کتابفروشی شرق اهواز و مقوله ترویج فرهنگ کتابخوانی/ روزی که کتاب نخریدم
چندی است که جملاتی پرمحتوا و پر معنا از کتاب "دروغگویی روی مبل" اثر اروین د. یالوم را در فضای مجازی میدیدم و برای خرید آن به همراه دوستی در روز پنجشنبه هفته گذشته به خیابان سلمان فارسی در مرکز شهر رفتیم.
حوالی ساعت ۱۳ بود و به کتابفروشی شرق رسیدیم، این کتابفروشی معروف و قدیمی، نسبتاً شلوغ بود، وسایل همراهمان را به واحد امانتداری تحویل و به طبقه بالا رفتیم، هنگام رسیدن یکی از عوامل این مجموعه در عین بدخلقی با بیان اینکه دقایقی دیگر تعطیل میکنیم، پرسید که کار شما چقدر زمان میبرد و دوست همراه من پاسخ داد که شاید ۱۰ دقیقه.
فرد شاغل در آن مجموعه با لحنی ناخوشایند، پاسخ داد: فقط یک دقیقه وقت هست و دست را به سمت راه پله نشان داد.
به یاد دارم، بارها برای انجام کار عکاسی به این کتابفروشی رفته بودم و همیشه برای بنده جالب بود که اغلب افراد شاغل در این کتابفروشی، اصحابرسانه و مطبوعات خوزستان را به خوبی میشاختند و حتی موقعی که خود را معرفی میکردم که از فلان رسانه برای عکاسی آمدهام، سریعا نام مدیر رسانه مروبطه را به زبان میآورند و با خوش خلقی استقبال میکردند.
اما براستی چه شد که برخوردها عوض شد، البته قطعاً نیاز به برخورد ویژه نیست، یک مجموعه کتابفروشی قاعدتاً باید ضمن احترام و مشتریمداری با کمال بردباری با ارباب رجوع خود برخورد کند، ضمن اینکه مشتریان این مجموعه با مشتریان دیگر مشاغل هم متفاوتند.
باید فکر کنیم که برای ترویج کتابخوانی چه کردیم، آیا برخی از کتابفروشیهای ما در این امر مهم و حیاتی که لازمه پیشرفت هر جامعه است، نقشآفرینی کردند یا در مقابله با این فرهنگ گام برداشتند، قطعاً کارکنان این مجموعهها بواسطه اشتغال در حرفه اصیل کتابداری، باید نمونه خاصی در مشتریمداری و حتی مُبلغ فرهنگ مهم کتابخوانی باشند.
آن روز کتاب نخریدم و از کتابفروشی شرق خاطره بدی در ذهن من ماند، اما این را به آن مجموعه یادآوری میکنم که همه ما بعنوان یک شهروند موظف هستیم در ترویج فرهنگ کتابخوانی گام برداریم، علاقه بنده به کتابخوانی با این برخوردها تغییر نمیکند اما ناراحتی از آن است که این برخوردها با جوانان دهه ۸۰ و ۹۰ نشود، چراکه این نسل متفاوت است و باید بیشتر مراقب آن بود و او را به کتابخوانی سوق داد.
*علی لطیفی*: چندی است که جملاتی پرمحتوا و پر معنا از کتاب "دروغگویی روی مبل" اثر اروین د. یالوم را در فضای مجازی میدیدم و برای خرید آن به همراه دوستی در روز پنجشنبه هفته گذشته به خیابان سلمان فارسی در مرکز شهر رفتیم.
حوالی ساعت ۱۳ بود و به کتابفروشی شرق رسیدیم، این کتابفروشی معروف و قدیمی، نسبتاً شلوغ بود، وسایل همراهمان را به واحد امانتداری تحویل و به طبقه بالا رفتیم، هنگام رسیدن یکی از عوامل این مجموعه در عین بدخلقی با بیان اینکه دقایقی دیگر تعطیل میکنیم، پرسید که کار شما چقدر زمان میبرد و دوست همراه من پاسخ داد که شاید ۱۰ دقیقه.
فرد شاغل در آن مجموعه با لحنی ناخوشایند، پاسخ داد: فقط یک دقیقه وقت هست و دست را به سمت راه پله نشان داد.
به یاد دارم، بارها برای انجام کار عکاسی به این کتابفروشی رفته بودم و همیشه برای بنده جالب بود که اغلب افراد شاغل در این کتابفروشی، اصحابرسانه و مطبوعات خوزستان را به خوبی میشاختند و حتی موقعی که خود را معرفی میکردم که از فلان رسانه برای عکاسی آمدهام، سریعا نام مدیر رسانه مروبطه را به زبان میآورند و با خوش خلقی استقبال میکردند.
اما براستی چه شد که برخوردها عوض شد، البته قطعاً نیاز به برخورد ویژه نیست، یک مجموعه کتابفروشی قاعدتاً باید ضمن احترام و مشتریمداری با کمال بردباری با ارباب رجوع خود برخورد کند، ضمن اینکه مشتریان این مجموعه با مشتریان دیگر مشاغل هم متفاوتند.
باید فکر کنیم که برای ترویج کتابخوانی چه کردیم، آیا برخی از کتابفروشیهای ما در این امر مهم و حیاتی که لازمه پیشرفت هر جامعه است، نقشآفرینی کردند یا در مقابله با این فرهنگ گام برداشتند، قطعاً کارکنان این مجموعهها بواسطه اشتغال در حرفه اصیل کتابداری، باید نمونه خاصی در مشتریمداری و حتی مُبلغ فرهنگ مهم کتابخوانی باشند.
آن روز کتاب نخریدم و از کتابفروشی شرق خاطره بدی در ذهن من ماند، اما این را به آن مجموعه یادآوری میکنم که همه ما بعنوان یک شهروند موظف هستیم در ترویج فرهنگ کتابخوانی گام برداریم، علاقه بنده به کتابخوانی با این برخوردها تغییر نمیکند اما ناراحتی از آن است که این برخوردها با جوانان دهه ۸۰ و ۹۰ نشود، چراکه این نسل متفاوت است و باید بیشتر مراقب آن بود و او را به کتابخوانی سوق داد.