جواد یساری، با مجوز یا بی مجوز او خواننده محبوب دلهاست
مدتی پیش ویدئویی از کودکی شروین حاجی پور در فضای مجازی منتشر شده بود که او در معرفی خود میگفت: «خواننده محبوب دلها آقای شروین حاجی پور ...» این مدل معرفی بیشتر برای خوانندگان شناخته شده به موسیقی کوچه بازاری باب بود.
جواد یساری از خوانندگان معروف به سبک کوچه بازاری قبل از انقلاب است، که در زمان خود طرفداران زیادی داشتند و البته هنوز هم مخاطبان خود را دارد. اما او همچنان در حسرت گرفتن مجوز برای کنسرت است.
اگرچه شاید الان خواندن به این سبک بسیار کم شده است اما همان خوانندگان معروف و قدیمی این مدل موسیقی رد پای بزرگی از خود در موسیقی ایران برجای گذاشتهاند. خوانندگانی مانند: قاسم جبلی، نعمتالله آغاسی، جواد یساری، عباس قادری، داوود مقامی، ایرج مهدیان، جلال همتی، جمال وفایی و ...
هنوز هم چند آهنگ بسیار معروف از این مدل موسیقی وجود دارد که شاید هر شخص ایرانی حداقل یک بار آنها را شنیده است حال شاید خود اصلا هیچ علاقهای به آن نداشته اما در معرض آن قرار گرفته و آن آهنگها در ذهنش وجود دارد. مانند «سپیده دم» از جواد یساری ، «پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت» از عباس قادری، «مریم» از قاسم جبلی، «لب کارون» از نعمت الله آقاسی و ...
یکی دیگر از دلایل توجه قشر عام به آهنگهای کوچه بازاری شعرهای عاشقانهای بود که پیامهای اخلاقی و معنایی در آنها وجود داشت، جواد یساری خود گفته است: «همیشه گفتم شعر و ترانه در موسیقی حرف اول را می زند به همین دلیل حواسم جمع بود که کار بی معنا نخوانم.» برای مثال در بخشی از شعر آهنگ «همکلاس» جواد یساری میگوید:
همدمم تو مدرسه با همکلاس
مدرسه بی همکلاس یه غم سراس
آخه عادت کرده با هم دل ما
دوست خوب تو دنیا خیلی کیمیاس
همکلاس مهربون من کجاس
که حالا جاش مونده خالی تو کلاس
حال در این روزها در یک اقدام کمتر انجام شده، غزل نهانی از «خانه موسیقی» با جواد یساری گفتگویی انجام داده است که خالی از لطف نیست و هنوز در خلال حرفهایش این عشق به موسیقی و خواندن برای مردم کاملا محسوس است. کسی که همچنان منتظر است تا مجوز بگیرد و برای مردم کنسرت بگذارد.
در سال ۱۳۹۷ پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب ایران مجوز پخش آهنگی از وی در فیلم دشمن زن به تهیه کنندگی حسین فرح بخش صادر شد. یساری در این فیلم در بازی کوتاهی نقش خودش را ایفا نمود.
جواد یساری 78 ساله این روزها دلخوش به نشستن در مغازه کوچکش در بازارچه شاپور و دیدن رفقای قدیمی است و تنها امیدش بار دیگر خواندن برای مردم سرزمینش است آنهم بعد از حدود 43 سال ممنوعیت ... و البته خود در این مصاحبه اعلام میکند: «چند وقت پیش وزارت ارشاد دعوت کرد و گفتند می توانی برای مردم بخوانی، می توانی اجرا داشته باشی اما مجوزی به من داده نشد. نمی دانم بعد از سالها کم لطفی چه شد که دعوتم کردند ولی کاش زودتر بود که من هم جوان تر بودم.»
مصاحبه خانه موسیقی با جواد یساری:
دنیای کشتی و ورزش های باستانی فرسنگ ها از عالم موسیقی فاصله دارد. شاید به ندرت اشتراکی بتوان یافت اما شما این دو دنیا را کنار هم پیوند زدید و از ورزش کشتی به عالم خوانندگی متمایل شدید ...
بله من در دوره جهان پهلوان تختی رزرو تیم ملی کشتی بودم ولی همان زمان در اردوها و تمرین ها برای خودم زمزمه می کردم. خوانندگی را دوست داشتم ولی در قلب و ذهنم بود کسی از علاقه من اطلاعی نداشت. همان زمان یعنی حدود سال ۱۳۴۰ مغازه فروش یخچال و تلویزیون داشتم البته به صورت قسطی، یعنی اگر کسی خرید می کرد ماه به ماه مبلغی به من پرداخت می کرد ولی برشکست شدم و به قول معروف صفر شدم. از سر ناراحتی و بیکاری هر ازگاهی می زدم زیر آواز (با خنده ...) کم کم عده ای از صدای من خوششان آمد و خواندن من جدی تر شد.
همان روزها اهل شنیدن موسیقی بودید؟
بله ... کارهای گلپا را خیلی دوست داشتم یا ایرج. واقعا لذت می بردم ...
در گذر ایام خواندن برای شما جدی شد و طبیعتا باید وقت بیشتری به موسیقی اختصاص می دادید. اولین کار حرفه ای و رسمی شما چه کاری بود؟
اولین کار جدی من ترانه ای داشت به نام خوشگله و از همان کار شروع شد و من هم جدی تر شدم. البته آن زمان باید ۱۰ کار می خواندیم تا تبدیل به کاست شود و بعد از ارائه اولین کاست اسم من بیشتر از همیشه سر زبان ها افتاد. لطف خدا شامل حالم شد و مردم هم همراهی کردند اگر این مردم نبودند من هیچ نبودم ... اگر اشتباه نکنم در این سالها ۱۰۰ قطعه خوانده ام و جز به جز همه این کارها در ذهنم مانده. من این روزها کمی حواس پرتی دارم. بعضی دوستانم باید یک حرف را چند بار تکرار کنند و آخرم می گویند حواست کجاست؟ اما تمام کارهایی که خواندم در ذهنم مانده. هیچ کدام فراموشم نشده. دلیلش هم عشق بی اندازه من به موسیقی و خواندن است. همین الان هم با عشق به خواندن زنده ام ...
اما جواد یساری با تمام عشقش به آواز خواندن ممنوع الکار می شود. آن هم نه یکی دو روز و یکی دو سال، سالهاست شما در ایران ممنوع الکار هستید ... روزهای عجیبی بر شما گذشته است.
آخرین کار من آلبومی بود با نام سپیده دم که خیلی سر و صدا کرد و مردم دوستش داشتند. من تا سال ۱۳۵۶ آواز خواندم و از سال ۵۷ به بعد ممنوع الکار شدم. اوایل جنگ بود و کشور ملتهب بود. ولی بعد از جنگ هم نشد که نشد. خواندن برای من شد یک آرزو ...
دلیل این هم سال مجوز ندادن و ممنوع شدن چه بود؟ کسی توضیحی داد؟ خطایی از شما سر زده بود؟
من هر بار پیگیری کردم گفتند شما خواننده قبل انقلابی بودی، خواننده کاباره بوده ای!! من بارها گفتم آن زمان خواندن در کاباره رسم بود ولی کسی قانع نشد. گفتند کارهای تو کوچه بازاری بوده. این کوچه بازاری گفتن هم توسط بچه های رادیو تلوزیون باب شد و سر زبان ها افتاد. کار من مردمی بود. مدام با لفظ کوچه بازار خواستند القا کنند که من مبتذل و سخیف بودم که نبودم. ما هم زحمت کشیدیم. نه فقط من تمام ترانه سراها و آهنگسازان آن روزها. با یک کلمه که نمی شود همه چیز را نادییده گرفت. تمام ترانه ها و شعر های من درست انتخاب شده بود. همیشه گفتم شعر و ترانه در موسیقی حرف اول را می زند به همین دلیل حواسم جمع بود که کار بی معنا نخوانم. اگر کار من بد بود چرا مردم دوست داشتند؟ به من گفتند لاله زاری هستی ... دوستان یادشان نمی آید لاله زار زمانی برای خودش مانند یک دانشگاه بود. پاتوق هنرمندان و روشنفکران. حالا کسی را بخواهند بی آبرو کنند می شود لاله زاری ...
بعد از تمام این سنگ اندازی ها تصمیم گرفتید از ایران مهاجرت کنید؟
نه هرگز ... من هیچ وقت نرفتم. من ماندم. چرا بروم؟ خیلی ها گفتند یساری از ایران رفته ولی من ماندم. پسرانم از ایران رفتند خیلی اصرار کردند که بروم یا برای من اقامت بگیرند اما حاضر نشدم وطنم را ترک کنم فقط گاهی برای دیدن بچه ها رفتم و برگشتم. یا گاهی خارج از ایران اجرایی داشتم که رفتم و بازگشتم. مثلا استرالیا، لندن، دبی و ... اجرا داشتم و چه قدر هم استقبال شد. ولی نماندم و برگشتم. من ایرانی ام و فقط یک آرزو دارم ...آواز خواندن در ایران.
شنیده ام حالا و بعد از این همه سال شرایط خواندن برای شما در وطن، همانجایی که آرزویش را داشتید مهیا شده، بعد از سالها ممنوعیت مجوز برپایی کنسرت گرفتهاید...
نه مجوزی نگرفته ام. چند وقت پیش وزارت ارشاد دعوت کرد و گفتند می توانی برای مردم بخوانی، می توانی اجرا داشته باشی اما مجوزی به من داده نشد. نمی دانم بعد از سالها کم لطفی چه شد که دعوتم کردند ولی کاش زودتر بود که من هم جوان تر بودم. (سرش را پایین می اندازد و گریه می کند، دقایقی فقط اشک می ریزد و سکوت می کند ...و من به مردی فکر می کنم که در زندگی یک آرزو داشت، خواندن ...)
اذیتتان کردم؟
نه اصلا ... من سه پسر داشتم. دو فرزندم فوت کردند. اگر زنده ماندم دلیلش این بود که برای مردم بخوانم. هیچ آرزویی ندارم. اما این روزها حال مردم خوب نیست. حتی اگر همه شرایط فراهم شود من نمی توانم برای مردم بخوانم چون مردم بی انگیزه و بی رمق شده اند. منتظرم تا یک بار در ایران و روبروی مردم بخوانم. من پیر شده ام اما عاشقم. عاشق موسیقی، آواز، ایران و ...هیچ چیز مثل قبل نیست و همه چیز تغییر کرده، شرایط مردم و موسیقی تغییر کرده و من اگر روزی قرار باشد بخوانم باید حواسم را جمع کنم که مردم را ناامید نکنم ...
برخورد مردم این روزها با شما چه گونه است؟
اوایل انقلاب بعضی برخوردها خوب نبود. بعضی حتی جواب سلام ما را نمی دادند. اما کم کم من را شناختند. بارها افراد مختلف به مغازه من آمدند و ساعت ها دردل کردیم. باور نمی کنید چه قدر جوان ها به من سر می زندد. من با سیگار خیلی مخالفم و تلاش میکنم بچه ها را نصیحت کنم سیگار نکشند. حالا همه مثل خانواده من هستند. مثل برادرانم ...
در این سالها موسیقی و آثار نسل جوان را پیگیری کردید؟
از امروزی ها صدای محمد اصفهانی را دوست دارم. صدای دلنشینی دارد.هرچیزی که شعر خوب و پر معنای داشته باشد دوست دارم و می شنوم. کارهایی شنیده ام که شعرهای خوبی ندارد، حرف های مبتذلی دارد آن ها را دوست ندارم ولی طرفدار جوان ها هستم ...
سالهاست در عرصه موسیقی فعالیت نکردید اما مردم هنوز خاطره کارهای شاد شما را در ذهن دارند، مردم برای شما وهنرتان احترامی بسیار قائل اند ...
(بغض می کند ... چشم هایش تر می شود.)دلم برای مردم تنگ شده ...می خواهم یک بار هم که شده ببینمشان. این روزها دلم گرفته. اگر خدا یاری کند می خواهم حال مردم را خوب کنم ...
بابا چکارش دارین؟ بهش مجوز کنسرت بدین بریم حال کنیم
بی صبرانه منتظر برگزاری کنسرت استاد جواد یساری پیش کسوت موسیقی ایران هستیم.
آلبوم سپیده دم استاد جواد یساری خاطره ساز و در ذهن ها ماندگار شده است.
واقعا همینطوره
محبوب همه مردم ایران مردم ایران دوستت دارن جناب جواد عاشقتن چه بودیم چه شدیم
ایشالا روزی که حال دلمون خوب بود میخونی نه الان که خونه
برشکست شدم