مرد آدم ربا ماجرای ربودن زنی جوان را توضیح داد:
نامزدم نقشه ربودن عشق سابقم را کشید
مردی که با کمک نامزدش، دوست دختر سابق خود را ربوده است، میگوید فریب خورده بود.

مردی جوان که زنی را ربوده به اتهام آدم ربایی و شروع به قتل ذستگیر شده است. او میگوید آدمربایی را قبول دارد اما تصمیمی برای قتل نداشت. گفتوگوی سایت جنایی با این پسر جوان را که میگوید فریب دختر مورد علاقهاش را خورده بخوانید:
*چرا دستگیر شدهای و چه مدت است در بازداشت هستی؟
*یعنی چه که فکر میکردی نامزدت است؟
فکر میکردم نامزدم است اما او بود که من را در این چاله انداخت و الان هم فراری است.
تقریبا 31 ساله بود. در یک رستوران آشنا شدیم و پس از مدتی قصد ازدواج داشتیم.
*چطور تصمیم به آدمربایی گرفتی؟
*با دوست دختر سابقت چطور آشنا شدی و چرا به هم زدید؟
با دوست دختر سابقم جلوی در خانهاش آشنا شدم، به او شماره دادم چند ماه دوست بودیم اما در نهایت به هم زدیم، چون بچه داشت و برای من مناسب نبود که با او ازدواج کنم.
چون دوست دختر سابقم گاهی به من زنگ میزد و من هم گذاشته بودمش در بلاک لیست. نامزدم حساس شد، معتقد بود که باید پایش از زندگی ما بریده شود برای همین پیشنهاد داد این کار را انجام بدهیم تا به یک بهانه ماشین را از زیر پایش دربیاوریم. اما بعد فهمیدم کارش این است.
*یعنی چه کارش این است؟
*چه مدت بود تصمیم گرفته بودی این نقشه را اجرا کنی؟
نامزدم 40 روز برنامه ریخته بود و دایم به من میگفت. من هم فریب خوردم.
شغلم تکنسین آسانسور است، خودم مهندس عمران هستم، کارشناسی ارشد شهرسازی دارم و درآمدم هم خوب است. برادرهایم همه مهندس هستند، گول خوردم، نامزدم مرا به دردسر انداخت و خودش فراری است.
*در مورد عملی کردن نقشه بگو.
*بعد چه شد؟
در صندوق گذاشتم و رفتم در خانه نامزدم که در شمال تهران بود. رسیدم دم خانه نامزدم، زنگ زدم آمد پایین و گفتم من اصلا حال رانندگی ندارم، ترسیدم و استرس دارم. گفت: من مینشینم پشت فرمان. رفتیم خیابان درکه آنجا گفتم چه خاکی به سرم کنم. دوست دختر سابقم کم کم داشت به هوش میآمد و نامزدم گفت دو شب را یک جوری سر کنیم. یک نانوایی پایین خانهشان بود. گفت جمعه تعطیل است میبریمش آنجا. به همین خاطر قرار شد برویم در خانه، او غذا و لباس بردارد . من در سربالایی جلوی خانه منتظرش بودم که دوست دختر سابقم به هوش آمد. او می کوبید به صندوق ماشین. نانوا هم جلوی در نشسته بودند دیدم دارد تابلو میشود. دنده عقب گرفتم که بروم بالاتر در صندوق باز کنم تا چسب بزنم به دهانش و دستش را ببندم که یک عابر رد شد. مجبور شدم در صندوق را ببندم و باز هم جلوتر بروم. وقتی دوباره صندوق را باز کردم دوست دختر سابقم که فهمیده بود جایی است که مردم رد میشوند سر و صدا راه انداخت و من هم ترسیدم و نشستم پشت فرمان اما انگار در صندوق را درست نبسته بودم که او بیرون افتاد. بعد از دستگیری فهمیدم که نانوایی دوریبن داشته و همه اتفاقات ضبط شده و دوست دخترم هم به برادرش زنگ زده و 110 آمده جایی که او افتاده و شکایت کرد.
*بعد از فرار چه کردی؟
زنگ زدم به نامزدم، یک جایی قرار گذاشیم آمد و گفت چند روزی را در خانه یکی ازدوستانش بمانم تا آبها از آسیاب بیفتد، بعد فهمیدم که دوستش همان همدستش است. بعد هم که با نامزدم نقشه ریختند که بگویند ماجرا شوخی بوده و بگویند فامیل من هستند و اشتباه شده ماشین دست آنها بوده شب هم ماشین را بردند پس دادند.
حماقت هیچ ربطی به سواد وتحصیلات ندارد.
مهندس عمران که اینقدر کودن باشه وای به حال بیسوادان !
بعدش چقدر اظهاراتش چرت بود من که چیزی نفهمیدم هر که فهمید برای منم توضیح بده
احمق! همه دوست دختران شیاد شبیه خودش را متوهمانه نامزدش تلقی می کند!
عبارات و جملات این یارو در حد اکابر هم نبود چه رسد در حد مقطع کارشناسی ارشد و مهندسی عمران! مگر مثل خیلی ها با پول مدرک تحصیلات دانشگاهی و تکمیلی گرفته باشد!
اخه چقدر دروغ چقدر چرت پرت .
مرده شور ببرت مهندس بی سواد با ای جمله بندیات،، در حد ابتدایی بود نه ارشد،، منم چیزس نفهمیدم