نگران صحت انتخابات میان دورهای نوامبر و سرنوشت دموکراسی به سبک آمریکایی هستند.
بر اساس یک نظرسنجی جدید از مرکزNORC – آسوشیتدپرس، تنها 9 درصد از بزرگسالان آمریکایی فکر میکنند که دموکراسی «بسیار موثر» کارایی داشته در حالی که 52 درصد میگویند که آنقدرها خوب عمل نکرده است.
با این حال، به نظر میرسد کاری که ایالات متحده باید انجام دهد این است که به جای تحمیل این الگوی دموکراسی نامعتبر به جهان، تلاش کند تا خود را تغییر دهد و دموکراسی خود را به اصل خود بازگرداند.
هیچ الگویی به عنوان بهترین دموکراسی وجود ندارد، اما الگوی بهتر دموکراسی چرا. مثلا در چین مفهوم «دموکراسی مردمی در کل فرآیند» مطرح شده است که تضمین میکند مردم در کل فرایند دموکراسی از انتخابات، مشورت، تصمیم گیری، مدیریت تا نظارت حضور داشته باشند. این گزینه جدیدی برای توسعه محتوای دموکراسی به شمار میآید و به نظر میرسد بهتر است دموکراسیهای ناکام غربی گزینه دموکراسی مردممحور چین را مورد توجه قرار دهند.