قتل مردی که ۱۰ سال با عروس فراری زندگی کرد
متهم ادعا میکند مقتول ۱۰ سال قبل همراه همسر او از افغانستان فرار کرده و به ایران آمده بودند و این قتل نیز به همین دلیل به وقوع پیوست.
مرد عاشق ۱۰ سال بعد از اینکه همسرش به او خیانت و با مرد دیگری فرار کرده بود، آن مرد را مقابل چشمان همسرش کشت و راز مرد خائن را برای همسرش فاش کرد.
یک سال قبل خبر درگیری خونین و تیراندازیهای پیدرپی در خانهای به ماموران پلیس داده شد. با حضور پلیس مشخص شد مردی در این درگیری مجروح شده و وضعیت بدی دارد. به محض اینکه ماموران مرد مجروح را به بیمارستان رساندند او بیهوش شد. با وجود تلاش پزشکان قدرت ۳۸ساله به خاطر شدت خونریزی روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.
با افشای این ماجرا شنبه که تحت درمان قرار گرفته بود مخفیگاه برادر و پسرخالهاش را لو داد و به این ترتیب جمعه و پسرخالهاش نیز بازداشت شدند.
اعتراف قاتل عاشق
جمعه در تشریح ماجرا گفت: ۱۰ سال قبل به دختری به نام گل علاقهمند شدم و به خواستگاریاش رفتم. ما با هم عقد کردیم اما صبح روز عقد او به همراه قدرت فرار کرد. من همه جا را به دنبالش گشتم اما نتوانستم پیدایش کنم. تا اینکه بعد از چند سال مطلع شدم آنها به ایران آمده و زندگی تازهای را شروع کردهاند و حالا هم سه فرزند دارند. من غیرقانونی به ایران آمدم و با تلاش زیاد نشانی خانه آنها را یافتم. آن شب همراه برادر و پسرخالهام مقابل خانهشان رفتیم. من از دیوار بالا رفتم، در را باز کردیم و سپس سه نفری وارد خانه شدیم. گل در آشپزخانه بود و قدرت خوابیده بود. فریاد کشیدم و به قدرت گفتم زن مرا دزدیدی و حالا آمدهام تا زنم را ببرم؛ اما قدرت بلافاصله کلتی را از زیر بالش بیرون آورد و به پای برادرم شلیک کرد. همان موقع گل از آشپزخانه بیرون آمد و با چاقویی که در دست داشت ضربهای به سر برادرم زد. قدرت گلوی برادرم را گرفته بود و میخواست او را بکشد که اسلحهای را که همراه داشتم از جیبم بیرون آوردم و سه گلوله به او زدم. در این قتل برادر و پسرخالهام دخالتی نداشتند.
شنبه و پسرخالهاش نیز گفتند در قتل نقشی نداشتهاند و فقط همراه جمعه به آنجا رفته بودند.
هنوز زنم را دوست دارم
با اعترافهای قاتل اصلی و دو همدستش، آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه دادگاه مادر قربانی درخواست قصاص را مطرح کرد.
سپس همسر متهم روبهروی قضات ایستاد و گفت: من هیچ وقت با جمعه عقد نکرده بودم و چند سال پیش بعد از عقد با قدرت به ایران آمدم و زندگیام را شروع کردم و حالا هم سه فرزند دارم؛ اما جمعه شبانه به خانهمان حمله کرد و شوهرم را مقابل چشمانم کشت.
بعد از او جمعه به دفاع ایستاد و گفت: قصدم کشتن قدرت نبود. اگر میخواستم او را بکشم اجازه نمیدادم از جایش بلند شود و به محض ورود به خانهاش او را میکشتم. رفته بودم تا زنم را ببرم. عاشق زنم بودم و حالا هم او را میخواهم. من به تنهایی به جمعه شلیک کردم و برادر و پسرخالهام بیگناه هستند.
در این لحظه قاضی از گل پرسید: آیا در افغانستان با جمعه عقد کرده بودی؟
زن جوان پاسخ منفی داد؛ اما وکیل جمعه با نشان دادن برگه استعلام از سفارت افغانستان گفت: این برگه استعلام رسمی از سفارت افغانستان است که نشان میدهد گل با دو شاهد که یکی از آنها دایی و دیگری برادر او هستند به عقد جمعه درآمده بود. موکلم دروغ نمیگوید و بعد از ۱۰ سال به دنبال زن شرعیاش آمده بود.
قاضی تصویر دو شاهد عقد را به گل نشان داد و گفت: آیا این دو شاهد را میشناسی؟
زن جوان بار دیگر پاسخ منفی داد و گفت: من بیشتر از ۱۰ سال است که از کشورم خارج شدهام و چهره آنها را به خاطر نمیآورم.
سپس جمعه برای آخرین دفاع روبهروی قضات ایستاد و گفت: من کار غیرقانونی انجام ندادهام. قدرت زن مرا ربود و اگر او در افغانستان بود سنگسار میشد. اگر گل حقیقت را میگوید برگه عقدش با قدرت را نشان دهد.
سپس دو متهم دیگر یکبهیک به دفاع ایستادند و گفتند: ما در قتل دستی نداشتیم. ولی قبول داریم غیرقانونی وارد خاک ایران شدهایم.
پسرخاله جمعه در ادامه دفاعیاتش اظهارات جدیدی را مطرح کرد که روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازهای شد.
این متهم به قضات گفت: من برادرزن سابق قدرت هستم. قدرت قبل از اینکه با گل آشنا شود با خواهر من ازدواج کرده بود و یک پسر ۶ساله و یک دختر چهارساله داشت که هر دوی آنها حالا بزرگ شدهاند؛ اما یکباره همسر و دو فرزندش را رها کرد و همراه با گل به ایران آمد.
با اظهارات این متهم، مادر قربانی نیز این ماجرا را تایید کرد و گفت پسرش قبل از اینکه به ایران بیاید همسرش را طلاق نداده بود.
به این ترتیب قضات دادگاه ادامه جلسه را به بعد موکول کردند تا دو فرزند قربانی یا وکیل آنها که ولی دم هستند به دادگاه فرا خوانده شوند.
اگه مقتول با زن شوهردار ازدواج کرده جزایش سنگسار است و قاتل کارش درست بوده و باید آزاد شود
فکر کن مرد زندار چجوری زن جوان مردم رو اغفال کرده
عشق مثل زحره با طعم عسل
داستان غمگینی هست اما حقیقت تلخه شاید اون دختر شرایطش نبوده بگه نمیخواد و فرار کرده اونجا شنیدم سختگیرن میکشن اگر دختر مخالفت کنه
اون پسر قاتل هم حق داره احتمالا محاکمه ی سختی هست
دل ادم برای هردو میسوزه پسره با معرفته دم مرگ هم میگه برادرم و پسرخالم بی گناهه
امیدوارم مثل توی فیلما به خوبی تموم شه مادر قربانب ببخشه ددختره هم راضی شه باهاش ازدواج کنه
بندازید بیرون این افغانیارو
اولش خودشونو تو سری خور نشون میدن
بعدش شاه میشن.
چاقوی خونمون به زور کار میکنه
بعد این پدر اسلحه زیر بالش میزاره
شنیدم هشت میلیون افغانی تو ایرانه, اگه حقیقت داشته باشه باید بپرسیم آیا خطری برای کشور نداره؟؟؟
قرار است کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران با افزایش نرخ رشد مهاجرت افغانی ها به ایران و زاد و ولد آنها ها تکمیل و جبران بشود!
ملت ایران کم بدبختی دارن هجوم افغانی های شنبه تا جمعه هم شده قوز بالا قوز
خخخ ......شنبه تا جمعه
آقایان افغانی ها دارن مملکت ب تاراج میبرن ما داریم میشیم مثل افغانستان
روزی که نه مسکن برای اجاره هست نه نانوا نان ندارد وخیلی چیزهای دیگه
بندازید بیرون افغانی های بیخود اینا اگع زور دستشون باشه به ما ایرانی ها رحم نمیکنن