نقشه عجیب شاگرد نانوا برای سرقت مسلحانه
همهچیز از روزی شروع شد که کارگر جوان نانوایی، فکر خرید دستگاه پخت نان به سرش زد تا برای خودش کار کند، اما قیمت بالای این دستگاه باعث شد که وی نقشه سرقت مسلحانه بکشد به شرط اینکه وقتی وضعش خوب شد، اموال مالباختگان را پس بدهد.
تحقیقات پلیس برای دستگیری این سارق مسلح و همدستش با شکایت نخستین مالباخته شروع شد.
مالباخته توضیح داد: نیمههای شب بود که با شنیدن سر و صدا از خواب پریدیم. چراغ را که روشن کردیم با 2 مرد نقابدار مواجه شدیم.
آنها با تهدید اسلحه، دست و پای من و اعضای خانوادهام را بستند و هرچه طلا، جواهر، سکه، دلار، یورو در خانه داشتیم، دزدیدند. اما پیش از فرار، یکی از آنها شماره موبایل مرا گرفت و در دفترچهای یادداشت کرد.
با این شکایت، تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران زیرنظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت آغاز شد تا اینکه 2 شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت.
در این سرقتها نیز دزدان مسلح 2 نفر بودند که با تهدید اسلحه دست به سرقت از 2 خانه زده بودند و عجیب اینکه هنگام فرار، شماره مالباختهها را گرفته و در دفترچهای یادداشت کرده بودند. تحقیقات برای دستگیری دزدان ادامه داشت تا اینکه چند شب قبل مأموران گشت پلیس در یکی از خیابانهای شمال تهران ۲ مرد جوان نقابدار را دیدند که از خانهای خارج شدند.
یکی از آنها کولهپشتی داشت و مأموران به سمت آنها رفتند اما مردان مرموز با دیدن پلیس، سوار موتور شدند و فرار کردند؛ فراری که خیلی طول نکشید و وقتی موتورِ دزدان با جدول کنار خیابان برخورد کرد و واژگون شد، آنها دستگیر شدند.
در بازرسی کولهپشتی آنها مقداری طلا، سکه، ارز و یک اسلحه کشف و در ادامه معلوم شد که آنها همان سارقانی هستند که پس از سرقت، شماره تلفن مالباختهها را میگرفتند. به این ترتیب هر دوی آنها به اداره آگاهی منتقل شدند و در بازجوییها به سرقتهای سریالی اعتراف کردند.
گفتوگو با متهم
سارق با انصاف
طراح نقشه سرقت، جوان 28سالهای است که بهگفته خودش تا پیش از این کوچک ترین خلافی در زندگی اش مرتکب نشده بود. او میگوید: قصدش این بوده که بهزودی اموال مسروقه را به مالباختهها برگرداند و دفترچهای که در کولهپشتی وی کشف شد، ادعایش را تأیید میکند. گفتوگو با او را بخوانید.
چرا مو به مو اموالی که از خانهها سرقت میکردی را در دفترچه مینوشتی؟
چون نمیخواستم مدیون کسی شوم. من انسان بدی نیستم و میدانم خدا از حق الناس نمیگذرد. به همین دلیل میخواستم بهزودی اموالی را که سرقت میکنم، به صاحبان شان برگردانم.
از دیوار خانه مردم بالا میرفتی و با اسلحه آنها را تهدید میکردی، بعد حرف از حق الناس میزنی؟
بعد از هربار سرقت از خدا طلب بخشش میکردم و برای مالباختهها هم نامه بخشش مینوشتم. میخواستم وقتی اموالشان را برمیگردانم، نامه را هم برایشان پست کنم.
چطور میخواستی اموال شاکیان را برگردانی؟
من کارگر یک نانوایی هستم. در مدتی که آنجا کار میکردم متوجه شدم که این کار درآمد خوبی دارد، به شرط این که خودت صاحبکار باشی. تصمیم گرفتم برای خودم نانوایی بزنم اما برای خرید دستگاه و چیزهای دیگر، نیاز به پول زیاد داشتم. این شد که فکر سرقت به سرم زد؛ اما خب نمیخواستم حق الناس بر گردنم باشد. بنابراین تصمیم گرفتم بعد از سرقت و راهاندازی نانوایی، اموال مسروقه را تهیه و برای مالباختهها بفرستم.
از سرقتهایت بگو
با دوستم وارد خانههای ویلایی میشدیم و ساکنان را با اسلحه تهدید کرده و اموال قیمتی آنان را به سرقت میبردیم. ما اسلحه را از یکی از شهرهای غربی کشور خریده بودیم و فقط برای تهدید از آن استفاده میکردیم. اسلحه خالی بود و فشنگ نداشت.
چند مورد سرقت انجام دادید؟
4 مورد. پول دستگاه پخت نان در حال جور شدن بود و میخواستم جایی برای نانوایی اجاره کنم و بعد دور سرقت را خط بکشم. من و دوستم میخواستیم کارمان را شروع کنیم که گیر افتادیم.