به مناسبت سالروز کشف اولین حلقه چاه نفت در مسجد سلیمان
نفت، دوست یا دشمن ایران/ مروری بر نظریه استبداد و دولت نفتی/ طلای سیاه تاریخ ایران را سیاه کرد یا سفید؟
نظریه دولت نفتی می گوید درآمد مستقل نفتی باعث ایجاد دولتی ثروتمند، متکبر و مستبد در ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه گردید. دولتی رانتی که محمل بسیاری از فسادهای اقتصادی است و از طریق درآمد نفتی می تواند هر کاری که می خواهد بکند.
به گزارش خبر فوری، امروز پنجم خرداد سالروز کشف اولین حلقه چاه نفت در مسجد سلیمان ایران در سال 1287 است.
کشف اولین چاه های نفت در کشور، تاریخ ایران را وارد دوره جدیدی کرد. این اتفاق به حدی مهم بود که می توان ایران را به دو دوره قبل و بعد از کشف و حفاری نفت دانست.
کشورهای خارجی به طمع استخراج نفت به خاورمیانه و ایران آمده و دولت ایران وارد جدالی سخت با دولت های استعماری انگلیس و روسیه شد. دولت های بسیاری تحت تاثیر نفت آمدند و رفتند و این طلای سیاه چنان بر سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران سلطه پیدا کرد که می توان عصر جدید ایران را «عصر نفت» نامید.
وقتی نفت ایران چشم خارجی ها را گرفت
پس از کشف نفت در ایران، حفاران غالبا انگلیسی راهی ایران شدند. اولین قرارداد نفتی دولت ایران و دول خارجی در سال 1280 به امضاء رسید.
این قرارداد که با نام قرارداد «دارسی» مشهور است، بین دولت ایران (ایران عصر مظفرالدین شاه قاجار) و ویلیام دارسی منعقد شد. طبق این قرارداد، دارسی به مدت شصت سال از امتیاز انحصاری اکتشاف، استخراج و تصفیه نفت در سراسر خاک ایران، بهجز پنج ایالت شمالی که در حیطه نفوذ روسیه بودند، در ازای پرداخت 20 هزار لیره استرلینگ به صورت نقد و 20 هزار لیره استرلینگ از سهام شرکت بهره برداری و نیز 16 درصد از منافع خالص سالیانه تمامی شرکتهایی که بر اساس این امتیاز تأسیس می شدند، برخوردار می شد.
این قرارداد تا پایان حکومت پرفراز و نشیب قاجار ادامه یافت. با قدرت گیری رضا شاه تغییراتی در قرارداد نفتی ایران صورت گرفت. رضا شاه و دولتش به خوبی متوجه شدند که قرارداد دارسی هیچ عایدی برای ایران ندارد و تمام سود حاصل از حفاری به جیب انگلستان ریخته می شود. به همین دلیل، تغییراتی در قرارداد دارسی ایجاد شد.
طبق تغییرات حاصل شده، انگلیسیها برای هرتن نفت 4 شلینگ به ایران پرداخت می کردند و مبلغی هم از منافع خالص صاحبان سهام به ایران می دادند.
در دوران محمدرضا پهلوی (سال 1328) قرارداد دیگری بین انگلیس و ایران منعقد شد که به نام قرارداد «گس – گلشائیان» مشهور است. این قرارداد نیز متممی بر قراردادهای قبلی بود. به موجب این قرارداد، ایران در مقابل فروش هر تن نفت به جای 4 شلینگ قبلی 6 شلینگ دریافت می کرد.
فروش نفت در داخل ایران نیز 25 درصد ارزان تر از فروش آن در خارج از کشور تعیین شد. ضمناً شرکت نفت ایران و انگلیس موظف بود مبلغ 5 میلیون لیره استرلینگ یکجا به ایران بپردازد.
با این حال، مجلس وقت مخالف این قرارداد بود. در سال 1328 جنبش ملی شدن صنعت نفت شروع به فعالیت کرد. با روی کار آمدن دولت مصدق و در روز 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت به امضاء رسید.
با این حال، دولت مصدق نتوانست زیاد روی کار بماند و با توطئه انگلیس و آمریکا در سال 1332 طی کودتایی از کار برکنار شد. بعد از کودتا، طرح ملی شدن صنعت نفت هم ملغا شد.
بعد از این، قرارداد کنسرسیوم نفت به امضاء رسید. طبق این توافقنامه، درآمد نفتی ایران به صورت 50 – 50 بین ایران و شرکت های نفتی خارجی تقسیم می شد. این قرارداد بعدها مورد اصلاح قرار گرفت و فراز و نشیب زیادی یافت.
با ایجاد اتحادیه اوپک توسط کشورهای نفت خیز، این قرارداد به حاشیه رفت و ایران وارد عصر جدیدی شد. عصری که در آن، پول سرشار نفت به خزانه دولت واریز شد و این امر باعث تغییرات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی فراوانی در ایران گردید.
نظریه دولت نفتی/ آیا استبداد و رانت ریشه در نفت دارند؟
به طور کلی می توان گفت رابطه ایران و نفت به سه دوره تقسیم می شود:
الف. عصر ماقبل نفت
ب. عصر استعمار
ج. عصر اوپک
در دوره اول، ایرانی ها بدون توجه به درآمد نفتی زندگی می کردند. دولت از طریق مالیات امورات خود را می گذراند. قدرت دولت مرکزی بسیار کم بود و در عوض، خوانین و حکام محلی قدرت داشتند. دولت از طریق حمایت خوانین و حکام محلی روی کار می ماند و حتی قدرت ایجاد ارتش مستقل را هم نداشت. اختلافات دولت با کشورهای خارجی زیاد نبود و جنگ های خارجی هم به طمع اشغال اراضی و شهرها رخ می داد.
با کشف نفت و ورود استعمارگران به خاک ایران، وضعیت تغییر کرد. ایران وارد عصر چالش با کشورهای استعماری شد. قدرت شرکت های حفاری نفت از نخست وزیر ایران هم بیشتر بود. اوج این دخالت ها و قدرت گیری ها در عصر وثوق الدوله بود. در این دوره، شرکت های نفتی و استعماری شروع به رقابت با هم کرده و هر کدام نیز یک حزب و گروه ایرانی را به جان دولت می انداختند. این دخالت ها سرانجام ایرانیان دلسوز را به فکر ایجاد جنبش انقلابی ملی شدن صنعت نفت انداخت. با این حال، این جنبش نیز نتوانست به تمام اهدافش برسد و سرانجام با کودتای 28 مرداد 1332 نابود شد.
با این حال، با تشکیل سازمان اوپک در سال 1960 انفجاری در وضعیت ایران رخ داد. اوپک درآمد و قدرت نفتی ایران را چند برابر کرد. قیمت نفت بالا رفت و قدرت ایران نیز افزایش یافت. این امر باعث شد هم جایگاه ایران در معادلات منطقه ای و جهانی خاص شود و هم دولت، قدرت بگیرد. همانطور که بیان شد، پیش از کشف نفت، دولت بسیار ضعیف بود و قدرت خود را از حکام محلی دریافت می کرد چرا که ثروت مستقلی نداشت و به شدت به مالیات آنها وابسته بود. بعد از تاسیس اوپک، دولت چنان از درآمد نفت بهره برد که عملا دیگر به مالیات وابستگی نداشت. این اتفاق باعث استقلال دولت از مردم، نهادهای مستقل و اشخاص حقیقی و حقوقی مالیات دهنده گردید.
بسیاری از صاحبنظران، سرچشمه استبداد جدید ایران را درآمد بی حد و حصر نفتی دولت می دانند چرا که به استقلال آن از خواست مردم می انجامد
بسیاری از تحلیلگران از عبارت «دولت نفتی» برای این وضعیت استفاده می کنند. آنها معتقدند درآمد مستقل نفتی باعث ایجاد دولتی ثروتمند، متکبر و مستبد در ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه گردید. دولتی رانت خوار که محمل بسیاری از فسادهای اقتصادی است و از طریق درآمد نفتی می تواند هر کاری که می خواهد بکند.
بسیاری از صاحبنظران، سرچشمه استبداد جدید ایران را همین درآمد بی حد و حصر نفتی دولت می دانند چرا که به استقلال آن از خواست مردم می انجامد. با این حال، برخی مورخان و تحلیلگران مانند همایون کاتوزیان معتقدند این تحلیل کافی نیست؛ چرا که استبداد قبل از کشف نفت هم در ایران وجود داشته است. کاتوزیان تقسیمبندی استبداد سنتی و استبداد مدرن و پسا نفتی را قبول ندارد و معتقد است ریشه های استبداد قدیمی تر از کشف نفت بوده و ریشه در ساختار جامعه ایران دارد.
با این حال، موافقان نظریه دولت نفتی معتقدند ویژگی های دولت نفتی غیر از دولت های مستبد سنتی در عصر قاجار و صفویه است. دولت های نفتی از ثروت سرشاری برخوردارند و به همین علت، می توانند طبقات و نهادهای مختلف را از طریق رانت، به خود وابسته کنند و از این طریق، جلوی تحولات اجتماعی را بگیرند.
این تغییر بیرونی دولت در تمام زمینه ها اعم از اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ورزش خود را نشان می دهد. برای مثال، دولت از طریق ثروت نفتی خود در اقتصاد دخالت کرده و شرکت های خصوصی را نابود می کند و به این صورت جلوی تحولات اقتصادی ذاتی بازار را می گیرد. در هنر، سینماگران دولتی از طریق پول نفت وارد رقابت با بخش خصوصی شده و ضمن شکست سینمای مستقل، ایدئولوژی مورد نظر دولت را به جامعه تزریق می کنند. در ورزش، باشگاه های دولتی از طریق پول نفت، باشگاه های خصوصی را له کرده و به قهرمانی می رسند و ... .
آنچه معتقدان به نظریه دولت نفتی بر آن تاکید دارند این است که دولت غنی از ثروت نفت از بیرون وارد تحولات طبیعی جامعه شده و اجازه نمی دهد نهادهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تحولات طبیعی و دیالکتیکی خود را داشته باشند. دولت موجودی جدا از جامعه است که با پول نفت، مستقل از تحولات اجتماعی، به حیات خود ادامه می دهد و هر زمان هم که بخواهد وارد تحولات اجتماعی شده و آنها را تغییر می دهد. این ویژگی در دولت های مستبد سنتی وجود ندارد و خاص دولت های مدرن نفتی است.
در مقابل، مخالفان تاکید دارند که ثروت نفتی خاص دولت های خاورمیانه ای نیست و کشورهایی مانند نروژ، آمریکا و روسیه هم درآمد نفتی سرشاری دارند اما هرگز به دام دولت مستقل و مستبد نیفتاده اند. بنابراین، تحولات سیاسی خاورمیانه ربطی به درآمد نفتی ندارد و اگرچه درآمد نفتی در رفتارهای استبدادی دولت تاثیر دارد اما علت استبداد نیست و این مساله ریشه در موقعیت استراتژیک، تاریخی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه ای دارد.
بحث میان موافقان و مخالفان دولت نفتی همچنان ادامه دارد. با این حال، آنچه هر دو گروه قبول دارند این است که درآمد نفتی ایران که به خصوص پس از سال 1960 وارد خزانه دولت شد، باعث تغییرات بنیادین در تحولات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران شد و شاید اگر این درآمدها نبود، سرنوشت ایران تغییر کرده و به مسیر دیگری می رفت.